به نام خدا

سلام خوش آمدید

به نام خدا

سلام خوش آمدید

به نام خدا

🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱

زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه‌ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با ناب‌ترین شعر زمان
گاه با ساده‌ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله‌ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه‌هایت بی غم
روزگارت آرام

سهراب سپهری

🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱

۱۴آذر

 

 

از محبت، تلخ ها شیرین شود      🌹
          🌹  از محبت ،مس ها زرین شود

 

از محبت، دُرد ها صافی شود       🌹

         🌹    از محبت ،دَرد ها شافی شود


از محبت ، مُرده زنده می کنند     🌹

         🌹      از محبت، شاه بنده می کنند

 

این محبت هم نتیجه دانش است 🌹

        🌹      کی گزافه بر چنین تختی نشست؟


 

۰۱/۰۹/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
شب ماه

نظرات  (۵۷)

سلام

من رو که یادتدن هست شلوغ جمع این جا بودم جایی که شما شرایط تبادل نظرات رو گذاشته بودید

دلم خواست یه نگاه به صحبت هایی که با عزرائیل راجب مسائل میکردیم بندازم پیدا نکردم بعد یادم اومد یه زمانی ما میرفتیم به وبلاگ شب ماه  رفتم به صفحه شخصی قبلس تون خیلی بالا پایین کردم تا بالخره یه دونه اون علامت زنجیر رو کناراسمت پیدا کردم و زدم و اومدم اینجا اگر امکانش هست دفعه بعدی که نظری در صفحه شخصی میذترید اون علامت زنجیر هم باشه 

 

 

پاسخ:
سلام آقای سبحان حال شما؟
بله البته شما رو که یادمه.
خواهش میکنم خوش اومدید 😄
آها بله😶😅 شرمنده واقعا درست میگید ، حتما از این به بعد گاهی زنجیر کنار اسمم رو توی صفحه جدیدم میذارم خیلی ممنون.

رفتم یه نگاهی به تاریخ اون صحبت ها کردم دیدم خیلی وقت پیشه... اصلا انگار قرار بود من حرفی رو به شما بگم که یادم رفته.

 

گاهی وقتی که وقتا که جلد شناسنامه رو باز میکنیم. میبینیم پهو میتونستیم از ده بیست سی چهل سالگی که  داشتیم اون چند سالیش رو که هدر دادیم استفاده کنیم (استفاده میگم ها نه اینکه فقط درس بخونیم) استفاده یعنی دوست داشتم با رفیقام برم شاهگلی اما نرفتم چون فلان کار رو داشتم که ده پونزده سال بعد از نظرم بیهوده هست اما اون خاطره با دوستام همیشه تو ذهنم میمونه اما ده پونزده سال بعد هیچکس از اون دوستا حوصله ش رو نداره 

اکثر ما ادما همیشه همونی میمونیم که همیشه بودیم چه از نظر اعتقادات چه از نظر اخلاق چه از نظر ... تنها فرقی که با سالها پیش داشتیم این بود که ورشکست شدیم یا ترقی کردیم ازدواج کردم یا مجرد موندم خستم یکی از اعضا خانواده مرده یا به دنیا اومده چه فرقی کرد؟ برامون اتفاقات مختلف باعث میشه ما از اون فکر کردن عمیق دور بشیم از اون لذت واقعی دور بشیم 

چه خوب میشد ادما معنی زندگی کردن و لذت بردن رو زودتر میفهمیدن هنوز دیر نشده اما  بازم اگر فرصتش بیاد هدرش میدیم

 

پاسخ:
خواهش میکنم. 
بله واقعا خوبه که از زمانی که دستمونه استفاده خوب بکنیم.
کلا هر کاری که میکنیم ، و هر قدمی که بر میداریم، براش برنامه داشته باشیم و هدفمند باشه کارامون و....
مثلا آره درس خوندیم ، بعد ولی اصلا فکر نکردیم که داریم برای چی درس میخونیم. سعی کردیم چیزی یاد بگیریم؟ و یا فقط رفع تکلیف کردیم؟ این سوادمون رو در جایی به کار ببریم و مفید باشیم. و یا حالا اگه یه روزی کار غیر مرتبط با درس و رشتمون هم انجام دادیم، بازم حداقل بدونیم که اون کار برامون خوبه واقعا؟ راه درستی رو رفتیم؟ و یا فقط وقت خودمون رو داریم هدر میدیم؟ کلا فکر پشت کارامون باشه.
درسته دقیقا یه موقع هایی هم تفریحات سالم و مفید خوبه برای آدم . مثلا یه مدتی رو در کنار کسانی که دوستشون داریم بگذرونیم و خاطراتش برامون بمونه خیلی خوبه .
کلا این طور خوبه که درس به جای خود، خانواده به جای خود ، تفریح به جای خود ، کار به جای خود، سعی کنیم از هر کدوم قسمتی رو داشته باشیم و یه قسمت رو از دست ندیم.
احسنت به شما که توی این سن و سال به این چیزا فکر می‌کنید خیلی خوبه.
درسته به نظرم پایه آدم از همون بچگی که ساخته بشه ، دیگه آدم سخت میتونه در آینده و در بزرگسالی خودش رو تغییر بده.
اما کلا زمان نوجوانی و جوانی هم دو مرحله دیگه هستن که آدم فرصت داره خودش رو بار دیگه بسازه. اما یه مقدار زحمت داره دیگه.
 کسی که بتونه خودش رو بهتر کنه حالا چه از نظر اخلاق و ایمان و کار و..... پیشرفت خیلی بزرگی کرده و میشه بهش موفقیت گفت.
عذر میخوام این قسمت حرف هاتون رو خیلی خوب متوجه نشدم 
(اتفاقات مختلف باعث میشه ما از اون فکر کردن عمیق دور بشیم از اون لذت واقعی دور بشیم )
یعنی منظورتون این هست که مشکلات و اتفاقات این دنیا باعث میشه ما از زندگی ، اون طوری که میخوایم استفاده نکنیم و حال و حوصله نداشته باشیم؟
خب ببینید یه چیزی که همیشه باید بهش فکر کنیم اینه که ما روی زمین زندگی می‌کنیم. نه توی بهشت و اون دنیا.
شاید بشه گفت🤔 ما به زمین اومدیم که سختی بکشیم و یه سری اتفاقات رو تجربه کنیم که ممکنه برامون عجیب و ناراحت کننده باشه.
و حالا برای یکی کمتر این اتفاقات و سختی ها پیش میاد برای یکی بیشتر.
البته خوشی هم داریم حالا یکی کمتر یکی بیشتر😅
خب این طوریه دیگه به نظرم بهتره  کنار اومد و عادت کنیم.
به هر حال خاصیت زندگی توی این دنیا اینه که فرزندی به دنیا بیاد. کسی فوت کنه. شادی توش باشه. غم توش باشه.
اصلا مگه میشه این چیزا رو ندید توی این دنیا؟
مگه میشه کسی فوت نکنه ؟ کسی به دنیا نیاد؟و...؟
خب حالا چه کار کنیم؟ بگیم چقدر دنیا تکراریه؟
به نظرم راهش اینه که در کنار این اتفاقات زندگی کنیم. در کنار این ها عمیق فکر کنیم و لذت ببریم. نه این که بگیم این ها نمیذارن ما لذت ببریم.
البته خب شاید یه موقع هایی این طور هم باشه و درسته اما خب دیگه ما فقط میتونیم سعی کنیم در حد توانمون قدم برداریم و تلاش کنیم. حتی اگه از بقیه عقب تر بمونیم ، خب دست ما نبوده . راضی هستیم به رضای خدا😄
کلا حرف هاتون خوب بود ممنونم.
برای منم بازم یه یاد آوری شد که خیلی به زندگی فکر نمیکنم و گاها فرصت ها رو از دست میدم.
اما سعی میکنم در حد توانم کم کم خودم رو تغییر بدم و برای آیندم حتما هدف هایی رو در نظر بگیرم و برای رسیدن بهشون تلاش کنم.
مثلا هدفم این باشه که فلان اخلاقم رو که دوست ندارم عوض کنم و یا فلان کار رو بکنم و....اما خب ممکنه هم نتونم هیچ وقت انجامشون بدم😄 اما سعیم رو میکنم. همین که بتونم به گذشتم نگاه کنم و ببینم روندم صعودی بوده ، حتی اگه یه مقدار خیلی کم باشه یعنی من پیشرفت کردم ، یعنی میتونم به خودم امیدوار باشم .  بازم خوبه و جای شکر داره😅
یه چیز دیگه هم این هست که گاهی بعضی از ما فقط کافیه یه قدم برداریم برای خودمون و واقعا خیلی تاثیر داره برامون. مثلا دوست داریم درس بخونم اما نمیخونیم. خب فقط کافیه یه چند ساعت دوباره واقعاا با تمرکز درس بخونیم تا شیرینی درس خوندن دوباره برگرده به وجودمون و استارتش زده بشه و می‌بینیم که دوباره داریم تلاش می‌کنیم و برگشتیم به دوران گذشته. 
و یا شاید یه اخلاق بد داریم ، بعد فقط کافیه مثلا یه هفته اون اخلاق بد رو انجام ندیم ، می‌بینیم که کم کم ممکنه ترکش کنیم. البته برای همه این روش ها کار ساز هم نیست ها. اما خب برای بعضی ها واقعا کارسازه به نظرم.
در هر حال 😅امیدوارم فرصت هام رو هدر ندم . بازم ممنونم از شما فعلا خدا نگهدارتون باشه😊

🌼
آها ببخشید راستی حال پدرو مادرتون چه طوره ؟
امیدوارم حالشون بهتر شده باشه

سلام آقای سبحان

عذر میخوام در مورد حال پدرو مادرتون که پرسیدم ، اون پست جدیدی که گذاشتید رو هم دیدم البته. فقط سوال پرسیدم که بیینم ان شاءالله بهتر شدن یا نه؟

گفتم بگم که وقتتون خیلی گرفته نشه که بخواید توضیح بدید و تا حدودی در جریان یه سری مشکلات و اتفاقات دیگه هستم که براتون افتاده اما شرمنده هستم که چند وقته فرصت نشده بیشتر بیام خانواده برتر که شاید کمکی از دستم بر بیاد.

واقعا دست دوستان درد نکنه که راهنماییتون میکنن توی پست ها.

ان شاءالله اوضاع براتون بهتر بشه.

منظور من از اون جمله این بود که اتفاقات و اخبار مختلف و حواشی باعث میشه که ما به کمتر به زندگی مون فکر کنیم مثلا یه روز مسائل سیاسی یه روز مسائل ورزشی یه روز مسائل فرهنگی منظور زندگی مون زندگب از نظر عرفانی بود اما خودم بعد تر که این جمله رو دوباره خوندم دیدم میشه نوعی دیگه ای بهش نگاه کرد مثلا اینطوری فکر کرد که یه روزی مسله فلان بازیگر ورزشکار و... یا مسمومیت و تصادفات و....  نفهمیم مملکت در پشت صحنه چه خبره شما به عنوان ساکن ایران نمیگی اول برم راجب وصع مملکت بفهمم بدونم چین از ایران چی میگیره روسیه چی میگیره میگی اول برم راجب تصادف زنجیری خوزستان بخونم  یا برم راجب مسمومیت یا واکسیناسیون یا.... بدونم

( خودم حس میکنم نمی تونم منظورم رو برسونم)

من اون موقع که جمله رو نوشتم یجور فکر میکردم الان که خوندمش راجبش یه جور فکر میکنم بنظرم برداشت های مختلفی میشه راجبش داشت که برداشت شما هم درست بود

جواب شما در مریضی پدر و مادرم.... دادم 

منظورتون از پست جدید چیه؟

راستی شما یادوتون میاد اسم صفحه شخصی که مال عزرائیل بود چی بود؟

من با اجازه تون بخشی از حرف هایی که زدیم رو کپی میکنم و ذخیره اخه حرف های خوبی هستن

پاسخ:
سلام.
آها بله از نظر عرفانی. درسته. 
فکر میکنم شاید متوجه منظورتون شدم😊 اگر هم نشدم ببخشید واقعا.
طوری که از حرف هاتون متوجه شدم ، میتونم این طور جوابتون رو بدم که ، خب به هر حال اتفاقاتی که ممکنه بیفته و گاها فکر ما رو مشغول کنه ، بله ممکنه همچین چیزی هم باشه. البته ممکنه هم چیزی نباشه و حساسیت به جایی هم نباشه.
به نظرم بیشتر مواقع برای همه ما احتمالا اولویت در انجام کارهامون و...بسته به موضوعاتی هست که برامون مهم تر و واجب تره. 
بقیه چیزایی که وقتش رو نداریم و یا درشون اطلاعات زیادی نداریم ، می‌سپاریم به کسان دیگه و بعد دیگه این که اون ها چقدر بتونن مراقب سلامتی جامعه و.. باشن ، و یا تلاششون رو کردن یا نه رو؟؟ من اگه بخوام از نظر عقل و دانش خودم بگم، میتونم بگم که سعی میکنم که فکرم رو خیلی مشغول این چیزا نکنم. چون نه دانش این چیزا رو دارم و نه وقت فکر کردن بهشون رو.
 کلی کار و هدف و مشکل دیگه دارم که باید بهشون برسم و این مسائل ممکنه نذارن من خیلی وقت کنم که حتی بخوام معنی وجود یه ستاره در آسمون رو کشف کنم و یا مثلا به سیاست فکر کنم و... که دلیل وجود بعضی از این مسائل و مشکلات ، دلیلی جز سختی های این دنیا نداره.
برای من اول حل کردن این چیز ها مهمه. چون اگه به اینا نپردازم ( که جزو کارهای حیاتیه زندگیمه)
در شناخت خوب و بد برای کشورم هم میمونم.
یعنی اگه من میخوام بدونم دورو برم چه خبره، اولا باید وقت کافی داشته باشم ، دوما دانش کافی و اطلاعات کافی. وقتی اینا رو ندارم ، فعلا میپردازم به مسائل مهم دیگه زندگیم و وقتی اونا برطرف شدن ، اگه برام چیز های دیگه مهم بودن ، اونوقت به اونا هم میرسم.
از کجا معلوم که اگه من فکرم رو مشغول چیزایی بکنم که مطمئنمممم الان توی حلشون مهارتی ندارم ،، بعد نگم که اع؟ از کلی چیز دیگه جا موندم؟ که اونا واجب تر بوده.
ممکنه هم گاهی بعضی کسان باشن که ما رو مجبور کنن به فکر کردن و یا انجام کارایی ،  اما اطمینان قطعی ندارم از این حرف و خودم سعی میکنم به جایی برسم که نذارم کسی مجبورم کنه به کاری . تلاشم رو میکنم حداقلش.
 نمیگم الان مثلا مسئله ای مثل آینده کشورم برام مهم نیست.
اما فعلا وقتی در خودم یه توانایی هایی رو نمیبینم ، پس بهتره بدونم که کاری از دست من بر نماید.
مثلا الان چیزهایی که من دارم بهش فکر میکنم ، ایناست. 
اولاا تلاش کنم که مراقب خانوادم باشم و مشکلات خانوادگی که دارم رو حل کنم ، بعد اگه وقت کردم ، به درسم برسم ، بعد اگه شد مطالعه در زمینه های مختلف کنم ، مثلا دانش خودم رو در زمینه دین زیاد کنم ، در زمینه اقتصاد، در زمینه حتی آشپزی ، خیلی چیزا و خیلی مطالعاتی که دوست دارم و بهشون علاقه دارم رو انجام بدم . اجازه نمیدم که کسی نذاره من به این چیزا فکر نکنم. میخواد اون شخص یا مانع، دشمنم باشه ، میخواد دنیا باشه و....
خیلی خوبه که هر کسی بره دنبال چیزایی که بهشون علاقه داره. مثل سیاست.
اگه وقت کرد ، شرایطش بود ، در خودش دید که میتونه آدم قابلی باشه، بره بسم الله. اما بدونه که تا وقتی از دانش و فهم و درک خودش مطمئن نیست ، کاری رو انجام نده.
تا مطمئن نشد که حالا وقتشه منم چیزی بگم ، نگه.
و خب گاهی ما شاید نتونیم تشخیص بدیم که آیا لیاقت داریم حرفی بزنیم؟ و برای همین وارد شدن به این مسائل فکر و دانش زیاد میخواد.
باید آدم درستی باشی. حق و باطل رو تشخیص بدی ، صلاح بقیه رو بدونی. خدا ترس باشی و....
و خبببب اگه بخوام بگممم ، به نظر من همه اینا ویژگی این دنیاست‌.
دنیا مشکل میاره سر راهت ، این مشکل میتونه حتی مثلا مشکل کشورت باشه که تو دوست داری حلش کنی. و خب ان شاءالله که حلش میکنیم.

وخلاصه از کارایی که بازم علاقه دارم انجام بدم و فعلا فکرم مشغول اوناست ، شخصیت خودم رو خوب کردن هست. خودم رو بشناسم ، روی خودم کار کنم که بتونم به درد خودم و بقیه و کشورم بخورم.
بعددددد حالا برم ببینم دنیا چه خبره . چند سالم شده اصلا؟؟
فعلا خودم رو توی بعضی چیزا دخالت نمیدم.
شاید یکی بتونه توانایی تفکیک بعضی چیزا رو همین الان هم داشته باشه که خوب. عالی .اما من فعلا اون توانایی رو ندارم. البته خوشم هم نمیاد که تا همیشه ناتوان باشم. تلاش میکنم که بتونم توانا باشم.
بتونم راحت تصمیم بگیرم و دوست و دشمن رو تشخیص بدم. اصلا دوست ندارم از اونایی باشم که بگم که فقط سرم به کار خودم باشه و بگم کشورم به من چه ؟ دینم به من چه؟ و....
 اما وقتی نمیتونم و هنوز ناتوانم ، خب ناتوانم دیگه.
امااا صبر میکنم تا مثلا بعد ها بتونم آدم دانایی بشم و بالاخره شاید یه روزی بتونم به چیزای که الان مطمئنم نمیتونم در موردشون اظهار نظری کنم، بعدا این کار رو میکنم و حتما اظهار نظر میکنم.
اما تا اون روز زندگی میکنم و کنار دنیا و اتفاقاتش به زندگیم ادامه میدم و شاد خواهم بود.

پس خواستم در کل اینو بگم که حقیقتا الان خیلی چیزای دیگه هست که ذهن منو مشغول کرده و اون جملتون فعلا برای من میتونه این معنی رو داشته باشه که سعی کنم با سختی های این دنیا و اتفاقاتش کنار بیام😄
و البته که برداشت های دیگه ای که از جملتون گفتید هم درسته و فقط توضیح دادم که فعلا من چه برداشتی برام خوبه😊

بخشید طولانی شد.وقتتون رو گرفتم🙏

یه پستی گذاشتید که فکر کنم در مورد درستون و اینا بود؟ یادم نمیاد دقیق اسمش رو فکر کنم شاید برای شما بود. میخواستم بگم که در جریان بعضی اتفاقات دیگه هم بودم و ان شاءالله که هر چه زودتر مشکلاتتون به خیر و خوشی تموم بشن.

صفحه شخصی خانم عزرائیل؟
اسم صفحشون (صفحه شخصی احساس آرامش) هست.
رفتم دیدم ، صفحشون هنوز هستش خداروشکر. 

خواهش میکنم اشکال نداره.

فعلا خدانگهدارتون باشه.

خیلی ببخشید دارم میرم جایی

صفحه شخصی عزرائیل که هست اما خودش فکر نکنم باشه یا هست؟

پاسخ:
سلام خواهش میکنم سفرتون به سلامت ان شاءالله. 
این رو نمیدونم متاسفانه خبری ازشون ندارم.

سلام

اینجا کجاست دقیقا؟ من اهل فضای مجازی نیستم اصلا آشنایی با این محیط ها ندارم واسم مثل سفر به فضا میمونه طبق گفته آقا سبحان زدم روی زنجیر یک دفعه پرت شدم توی این صفحه

آقا سبحان 

بعضی ها  «یسر» رو ( راحتی) معنا کردن بعضی ها هم ( آسانی) 

حالا اون روزهای خوب که گفتید چقدر خوبه؟ اونقدری خوب هست که هم راحت باشیم هم اگر مشکلی از قبل بوده باشه به آسانی رفع بشه

پاسخ:
سلام خانم فلانی خوش آمدید 😄🥰
اینجانب خانم شب ماه با شما صحبت میکنه😁😅
این جا وبلاگ شخصی منه که ساختم🤗
البته به لطف بودن در وبلاگ آقای نجفی همچین چیزی رو یاد گرفتم که بسازم😅 . دیدم بقیه زدن ، منم کم کم یاد گرفتم😅😅😅 و این که همه میتونن برای خودشون وبلاگ بسازن😊 و بعد هر موقع که دوست داشتن میتونن وقتی که دارن توی خانواده برتر نظر میدن، تیک نشان دادن وبلاگ رو بزنن ، بعد یه علامت زنجیر میاد کنار اسمشون. نخواستن هم که فعالش نمیکنن و زنجیره دیگه کنار اسمشون نمیاد.
 و یا این که کلا آدرس وبلاگشون رو ذخیره می‌کنند و میتونن از اون طریق هم وارد وبلاگشون بشن. مثلا آدرس وبلاگ من اینه.
https://aftabgardanirani.blog.ir/

وبلاگ از اون لحاظ ها هم خوبه که مثلا موقعی که نظری توی خانواده برتر میدید ، میتونید نظر هایی که توی پست ها دادید رو ببینید و داشته باشیدشون .
و یا تا نیم ساعت وقت دارید نظری ‌که دادید رو ویرایش کنید.
و یا این که کلا وبلاگی هست که دارید و توش مطالبی که دوست دارید رو میذارید🤗
یه چند تا فیلم آموزش ساخت وبلاگ و اینا هم هست که برای یکی از بچه ها، همین جا فرستاده بودم و اگه بخواید برای شما هم میذارم🤗
ببخشید من عادتمه طولانی صحبت کنم😶😅 گفتم شاید دوست داشته باشید بدونید شرمنده 😄

بازم خیلی خوش اومدید 😍

سلام خانم شب ماه عزیز

ممنون توضیح دادین دیگه ببخشید پس بدون اجازه اومدم وبلاگ شما و پیام گذاشتم 

من همونطور که گفتم اهل فضای مجازی نیستم دو ماه پیش توی شرایطی بودم که ناچارا به فضای مجازی پناه آوردم کلا صبورم و درون گرا ولی دو ماه پیش واقعا در حد انفجار بودم که دیگه اومدم خانواده برتر و پست گذاشتم الان هم کم کم حالم بهتر بشه دیگه نمیام شایدم باز اومدم نمیدونم

امیدوارم شما هم موفق باشید خوشحال شدم از آشناییتون. 

پاسخ:
سلاام مجدد💗
وااای نه باباااا عززیزممم اختیار دارید منت گذاشتید که پیام گذاشتید راحت باشیددد😍😍 اتفاقاا کلی ذوق کردم اسمتون رو دیدم باور کنید😍
 من کلا چه صفحه شخصیم توی خانواده برتر ، چه این وبلاگم رو ، دوست دارم همه مثل خونه خودشون بدوننشون 🌸🦋
این که در مورد ساخت وبلاگ و.‌..هم توضیح دادم ، فقط واسه این بود که بدونید چه جوریه وبلاگ 🤗🌹 . خلاصهه خونه خودتونهه 😍🤗
اعهه 😍 به به خوش به حالتون صبور بودن خیلی خوبه . آخیی اشکاال ندااره 🥺 بعضی وقت ها مقداری از شخصیت واقعیمون دور بشیم شاید طبیعی باشه و موقتیه . میگذره ان شاءالله 🍀
من بعضی از پیام های شما رو دیدم 😍 دقیقاا از آرامش و صبری که توی نوشته هاتون معلوم بود خیلی خوشم اومده بود. حالا هم که خودتون میگید کلا صبورید و اینا. واقعا همین طوره . بسی عاالی😍
خانم فلانی عزیزمم امیدارم حالتون خوب خوب بشه ، امااا ان شاءالله دوباره بیایید😁😍
خیلیی تشکرر منم براتون آرزوی موفقیت میکنم سلامت باشید 🌹🌹
بازم یاد آور میشم 😁 که خیلیی خوشحال شدم از حضورتون در این جا و سعادت داشتم که افتخار هم صحبتی باهاتون رو داشتم و ان شاءالله که بعدا هم داشته باشم🌹


سلام صبحتون بخیر ممنون از لطفتون کلی انرژی گرفتم صبحی از مهربونی شما و مهمون نوازی تون. 

به نظر خودم خیلی پیام نزاشتم توی اون وبلاگ ولی یک خانم دیگه هم لطف داشتن و گفتن یادشون مونده اسم منو پیام هام رو خوندن حالا نمیدونم شماها خیلی حافظه خوبی دارین یا من زیادی پرحرفی کردم

بزرگوارید واسه من هم افتخار هست هم صحبتی با شما 

ممنون از دعای خیرتون. ان شالله که حال همه خوب بشه و خوب بمونه

همچنین شما همیشه شاد و پر انرژی باشید مثل الان

پاسخ:
سلام شبتون بخیرر🥰
قربان شماا😄 سلامت باشید😍
نه این چه حرفیه😄 اتفاقا خیلی هم خوب می‌نوشتید‌ ، شما هم اسمتون قشنگ و جالبه ، هم حرف هاتون خوب و سنجیده هست .
لطف دارید 🤗 بله ان شاءالله واقعاا خدا کنه همه شاد و سلامت باشن.
مچکررمم😍همچنیین 🥰
۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۳:۴۷ سبحان ۸۳ به فلانی

 بپس لابد باید بمریم که اون راحتی رو ببینیم

من در کل واضح نمی فهمم چی میگید؟

 

سلام

آقا سبحان نا امید نباشید فقط همین! 

خدا از طریقی که ما فکرشو نمی کنیم و طریقی که ما نمیدونیم و طریقی که ما الان نمی فهمیم اون روزهای خوب رو میرسونه

گاهی ما خوبی رو در یک سری چیزها محدود میکنیم بنا به ذهن خودمون ولی خدا اون چیزی (شرایطی) که ما فکر می‌کردیم خوبه رو از ما میگیره ولی به جاش چیزهایی در آینده میده که جبران همه تلخی های گذشته بشه

باور کنید نمیخوام به شما امید الکی بدم و یا الکی از شما تعریف کنم ولی واقعا احساس میکنم شما نسبت به همسن و سالهاتون فهمیده تر و عاقل و بالغ تر هستید حتما مایه افتخار پدر مادرتون هستید و خدا هم به شما عنایت داره

خدا شما رو واسه پدر مادر عزیزتون حفظ کنه و به هر دو بزرگوار سلامتی کامل و عاجل عنایت کنه ان شالله. موفق باشید. 

 

سلام آقا سبحان امیدوارم حالتون خوب باشه

ببخشید جواب اون کامنتی که توی خانواده برتر و توی پستتون خطاب بهم نوشتید رو این جا میدم.
چون گفتید که تا مدتی خانواده برتر نیایید، گفتم شاید پیامم رو نبینید.

ای وای 🥺خیلی ناراحت شدم که حال پدر و مادرتون هنوز خوب نشده.
بله درست میگید خداروشکر که هنوز هستن .
بله واقعا دیدن حال بد عزیزانمون برامون خییلی ناراحت کننده هست. اما خب بازم خدا نکنه ان شاءالله که سلامت بشن هر چه زودتر .

واقعاا بی خیال درمان شدید ؟ حق دارید واقعا گاهی هزینه های درمان خیلی زیادن 😕 من واقعا متاسفم که در همچین شرایطی قرار دارید خدا بهتون قوت بده واقعاا.
ولی واقعاا نمیشه یعنی کاری بکنید؟ برای تهیه هزینه؟ یکم پرس و جو نکردید که شاید یه جاهایی باشن که به کسانی که هزینه درمان براشون سخت هست کمکی چیزی بکنن؟؟؟ مثلا نمیدونم میشد که برید پیش امام جمعه مثلا؟ شاید کسی رو بشناسن . مثلا یه خَیر ؟ و یا چه میدونم شاید کمک کردن برید زیر پوشش کمیته امدادی چیزی ؟ شاید به دردتون خورد🙁
امام جمعه ها دفتر هم دارن احتمالا و یا مسجدی ، و یا یه جایی ببینیدشون اگه شد.  خدا کمکتون بکنه 🙁
اگه میشه حتما در این مورد هم تلاشتون رو بکنید.
شرایطتون رو توضیح بدید براشون ، بلکه شاید تونستن کمکی بکنن ، اگر نکردن هم که بازم نمیگید نرفتید .
به هر حال اگه تلاشتون رو کردید و مطمئنید راهی نیست ، خب پس معذرت میخوام که اگه با حرف هام ناراحتتون کرده باشم ان شاءالله خوب بشن زودتر.

سومی رو از دست دادید منظورتون درستونه؟
اشکال نداره اتفاقی هست که افتاده تقصیر شما نبوده که نشده درستون رو ادامه بدید، مهم اینه که سعی کردید نگهش دارید اما نشده.
دیگه بهش فکر نکنید. اگه شد بعدا دوباره ادامه میدید. اگه نشد هم بازم هر چی به صلاحه.

آخی،واقعاا؟🥺 هر چی خیره و قسمته🙁 شاید طول میبره درمانشون ؟🙁 ان شاءالله سلامت بشن🌱🌱🌱🌱  . واقعا تحمل و صبر شما ستودنیه. جدا میگم .

آقای سبحان فعلا خدا به همراهتون🍀🙏 امیدوارم بعدا اگه اومدید با کلی خبر خوب بیایید 😊

و این که منم با خانم فلانی موافقم  شما حتما پیش خدا خیلی عزیز هستید . امیدوارم خدا پاداش این صبرتون رو به بهترین شکل بده.

جوابم رو هم اگه خواستید بدید ، هر موقع وقت داشتید جواب بدید ، چند هفته و...هم طول بکشه اصلا اشکال نداره. شاید هم جوابی نداشته باشه کامنتم ، در این صورت هم که خب پس هیچی بازم اشکال نداره.
فعلا خدا به همراهتون باشه.

گاهی وقتا کار مریضا جایی میرسه که از بین دو تا شفا یکی رو میخوان

مشکلات مالی هم جزئی از مشکلات هست ولی مشکلات بزرگتر ی هم هست

من دلم میخاد با یکی درد و دل کنم اما نمی تونم اعتماد کنم مشکلم رو بگم حتی همون حضوریش هم نمی تونم. بدبین بودن خوبه. من نه میدونم کی هستی نه کجا ساکنی (راستی اهل کدوم استانی) اصلا شاید همین همسایه م باشی فامیلم باشی از کجا معلوم فرداش بر ضدم استفاده نکنی حالا نه تو شاید یه خواننده اینطوری باشه

سومی درس نبود از درس مهم تر بود اما حالا یادم افتاد من درس رو هم از دست دادم  اصلا بی خیال سومی باش نپرس راجبش حرفم نزن دیگه ادم باید یه سری حرف ها رو با خودش به گور ببره یا نه؟

یه حرفی رو ازت میپرسم دوست داشتی هم جواب نده

یبار به عزرائیل گفته بودی که دیر به دانشگاه رفتی خب الان که رفتی چه فرقی با گذشتت کرد بهتر میتونی فکر کنی ؟ یعنی اگر نمی رفتی اینطوری نمیشد؟شما الان حدود ۱۰ سال ازم بزرگتری حدودا ۲۷ سالته  یه نفر بهم میگفت دانشگاه باعث میشه دیدگاه بهتری داشته باشی

من بعید میدونم یعنی تقریبا غیر ممکن میدونم برم دانشگاه میخوام بدونم اگه میرفتم چی میشد اگر هم گفتی هم بدش رو بگو هم خوبش رو

 

حالا که فکر میکنم میبینم یه چیزی رو ازم گرفتن امیدم رو

من کارگر که بخاطر بقیه هم الان نمی تونم کار کنم چه امید و هدفی باید از این دنیا داشته باشم هان؟ چطور باور کنم یه سیب زمینی یدونه بیشتر از ده تومن بشه؟

 

پاسخ:
سلام شبتون بخیر ببخشید طول کشید جواب بدم 🙏

امیدوارم حال خانواده‌ محترم بهتر باشه.

بله درسته بد بین بودن هم خیلی خوبه گاها . اشکال نداره. منم خیلی از خودم سعی کردم توی خانواده برتر و.. نگم و درکتون میکنم درسته.
من اهل لرستان بودم.

آها درس نبود؟ ببخشید فکر کردم درس بوده شرمنده . بله حتما اشکال نداره راحت باشید. 

در مورد دانشگاه رفتن ...
اولا این که اگر به دانشگاه رفتن علاقه دارید ، ان‌شاالله که بعدا برید. اما اگه فعلا شرایطش رو واقعا ندارید ، دیگه خودتون رو ناراحت دانشگاه رفتن و نرفتن نکنید و فکر خودتون رو مشغول نکنید. 
من یه چیزی که خودم رو بهش عادت دادم ، اگر اتفاقی برام بیفته و بخواد باعث ناراحتیم بشه ، اگر باعث به وجود اومدن اون اتفاق یا پیشامد خودم نبودم ، دیگه خیلی خودم رو ناراحت نمیکنم و بهش فکر نمیکنم و خونسردم تقریبا. شما هم میتونید گاهی این طوری رفتار کنید به نظرم بد نیست.
مثلا این که شما الان شرایط ادامه تحصیل رو ندارید ، دیگه بابتش ناراحت نباشید. چون تقصیر شما نبوده.
اگر جای شما بودم ، اگه حتی دانشگاه میخواست از من یه ابر قدرت هم بسازه ، واقعا برام مهم نبود. خب نشده برم. مقصر بیشترش هم من نبودم دیگه چه اهمیتی داره؟ لابد قسمت نبوده.
اما در کل دانشگاه رفتن الان خیلی هم سخت نیست که فکر میکنید شاید دیگه نتونید برید. الان با معدل هم حتی دانشجو پذیرش میکنن ، حتی دانشگاه های روزانه. و فقط یه دیپلم داشته باشید ، میتونید دانشگاه برید به نظرم. البته اگه رشته مورد علاقتون رو داشته باشن.
و این که حالا شما کی میدونه فردا ما کجاییم ؟ خدا رو چه دیدید ، شاید تونستید دوباره درستون رو ادامه بدید‌ به امید خدا.

اما این که میگن دانشگاه دیدگاه آدم رو عوض میکنه ، نمیدونم دقیقا چه دیدگاهی، و از چه نظری رو میگن.
اما حالا من نظر خودم رو میگم که البته امیدوارم به دردتون بخوره و نظر درستی داده باشم.
 به نظر من اون چیزی که خیلی مهم تره و بیشتر باعث میشه دیدگاه آدم باز تر بشه ، فعال بودن توی جامعه با روش های مختلف و مطالعه هست. حالا چه دانشگاه بریم چه نریم.
اما کلا دانشگاه به نظرم میتونه دو نوع دید به آدم بده و یا از دو روش دید ما رو باز تر کنه.
یکی همین علم و درس ، دومی هم کلا چیزی غیر از مسائل مربوط به رشتمون ، به ما اضافه کنه مثلا یه مقدار روابط اجتماعیون رو زیاد کنه و یا یکم شناختمون رو از آدم های جامعه بیشتر کنه و یا بتونیم اون جا با کسانی آشنا بشیم که بتونن برامون از جنبه های مختلف الگوی خوبی باشن و....
در مورد اون دیدی که از نظر علمی دانشگاه‌ به ما میده ،
فکر میکنم که رسیدن به این دید مقدار زیادیش به سلیقه ماها بستگی داره. در واقع دانشگاه رفتن و نرفتن ، شاید به سلیقه و علاقه ربط داشته باشه.
ادامه تحصیل بعضی ها دوست دارن ، بعضی ها ندارن.
حالا دیگه هر کسی یه طوریه.
و مثلا شاید کسی به سبب علاقه به شغلی که دوست داره در آینده داشته باشه ، میره رشته مرتبط با اون شغل رو میخونه. مثلا من علاقه و استعداد معلم شدن دارم ؟ اگه میخوام این شغلم باشه در آینده ، خب معلومه که ظاهرا دانشگاه‌ باید برم تا یادم بدن.
و یا میخوام مکانیک بشم ، میرم مدرک دانشگاهیش رو هم میگیرم که بیشتر بدونم و یا حتی ادامش بدم حتی دکتری بگیرم ، استاد اون رشته بشم ،و یا میخوام خیاط بشم ، دوست دارم برم مدرک دانشگاهیش رو هم بگیرم.
خب پس دانشگاه رفتن ، به این آدم دیدگاه بهتری از نظر شغلی میده ، بهتر کمکش میکنه که موفق بشه توی کارش . اون جا از استاد ها و دانشجو ها در رابطه با رشتش شاید الگو بگیره ، از راهنماییهاشون استفاده کنه.
البته‌ شاید نتونست موفق بشه و کار مرتبط با رشتش هم پیدا نکرد و یا ممکنه دانشگاهی که واردش بشه ، در سطح علمی خوبی نباشه و نتونه خیلی هم در حد قابل قبولی به دردش بخوره. اما خب وقتی آدم خودش علاقه داشته باشه ، تلاشش رو میکنه امکانش زیاده اگه علاقه داشته باشی و تلاش کنی ، موفق باشی.
و من خودم رو اگه بخوام بگم ، خب دانشگاه رفتن برام مفید بوده از نظر علمی حداقل و اگه نمیرفتم ، نمیتونستم دانشم در رابطه با شغلی که قراره برم رو بیشتر کنم و باید میرفتم .
و خب پس خواستم بگم که اونی که میخواد بره دانشگاه ، چون صرفا به علم علاقه داره و یا به یه شغل خاصی ؟ خب اون میره دانشگاه ، دیگه حالا خیلی معمولا نگا نمیکنه ببینه اون دانشگاه دیدش از نوع دوم رو هم زیاد میکنه‌ یا نه؟ همون علمه براش مهمه.( البته هر کسی هم که اومده دانشگاه نشون نمیده که حتما موفق بوده و یا اومده همه چیز دون بشه و یا به درس علاقه داره ، بعضی ها هم واقعا هدف خاصی ندارن و فقط دنبال یه مدرک هستند که معلوم نیست قراره به دردشون بخوره یا نه)
و خب پس کلا به نظرم دانشگاه رفتن از نظر علمی رو بذاریم کنار ، چون گفتم که اون کسی که اومده دنبال درس و علاقش، خودش تلاشش رو میکنه که موفق بشه و احتمالا بعدا هم از دانشگاه رفتنش کلی خوشحال باشه. چون هدفش از اول همین بوده و بهش رسیده ، مثلا خوب درس خونده ، فعالیت فرهنگی کرده و....و خب اینا همه مربوط به دانشگاه میشه که ما میتونیم خودمون دنبالش بریم و این ها چیزهایی هست که همه میدونن دانشگاه این چیزا رو شاید داشته و داره . البته یه چیزی دیگه هم که هست ، دانشگاه از نظر علمی رو هم تو نهایت بتونی توی رشته خودت دانشی بدست بیاری . اما کلی علم و دانش دیگه رو ندونی.
اما حالا از نظر کسب دیدگاه دومی،
مثلا شاید من اگه به شغلی علاقه دارم که خیلی مدرک دانشگاهی احتیاج نداره و شاید نخوام هیچ وقت هم برم دانشگاه‌ ، و یا شاید دوست داشتم برم ، اما شرایطش نشده که برم ، و یا کسی که علاقه داره بیاد دانشگاه که فقط دیدش از نظر دیدگاه دومی باز بشه، و یا برای این رفتم به دانشگاه که درس بخونم، اما دوست دارم بدونم دانشگاه چه دید دیگه از منو بازتر میکنه؟
 اگه بخوایم برای این مثلا چند دسته آدم بررسی کنیم که دانشگاه از نظر رسیدن به دیدگاه دومی خوبه یا نه ؟ خب دانشگاه از این نظر میتونه مفید باشه که یه خورده کمک میکنه تو مستقل بار بیای . از خونه اومدی بیرون ، وارد جامعه شدی ، یه سری کارا رو خودت مجبوری انجام بدی ، ممکنه آدم با دانشگاه رفتن دیگه از اون رفتار های بچه گانه ای که گاهی توی دبیرستان و.. داشته کمتر کنه ، احساس میکنه که بزرگتر شده . توی دانشگاه دانشجو های مختلف رو میبینی ، رفتار های آدم ها رو با هم میبینی و از نزدیک و واقعی یه تجربه بدست میاری ، یکم شناختت از آدم ها بیشتر میشه ، اگه خوابگاه بری که دیگه خیلیی تاثیر داره روی مستقل بار اومدنت احتمالا.
و خلاصه استاد ها و دانشجو ها شاید از تجربه هاشون در مورد بعضی مسائل برات بگن و شاید کمک کنه که تو بتونی در کار و زندگی و کلا از این لحاظ ها هم استفاده کنی از تجربه هاشون.
و در واقع شاید اون جا اگه بتونه یه محیط رقابتی سالم هم فراهم کنه ، ممکنه حتی تویی که خیلی رغبتی به درس و .. نداشته باشی ، شاید که به هر حال روت تاثیری بذارن و بتونی بهتر برای آیندت تصمیم بگیری.
بدی دانشگاه رفتن هم ممکنه مثلا اگه جو دانشگاه خوب و سالم نباشه ، و یا دوست های خوبی پیدا نکنی ، ممکنه محیط و... روی تو هم تاثیر بذارن. اما خب بیشتر به خود آدم ربط داره که تغییر می‌کنه یا نه؟ و هر جایی که بری و مراقب خودت نباشی ممکنه تغییر منفی کنی. و یا این که شاید نتونستی کار خوبی پیدا کنی و بعدا پشیمون بشی که چرا به جای دانشگاه‌ دنبال یه هدف و شغل و حرفه دیگه ای نرفتی . اینم خب البته ان شاءالله این طوری نشه و سعی کنیم موفق باشیم در هر رشته ای که هستیم. اما خب امکان اینم هست که شغلی پیدا نشه و باید همه چیز رو بررسی کنیم.
کلا به نظرم دانشگاه رفتن هم یه مرحله از زندگیه و به تجربه های ما اضافه میکنه. مثل سربازی رفتن ، مثل خوابگاه‌ رفتن ، سفر کردن به شهر های دیگه و....
هر کدوم ِاینا باعث میشه ما با یه محیط جدید آشنا بشیم ، تجربه های جدید بدست بیاریم و آدمی که مدام تجربه به دست بیاره و دنیا دیده بشه ، فکرش هم ممکنه باز تر بشه و یا اطلاعاتش در مورد مسائل مختلف هم زیاد میشه.
خلاصه اینا اتفاق های خوب و بدی هست که ممکنه توی جایی مثل دانشگاه اتفاق بیفته و اماا این که چقدر واقعا همین طوری خواهد شد ؟ و چقدر واقعا دانشگاه دیدت رو باز میکنه و یا تغییر مثبت و منفی در تو ایجاد میکنه ، به نظر من تاثیر شدیدی نداره😅 بیشتر تاثیر افزایش علمی هست. که اونم یه مقداریش به همت خود آدم بستگی داره.
البته نمیگم که دانشگاه تاثیری مثبتی نداره هاا . مگه میشه نداشته باشه؟ یعنی مثلا اونی که حتی سواد ابتدایی هم نداره ، میتونه بگه مدرسه رفتن دیدگاه آدم رو باز نمیکنه؟ به هر حال یه سوادی یاد گرفته، دو تا کتاب که حداقل خونده و به اطلاعاتش اضافه کرده . میره مدرسه فکر میکنه و دیدش باز تر میشه. مسائل مختلف رو درک میکنه. و خب دانشگاه رفتن هم حتما که تاثیری داره روی دید . اما میگم که به نظر من خیلی شدید نیست تاثیرش روی تغییر آدم و یا ساختن یه شخصیت دیگه از ما و مثلا در حدی تاثیر گذار باشه که ما بگیم واای من مثلا اگه دانشگاه میرفتم از این رو به اون رو میشدم. نه از نظرم واقعا این طوری نیست که بخوایم برای قبول نشدن در دانشگاه غصه بخوریم. 
من خودم اگه دانشگاه نمیرفتم ، مگر فقط برای ادامه ندادن تحصیلم و یا چون نتونستم به هدف و شغلی که دوست داشتم برسم و نرسیدم ، یه ذره ناراحت میبودم . (که البته اونم که میگم سعی کردم یه مقدار این طوری باشم که بگم گذشته ها گذشته. یعنی حداقل ۸۰ یا ۹۰ درصد دیگه برام مهم نبود نرسیدن به اون هدف. چون حتما قسمت نبوده دیگه. )
وگرنه اگه واقعا دانشگاه نمیرفتم ، حتما دنبال یه چیز دیگه میرفتم ، فن و هنری رو یاد میگرفتم ، کلا هدف های دیگه مشخص میکردم. 
خلاصه این که فکر میکنم ، اگه تغییری هم در ما توی دوران دانشگاه انجام شده، به نظرم پیش زمینه انجام اون تغییر رو از قبل توی وجودمون داشتیم. حالا یا تغییر خوب شاید کرده باشیم ، یا تغییر بد . چون بیش‌تر شخصیت آدم توی همون ۱۸ سالگی ساخته شده و تربیتی که ۱۸ سال داشتیم رو ممکنه در محیطی پیاده کنیم بالاخره. حالا یا دانشگاه یا محل کار و....و البته ان شاءالله که تربیت درستی داشتیم حتما 😊

یه چیز دیگه همین مستقل شدن و آدم بیشتر شناختن و .... میتونه توی محیط های دیگه و یا در محل کار هم باشه. نه این که فقط دانشگاه ما رو مستقل و....بار بیاره.

 دانشگاه رفتن ، به نظر من اگه یه چیزی شبیه وبلاگ خانواده برتر نباشه؟😅 خیلی تاثیری روی باز شدن دید آدم و تغییر تفکرش نداره. 
خانواده برتر هم به نظر من یه دانشگاه هست.
من اگه خودم رو بخوام بگم ، این جا با افراد زیادی آشنا شدم ، با طرز فکر بقیه آشنا شدم ، به اطلاعاتم اضافه شد، و به نظر من اون سوال شما که گفتید بعد از دانشگاه بهتر تونستید فکر کنید ؟ میتونم بگم که دانشگاهی که تونست کاری کنه که من بهتر فکر کنم حقیقتا فقط خانواده برتر بود😅😅
یعنی قبل از اومدن به خانوده برتر و بعد از اومدن به خانواده برتر رو باید از من سوال کنید 😅
البته نه که بعد از ورود به خانواده برتر از این رو به اون رو شده باشم ، ولی خب از نظر دیدگاه دومی که حداقل برای من نسبت به دانشگاه خیلی مفید تر بوده. وگرنه بعد و قبل و بعد ورود به خانواده برتر مثلا تغییر اخلاقی نکردم. فقط اطلاعاتم توی زمینه های مختلف بیشتر شده و دیدم هم نسبت به بعضی مسائل باز تر شده .
من فکر نمی‌کنم دانشگاه های ما به اندازه خانواده برتر تونسته باشن مطالب مختلف رو بررسی کنن ، بحث و استدلال بیارن ، شکست توش باشه ، پیروزی توش باشه ، جنگ و دعوا توش باشه😄‌ ، طوری هست که حتی اگه فقط چند ماه باشه که باهاش آشنا شده باشی ، میبینی که از روز اولت پخته تر شدی. برای من که این طور بوده.
اما در مورد دانشگاه واقعی رفتن ، دانشگاه من که آنچنان تاثیر زیادی روی دیدگاهم نداشته خیلی‌. البته برای من این طور بوده ،شاید برای کسی دیگه این طور نباشه. حالا من دانشگاهم یه دانشگاه معمولی بود . شاید بعضی از دانشگاه ها خیلییی به درد آدم بخورن.
دانشگاه من که بیشتر نهایت حول و هوش همون درس های دانشگاه بود ، خودم هم که بیشتر آسته اومدم و آسته رفتم 😁
اما خب تغییری نکردم خیلی قبل و بعد دانشگاه🤔. مگر بعدا به سبب دانشگاه اتفاقات بهتری برام بیفته و به دنبال کار ها و هدف های دیگه برم و دیدم در مورد خیلی مسائل باز تر بشه و در اون صورت میتونم بگم که آره دانشگاه هر چند در طول مثلا ۴ سال نتونست دیدگاه منو زیاد کنه ، اما به سبب دانشگاه رفتن تونستم مثلا سال های بعد بگم که آره دانشگاه در طولانی مدت خیلی خوبه‌ و دید آدم رو باز میکنه. و الان دیدگاه های بهتری دارم‌ بعد از چندین سال . ولی به نظرم اگر چندین سال بعد هم دیدگاهم خیلی خوب بشه ، اونا هم همش به سبب علاقه به درس و..‌. بوده و پیامد اون میدونم و شاید طبیعی هست این پیامد ها .
و خب یه خوبی هم که دانشگاه رفتنم داشت ، میشه گفت تکلیفم معلوم شده . یعنی دیگه دونستم باید درس بخونم و برم دنبال کاری و...خب این خوب بوده برام .
اما خب میگم که دنبال دانشگاه هم اگه نمیرفتم حتما میرفتم دنبال کاری دیگه و مطالعه کردن هم ترک نمیکردم و برای همین همون تاثیر دانشگاه رو شاید برام داشت و بازم تکلیفم رو معلوم میکرد. اما خب علاقم و هدف هام چیز دیگه بود و بسته به دانشگاه رفتن بود.

آها یه چیز دیگه هم سن هست.
ما کلا هر چقدر که به سنمون اضافه میشه نا خود آگاه عاقل تر میشیم ، پخته تر میشیم ، دنیا دیده تر میشیم ، یه بخشی از باز شدن دیدمون هم به سنمون هم ربط داره.


خیلیی طولانیو درهم برهم حرف زدم😬
خلاصه کامل کلام این هست که😅 اگه کسی بیکار نباشه و فعال باشه و دنبال کاری بره و اهل مطالعه هم باشه ، به نظر من فرقی با کسی که دانشگاه‌ رفته خیلی نداره. (البته از نظر علمی نمیگم. چون شاید یه چیزای رو حتما باید دانشگاه‌ براشون رفت و بهتر یاد میگیری. ) البته در مقایسه با دانشجویی که همین طوری الکی رفته باشه دانشگاه‌ که نمیگم.
اما در کل اگه مثلا یکی به من بگه دانشگاه برم خوبه برام؟ من نمیتونم بگم نه نرو برات خوب نیست. چون واقعا این طور نیست که خوب نباشه . اما فقط تاثیرش اون طوری که بعضی ها فکر میکنن عالی هم نیست. فقط همون بحث اضافه کردن دانش که خوبه به هر حال و خیلی ها حداقل برای همین میرن دانشگاه و چه بسا به علاقشون هم رسیده باشن و موفق شده باشن. و هم این که به هر حال یه دو تا آدم جدید که می‌بینیم و یا دو تا تجربه شاید بدست آوردیم. و خب به نظرم هر کسی اگه شرایطش رو داشت و وقتش رو داشت و دوست داشت ، دانشگاه هم بره. بعدا حداقل مدرکش به دردش بخوره.
البته‌ همین طوری بی هدف هم نره. واقعا فکرش این باشه که بتونه نهایت استفاده رو از اون محیط دانشگاه بکنه و حداقل در همون سطح دانشگاهش سعی کنه چیزای مفیدش رو گلچین کنه و استفاده کنه. و در کنارش مطالعات غیر درسی هم داشته باشه.
ولی اگه به هر صورت نشد دانشگاه بره و یا علاقه نداشت بره ، بازم اشکال نداره . اما به نظرم حتما حالا که دانشگاه نرفته ، بره دنبال فن و حرفه ای که دوست داشت و در کنارش مطالعاتش رو هم زیاد کنه.

بازم ببخشید دیر جواب دادم و متنم طولانی هم بود . نمیدونم اصلا متوجه حرف هام هم شدید یا نه.
در هر حال امیدوارم توی هر راهی که قدم بر میدارید ، موفق باشید.

سلام 

آقا سبحان من ساکن مشهد هستم امروز توفیق داشتم مشرف شدم حرم دقیقا صبح ساعت حدود 9 بود داشتن توی دار الهدایه زیارت عاشورا و روضه میخوندن همونجا مریضها رو یاد کردند و من هم ناخودآگاه به یاد پدر مادر عزیزتون افتادم دعای من ناقابل هست ولی از طرف شما کلی با امام رضا درددل کردم توی حرمشون به امام رضا گفتم هوای آقا سبحان رو داشته باشین 

امیدوارم بزودی پر از امید و انگیزه بشید 

آقا سبحان حرفاتون رو توی دلتون نگه ندارین اگر به هیچ کس اعتماد ندارین توی کاغذ بنویسین و بعد پاره کنید

یک پیشنهاد دیگه هم میدم البته بعید میدونم قبول کنید ولی یک نفر این لطف رو در حق من کرد توی همین فضای مجازی گف نامه بنویس ببرم بندازم توی ضریح حرم شاهچراغ خب منم نامه رو خیلی در لفافه و کنایه نوشتم ولی حس خوبی داشتم از این ک نامه من به حرم شاهچراغ برده شد

اگر شما هم دوست داشتید نامه ای بنویسید من میتونم ببرم حرم امام رضا 

هرجور دل خودتون آروم میگیره اگر کار دیگه ای هم در نظرتون هست و از عهده من برمیاد من در خدمتم

راستی اگر بازم بخواین مطمئن بشین که نامه رو حتما بردم یا نه میتونم تاریخ بزنم روی پاکت توی حرم عکس بگیرم 

فقط نمیدونم اینجا میشه عکس فرستاد اگر نشه هم میتونم آیدی تلگرامم رو بزارم اونجا عکس رو خواستید پیام بدید واستون بفرستم

 

ب فلانی

 سلام ممنون بابت دعا تون 

نه من نمی خوام نامه بنویسم چون فقط چند دست از فرش هایی که  تو حیاط حرم میندازن جلو بارون و افتاب میتونه زندگی خیلی ها رو تغییر بده( پولشون رو میگم) یا یه تیکه از طلا هاش بعضی از کار هایی که شیعه ها میکنن مثل همون گوسفند طلایی هست بنظر من این جماعت مرده پرستن

من نه امامزاده نه خود امام رو قبول ندارم که میتونن کارم رو راه بندازن چون اونا دستشون از این دنیا کوتاهه

من کم کم به خود خدا و قران هم شک دارم چون دین میگه روزی همیشه هست اما طبق امار های جهانی کلی ادم از گرسنگی میمیرند

خواهش میکنم صرفا یک پیشنهاد بود هرطور خودتون صلاح میدونید. 

اما خدا برای امور دنیا اسباب و وسایلی قرار داده همه ما انسانها رو به یکدیگر محتاج خلق کرده اگر جایی انسانی از گرسنگی مرده چون انسان دیگری که وظیفش رسیدگی به نیازمندان بوده به وظیفش عمل نکرده این دنیا محل امتحان و انجام وظیفه ست.

در مورد مبحث امامت هم کلا مبحث مفصلی هست که احتمالا از حوصله شما خارج هست ولی اطلاعاتتون در مورد تشیع و عقاید شیعه اشتباه هست. 

شما در نظر بگیرید یک حضرت ابالفضل که امام هم نیستند نه تنها شیعه و مسلمان بلکه مسیحی ها از ایشون حاجت گرفتند و نمونه های حاجت روایی اونقدر زیاد هست که نمیشه منکر شد

نمیدونم مذهب شما چی هست ولی برای شبهات اعتقادیتون به علما رجوع کنید نزارید معنویت در زندگی تون کمرنگ بشه. آرامشی که در معنویت هست در مادیات نیست. 

موفق و موید باشید

 

۲۹ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۰۱ فلانی به خانم شب ماه

سلام عزیزم ببخشید چندتا پیام گذاشتم ولی احوالی از شما نپرسیدم  الان به ذهنم رسید یه وقت حمل بر بی ادبی نشه

امیدوارم خوب و سلامت باشید و سالی سرشار از موفقیت در پیش رو داشته باشید. 

پاسخ:
سلاام خانم فلانی ِقشنگمم😍 واای نه عزیزممم اختیار دارید . اصلاا به هیچ وجه این فکر ها رو نمیکنم خیالتون رااحت . همین که این جا حضور دارید کلی حس خوب به من میده و مدیونتونم 😁😍
وااای ممنونم 😍 همچنیین و خیلییی تشکررر ، سال نوی خودتون هم مباارک باشه عزیزممم 😍❤️❤️🌹🌹 ان شاءالله امساال کلییی اتفاق خوب براتون بیفته و تن خودتون و خانوادتون سلامت باشه مچکرمم🤗🌷

به فلانی

وقتی دین همین حرف رو میگه

یعنی یا دین تحریف شده

یا خدا نمی تونه روزی رو برسونه

لرستان

استان های فارس نشین تبلیغات بیشتری داره پس شناخته تر شده هم هست

من فقط چن تا چیز میدونم که مطمن نیستم درسته یا غلط

خرم اباد مرکز و درود یکی از شهر هاش

خیلی پر اب و قلعه فلک و افلاک و ابشار و رود پر اب  و شهید جنگ ایران عراق زیاد دادند  و عمولا توی جدول قوم غیور غرب میاد البته اگر دو حرفی باشه

قوم لر و لک ساکنش هست و جوی مثل قم نداره از نظر اعتقادات مذهبی  یا لری حرف میزنن یا ترکی قشقایی خیلی خیلی پر اب هست فکر کنم کوهستان هست کلا کوهستانه من اب و هوای کوهستان رو خیلی دوست دارم خصوصا زمستان که منتها از وقتی جمهوری اسلامی دریاچه ارومیه رو خشک کرد و.... نفس کشیدن سخت شده اب و هوا رو به هم زده یکی هم ترکیه که باعث گرو غبار عراق و ایران شده و حدس میزنم تا اخر اردیبهشت بخاری هاتون روشنه و کوهستان ها همه سال برف و یخ هست

گرد و غباری که از عراق میاد اونجا خیلی تاثیر داره

لر همون بختیاری هست یا اگه نیست چه فرقی دارن؟

 

انتظار نداشتم انقدر طولانی باشه من فکر میکردم بخای حرف های دیکته وار از امید داشتن بگی ممنون بابت وقتی که گذاشتی نوشتی

پاسخ:

سلام آقا سبحان

بله برای استان لرستان ، خرم آباد مرکز هست.
بقیه شهرستان ها هم اسماشون ...دورود ، بروجرد ، پلدختر ، الیگودرز ، ازنا ، کوهدشت ، دلفان و چند تای دیگه.

بله این چیزا هم که گفتید درسته .

لطف دارید همه شهر ها مردم غیوری دارن😊

بله کوهستانی هم هستیم .

ان شاالله که دریاچه ارومیه بازم پر آب بشه به امید خدا.

بخاری هامون رو هم بله معمولا یا تا اواسط اردیبهشت و یا تا آخر اردیبهشت نگه میداریم . بعد از اون ور دوباره تقریبا وسطای آبان و یا اوایل آذر دوباره بخاری ها رو روشن میکنیم.
گرد و غبار هم بله شده که این جا هم بیاد اما خیلی نمیاد . گاهی که خیلی شدید باشه امکان داره این جا هم بیاد بله.

اما در مورد طوایف  لر و بختیاری و لک ....
خب لر ها رو ما دو دسته میدونیم . لر بزرگ و لر کوچک.
لر بزرگ مردم چهار محال و  بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد هستن فکر کنم . و دسته ای ازشون هم در استان اصفهان و خوزستان و لرستان و فارس و یا جاهای دیگه هم هستن‌.
برای ما الیگودرز و دورود و ازنا فکر کنم بختیاری هستن . یعنی توی استان لرستان‌ مردم این شهر ها جزو لر بزرگ به حساب میان.
لر کوچک هم دسته ای از مردم هستن که به زبون لری خرم آبادی و یا لری اندیمشکی یا لکی صحبت میکنن و یا شاید لر های دیگه.
خرم آباد توی استان لرستانه و اندیمشک هم توی استان خوزستان.
لک ها هم طبق تحقیقی که کردن و به نظر میاد درست هم باشه، ۶۵ درصدشون استان لرستان رو تشکیل میدن‌ و بقیه لک ها هم توی استان ایلام و کرمانشاه و همدان و یا چند جای دیگه هم هستن .
البته هستن طایفه های دیگه هم به جز لر بزرگ و لر کوچک که بازم لر هستن فکر کنم و نمیدونم جزو همین لر بزرگ و کوچک هستن یا نه ‌.
در مورد لر کوچک ، چه لری خرم آبادی و چه لکی و.... میشه گفت اینا با لری بختیاری از نظر شاید رسم و رسوم و زبان فرق داشته باشن و گاهی ممکنه زبون هم رو هم حتی متوجه نشن و با هم تفاوت واضح دارن از لحاظ های مختلف. اما در هر حال توی بعضی از کلمه ها و آداب و رسوم هم مشترکند .
و حالا خود لک ها ، زبونشون با بقیه لر های کوچک هم متفاوته . زبون لکی یه مقدار به کردی شباهت بیشتری داره اما به لری هم شبیه هست.
ولی گاهی لک ها حتی متوجه زبون بعضی از کرد ها هم نمیشن اما بازم کلمات مشترک با اونها هم تا حدودی دارن.
لک ها قبلا به نظر میرسه که یک جا بودن و متعهد بودن و شاید همشون توی لرستان بودن‌ . و حتی شاید بختیاری های عزیز هم در لرستان سکونت نداشتن اونموقع و لرستان لک زبان بوده.‌
اما ظاهرا یه جنگ و درگیری هم اتفاق افتاده بوده اون زمان ها و لک ها یه مقدار پراکنده شدن به استان های دیگه و از این ور بختیاری ها وارد لرستان شدن.
البته خود استان های کرمانشاه و ایلام و.. خودشون هم لک بودن قبلا و نه این که  لرستانی ها رفته باشن اون جا و اون شهر ها رو ساخته باشن. بلکه دسته ای از لر ها سر این جنگ و درگیری ها به اون جا هم کوچ کردن و هم زبون بودن باهاشون و دیگه اون جا موندن.
یه چیزی که هست ،  میگن که لکی خودش یه زبان هست و از کرد و لر جداست. و نه لر هست و نه کُرد . چون جدیدا و چند ساله که انگاری لکی به عنوان یه زبان ملی و جدا ثبت شده.
اما خب بازم گاهی ابهاماتی هست و ممکنه درست هم نباشه این تفکیک . نمیدونم دقیق.
اما خب من پدر و مادرم لک هستن و با این که معتقدند که بختیاری نیستن ، اما خودشون رو بیشتر لر میدونن تا کرد .و پدرم میگه که لک خودش جداست از بختیاری و باقی لر ها . ولی نمیدونم چه طوره که میگن لر کوچک هم هستیم.
البته لک های شهر های دیگه رو نمیدونم که خودشون رو لر میدونن و یا نه . اما لک های لرستان خودشون رو جزو لر کوچک میدونن‌ .
به نظرم شاید این طور باشه که مثلا ایران رو در نظر بگیریم . اسم سرزمینی که ما توش هستیم ایران هست.
ایران همه اش ایرانه.
و حالا مثلا  ترک های ایران میگن ما ایرانی هستیم.
یه عرب هم میگه من ایرانی هستم و یه لر هم همیم طور.
حالا فکر کنم این طوره که لر هم یه سرزمین بوده که شامل لک زبان ها بوده  و یه کسی هم اومده و متعهد کرده چند ایل یا طایفه رو و اسم همه رو هم گذاشته لرستان. حالا به چه دلیل اسم  لرستان رو انتخاب کردن  خیلی معلوم نیست. چون آخه تقریبا همه لرستان لک بودن انگاری .
میگن چون لری شبیه فارسی بوده ، یه جورایی کلاس داشته لر بودن و یا خوششون اومده و اسمش رو گذاشتن لرستان.
و یا بعضی ها میگن لُر یعنی لور و لور یعنی درخت و جایی که درخت زیاد توشه رو گذاشتن لرستان  یا دلیل های دیگه شاید داشته. اما دلیل اولی به نظرم قوی تره.
یعنی از نظرشون اسم لرستان قشنگ بوده و کلاس داشته مثلا. چون مثلا من خودم پدر و مادرم لک هستن ، اما چون مد لری اومده بوده،  به ما  لری یاد دادن و فکر کردن که قشنگ تره. مثل الان که گاها به بچه هاشون فارسی یاد میدن.
من الان لری رو بهتر از لکی صحبت میکنم. اما البته لکی رو هم کاملا متوجه میشم ، فقط توی صحبت کردن لری راحت ترم. اما در اصل منم لک هستم.
پس شاید انتخاب اسم لرستان هم به همین خاطر بوده.
چون گفتم که نصف بیشتر لرستان لک هستن و لر نیستن شاید و این که بعضی ها مثل من لری هم صحبت میکنن فقط یا به این دلیله که لری یادشون دادن و یا از یه جایی  یاد گرفتن و دیگه نسل به نسل ادامه پیدا کرده . ولی اون ها هم در اصل لک هستن🤔 چون آداب رسومشون شبیه لک هاست و پدرانشون از لک ها بودن.
پس به نظرم ما یا لک داریم یا لر .
که بختیاری ها لر هستن و در استان ما هم سکونت دارن . و لک ها هم که هم در لرستان هستن و هم در شهر های دیگه.
و کسانی که لری صحبت میکنن اما لک نیستن ، خب اونا لر هستن .
و اونایی هم که لری صحبت میکنن اما پیشینشون لک هست ‌ ، اونا  لک هستن و فقط لری صحبت میکنن.
چون مثلا گفتم که این طور بوده که بعضی از لک ها پدر و مادرشون بهشون لری یاد دادن . بعضی ها هم رفتن پیش اقوام لرشون و لری یاد گرفتن ، بعضی ها هم مادرشون لر بوده و لری یاد گرفتن و بعضی ها هم رفتن با بختیاری ها وصلت کردن و زبون اون ها رو خوب یاد نگرفتن و یه لری دیگه ازش ساختن و آوردن به لرستان که حتی شاید شبیه زبون بختیاری ها هم نباشه😄 اما خب اینا هم همه لک بودن دیگه.
و خلاصه دیگه کسی لک میشه که پدرانش لک بوده باشن. چون  معمولا طایفه ها و... از پدر منتقل میشه.

و در کل حالا چه لک جدا از لر و کرد هست یا نه؟ مهم نیست فعلا و لک ها همیشه خودشون رو دوست و برادر همه لر ها و کرد ها میدونن و مشکلی باهاشون ندارن. و خب من خودم هم در لرستان به دنیا اومدم و با فرهنگ این جا بزرگ شدم و خودم رو لر هم میدونم. هر چند که لک باشم .
و یه چیزی هم گفتید که ترکی قشقایی هم صحبت میکنم،نه ترکی صحبت نمیکنیم ما. ولی شاید لر هایی که در شهر های دیگه باشن،  اونا صحبت بکنن،  دقیق اطلاع ندارم از طایفه های اونا . اما در لرستان فکر نمیکنم.

کلا لرستان و لر و لک و... خیلیییی طایفه ریز و درشت دارن و معلوم نیست شاید چند هزار تا هم باشن خدا میدونه 😂و واقعا خودم که گیج شدم توشون 😵‍💫😄. من فقط یه قطره از دریا رو تعریف کردم😁
خیلی سخته فهمیدن اصل و نسب 😅 و الان هم مطمئن نیستم که درست گفتم یا نه اما خب این اطلاعاتی بود که داشتم و فقط چیزایی که شنیدم 😁
البته کلا همه طوایف ایران زیادن ماشالله نه فقط برای ما. ان شاءالله همگیِ قوم های ایران سلامت باشن‌.

یه چند تا لینک عکس هم میذارم که بهتون تفاوت لباس ها رو هم نشون بدم.
من اسمشون رو میذارم لباس لر کوچک . که لباس لک ها  و لر هایی که اصالتا لک هستن هست.
و بختیاری ها هم جدا هستن و لر بزرگ میشن.
البته کلا چون طوایف زیادن ، ممکنه برای بعضی جاها لباس ها تفاوت هایی داشته باشن. اما برای لرستات شبیه همن تقربیا. و یا بختیاری هاو...
حالا فعلا چند تا میذارم .


لر بزرگ 


لر بزرگ


لر بزرگ


لر بزرگ


لر کوچک


لر کوچک


لر کوچک


امیدوارم براتون باز بشن.

در مورد کامنت قبلم هم نه خواهش میکنم سلامت باشید، امیدوارم حرف هام به دردتون خورده باشه و لطف دارید.

خب فعلا خدا نگهدارتون . 

امیدوارم سرتون رو درد نیاورده باشم 😁

۱۱ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۰۱ فلانی به خانم شب ماه

سلام تشکر شما لطف دارین. بابت دعای خیرتون هم خیلی خیلی ممنون

پاسخ:
سلام قربان شما😍🥰
۱۱ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۱۰ فلانی به آقا سبحان

سلام

 «یا دین تحریف شده»  «یا خدا نمیتونه روزی رو برسونه»

چرا حالت سومی براش در نظر نمی‌گیرید؟ 

 «یا دلیل و حکمتی داره که به ذهن من و شما نمیرسه» 

من تحقیق کردم جوابش رو هم میدونم ولی شما از من نمی پذیرید یا شاید جوابی که من رو قانع کرده برای شما قانع کننده نباشه پس در مورد اعتقاداتتون به متخصص اون علم رجوع کنید

همونطور که برای هر نوع مشکل جسمی به یک متخصص باید رجوع کرد برای هر مشکل فنی به یک متخصص باید رجوع کرد 

حالا به اعتقادات که می‌رسیم فقط به تشخیص خودمون بسنده کنیم؟! 

خیلی پیچیده هست این تقسیم بندی ها

منم دیدم یا میگن لری گویش هست یا میگن لری زبان هست

اما این رو بدون که ادم خیلی خوبه زبان های مختلف رو یاد بگیره اما نباید زبان مادری خودش رو از دست بده اینکار مثل این هست که ادم مادر خودش رو بفروشه

بله میدونم بختیاری ترکی قشقایی صحبت میکنن این صحبت کردنشون تقریبا ۹۰ یا کامل رو ما متوجه میشیم اما شاید اونا متوجه زبان ما نشن کاربر ساقی ترک هستش فک کنم ساکن فارس هست

نمی دونم چرا بعضی ها خجالت میکشن از زبان مادری خودشون و این رو بی کلاسی میدونن لهجه داشتن وقت صحبت کردن با زبان دیگه به این معنی هست که طرف یه زبان دیگه هم بلده

 اینجا ترکی حرف نزدن رو خیلی بد میدونن برای ترک ها 

تبریز هم از جا های دیگه مهاحر داره  مثلا از لرستان  مازندران  خوزستان و...اما اونا اینجا مجبور میشن ترکی یاد بگیرن 

تو هم زبان مادری خودت رو حرف بزن تعصب داشته باش واقعا به این فکر کردی که قراره به بچه خودت لکی یاد بدی یا لری؟

 

پاسخ:
سلام واقعا؟ شما ۹۰ درصد یا ۱۰۰ درصد زبون بختیاری هایی که ترکی قشقایی صحبت میکنن رو متوجه میشین؟ چه جالب.
آها پس شاید اونا کمتر متوجه زبون شما بشن‌ درسته.
بله واقعا نباید خجالت کشید که به زبون دیگه غیر از فارسی هم صحبت میکنیم اصلا چه خجالتی؟ زبون شهرمونه دیگه .
من خودم هر جا ازم پرسیدن اهل کجایی، خیلی راحت میگم لرستان و میگم لکم و لری صحبت میکنم و....
اصلا خجالت نداره.
مردممون هم توی سطح شهر و یا حتی اداره و ...یا لکی حرف میزنن یا لری، و فارسی معمولا صحبت نمیکنیم.
 هر کسی به هر زبونی که بلده حرف میزنه و خجالت نمیکشیم اصلا.
آفرین واقعا خوبه که تعصب دارید روی ترکی حرف زدن.
اما خب این جا هم مثلا اگه کسی مثل ترک و عرب و.. هم بخوان بیان لرستان ، خب ما که زبون اون ها رو نمیفهمیم و واسه همین اون ها هم مجبور میشن که زبون ما رو یاد بگیرن دیگه. این یکم طبیعیه ‌.
و اما یه چیزی هم که هست ، خب ترکی و یا مثلا عربی یه زبونی هست که کشور های دیگه هم به این زبون صحبت میکنن و خوبه که آدم بلد باشه . 
اما زبون های دیگه ای مثلا مثل لری و لکی ، جمعیتشون خب خیلی کمه . کشور واحدی هم به اسم مثلا لکستان یا لرستان نیست که زبون رسمی کشوری باشه و کتاب های دانش آموزا حتی با اون زبون نوشته شده باشه که امکان حذفش نباشه. و برای همین امکان داره کم کم حتی فراموش بشه زبون ما.
البته نه که بگم حق داریم که فراموشش کنیم و مهم نیست. نه. اما خب دیگه طی زمان و ....کلی اتفاق میفته و....
مثلا همین زبون شما که ترکی هست حتما انواع داره دیگه ؟ و نشده که بتونن زبون رو بدون تغییر نگه دارن.
اما چون خیلی فراگیره در ایران و کشور های دیگه به هر حال حفظ شده .
الان زبون کشور خودمون ایران، فارسی هست و دولت از طریق اخبار و...سعی میکنه نذاره که کلمه های دیگه وارد زبونمون بشه. چون زبون فارسی یه زبون رسمیه.

بله اتفاقا فکر کرده بودم 🤔😄
من احتمالا به بچم هر دو زبون رو یاد میدم.
هم لری ، هم لکی.
خودم هم چند سالی میشه که با خواهرام تمرین میکنیم که لکی صحبت کنیم. که این زبون از بین نره.
فقط چون عادت به صحبت نداشتیم از بچگی، زیاد حرف نمیزنیم.
اما کم کم عادت میکنیم ان شاءالله. 
بودن کسانی هم که لری صحبت میکردن اما بزرگ که شدن کم کم لکی صحبت کردن.
هر دو رو دونستن خوبه این جا و به درد میخوره. 
اما جاهای دیگه مثلا مثل کوهدشت و الشتر و نور آباد و...  همه لکی صحبت میکنن و نیاز نیست لری یاد بگیره کسی و حتی دیدم که کوچک ترین بچه هاشون هم لکی صحبت میکنن. خرم آباد هم لکی صحبت میکنن البته اما لری هم صحبت میکنن.
مردممون هم که گفتم زبون لکی رو ثبت کردن و یا بعضی از لباس های محلیمون رو هم حتی ثبت کردن که به اسم کسان دیگه نوشته نشه و بشه از این طریق حفظ کرد پیشینه رو.
کلا در طور تاریخ انگاری شاهان و...خیلی به لک ها ظلم کردن و سعی در نابودیشون داشتن‌.
تقسیم بندیشون کردن. تبعیدشون کردن و...
مثلا میگن کرمانشاه و ایلام هم خب قبلا جزو لک ها بودن دیگه. اما شاه ها اسم ها رو عوض کردن.
و مثلا اسمشون رو ایلام و کرمانشاه گذاشتن که لک ها از بین برن‌. شاید همین اسم لرستان رو هم همین طوری گذاشته باشن که فقط اسم لک نباشه. خیلی معلوم نیست که چی شده بوده.
مثل این که همه این مشکل ها سر این بوده که لک ها درگیری ها و ناسازگاری هایی با شاه ها داشتن ، چون شاه ها ظلم می‌کردند و....و برای همین اون ها هم سعی در نابودیشون داشتن.
چی بگم دیگه😅
الان دیگه نمیشه لکستان قبل رو برگردوند.
و هم هنوز مطمئن نیستم که لکی علاوه بر زبان جدا ، از نظر ژنتیکی هم جداست؟‌ و یا نه لر و یا کرد به حساب میاد؟
الان شاید لک های کرمانشاه و.. خودشون رو کرد میدونن ، در حالی که زبونشون با زبون ما تقریبا فرقی نداره . معلوم نیست واقعا خیلی سخته فهمیدنش😅
اما احتمال جدا بودنش زیاده . و حتی میگن طبق تحقیق هایی که کردن ، از روی نوشته های هزاران سال پیش و..‌ لک ها شاید از اولین  کسانی بودن که در ایران حضورر داشتن.
خلاصه خدا میدونه .

 اما موافقم باهاتون و حق با شماست. 
ما علاوه بر این که باید زبون فارسی رو حفظ کنیم ، زبون محلی خودمون رو هم حفظ بکنیم خیلی خوبه.

ممنونم ازتون که این بحث ها رو پیش میارید و جدا بگم که مقدار زیادی هم به من کمک میکنه این بحث ها و آدم به فکر میره و در مورد چیز هایی که نمیدونه بازم تحقیق میکنه و خیلی خوبه واقعا 

نه منظورم اینه که وقتی اون مازندرانی فارسی حرف میزنه ما جوابش رو ترکی میگیم اگه نفهمید فارسی میگیم اول ترکی میگیم 

بله ترکی انواعی داره که تحت تاثیر و مراودات قرار گرفتن مثلا استانبولی با یونانی که برامون سخت تر هست و تفاوت زیادی با ما داره اما به هر حال کم و بیش متوجه میشیم قشقایی هم که با فارسی مراوده داشته اما بازم متوجه میشیم خوبی ترکی اینه که مثلا اهنگ ازبکستانی گوش میدی انگار داری به زبان خودت گوش میدی  فقط اون لهجه ش فرق داره استان گلستان و خراسان شمالی با اینکه از ما دورن اما زبان اونا رو هم میفهمیم اما نه در حد بختیاری ها

ما گرجستان و آذربایجان هم که یکیه ما هم ترکی آذربایجانی هستیم 

گیلان قوم تالشی هست که زبان تالشی دارن اما ما تقریبا ۶۰ درصد شون میفهمیم چون بگی نگی منطقه نزدیکه مراوده داشتیم   من هر چی فکر کردم برای کلمه خبر معادل پیدا نکردم خبر از عربی اومده 

من نمی دوستم اصلا قومی به اسم لک هست اولین با ر یه لکی از اینستا بهم گفت فکر میکردم خیلی کوچک تر باشن بعد تو که گفتی فهمیدم اگه لک ها جماعت زیادی دارن و ناحیه بزرگی واقعا در حد شون ظلم میکنن که حتی اسم قومشون ناشناخته هست ایران عرب داره اما استانی به اسم عربستان نیست اما قوم عرب شناخته شده هست

ما غذا های کردی رو بد طعم ترین غذا ها میدونیم  اگر بعد ندونید یا خدای نکرده خوب بدونید یعنی غذا های شما طعم شون واویلا ست  اهان گفتم غذا میدونستی قرمه سبزی از طرف منطقه شماست اگه اشتباه نکنم بختیاری هاست

این بحثا خوبه اما حوصله ش رو میخواد من که ترک تحصیل کردم و مشکلاتم حوصله م رو برده نمی دونم دیدی یا نه تو خانواده برتر اونم درست یک ماه مونده ترک تحصیل کردم

پاسخ:

سلام
آها درسته الان متوجه شدم چی میگید.
جالبه این طوری هم خوبه.

آهاا خیلی خوبه که خیلی از زبون های شهر های دیگه رو متوجه میشین

کلمه خبر رو شاید جزو فارسی بوده و یا عربی ؟
شاید مشترک باشن بعضی از کلمه ها . نمیدونم دقیقا 🤔

بله دیگه اتفاقی هست که افتاده و ظلم هایی شده احتمالا 😕😄

بله خب زبون عربی هم آخه چون کشور های دیگه هم به این زبون صحبت میکنن و کشوری هم به اسم عربستان داریم ، بنابرین این زبان هم معروف میشه.
و همچنین عربی آخه زبون قرآن عزیزمون هم هست و برای همین همه می‌شناسن دیگه.

بله عذر میخوام تازه خوندم الان میام توی صفحتون هم.
اشکال نداره شما تلاشتون رو کردید دیگه بهش فکر نکنید.‌ اتفاقی هست که افتاده و فعلا به مسائل دیگه از زندگیتون بپردازید . حالا حالا ها وقت برای ادامه تحصیل هست .من خودم ۲۲ سالگی رفتم دانشگاه دیگه . خیلی بعد از این سن هم حتی میشه رفت دانشگاه . اگر نخواستید دانشگاه برید هم که بازم اشکال نداره. ان شاءالله هر چی قسمت و صلاحه.

پس خودتون رو ناراحت نکنید تا بعد ان شاءالله فکر میکنید که دوباره چه راهی برید و چه تصمیمی بگیرید.

اخیرا اومدی صفحه شخصی من

منم بهتون جواب دادم که سانسور شده اون جایی که سانسور شده:

چرا انسان خلق شده؟ و همه هم میگن ذهن انسان کشش رو نداره تو عبادت کن و خوب باش اون دنیا به جوابت برسی 

این اصلا منطقی نیست

پاسخ:
سلام آقای سبحان
عذر میخوام دیر جواب میدم.
ان شاءالله فردا یا پس فردا حتما جوابتون رو می‌نویسم به امید خدا🌸

اره حتما بیا چن روز پشت سرم بیا که حرف بزنیم

پاسخ:
سلام شبتون بخیر 
وای چرا من هر کاری میکنم تموم نمیشه؟ خییلللی طولانیه😂😐
ای بابا حس میکردم نمیتونم تا امروز هم تمومش کنم هاا.  ولی باز فکر کردم تموم میشه🥲😅 ترو خدا ببخشید. 
من فکر نکنم امشب بتونم بفرستمش. بد قول شدم حسابی‌.
ولی فردا دیگه احتمالا تا شب میفرستم.🥴این دفعه دیگه نمی‌ذارم بیفته روز دیگه😎😂
آخه باور کنید جواب دادن به این سوال راحت نیست. چون یه سوال نیست. خودش هزار تا سوال از توش در میاد.
و این که هدف خلقت انسان چیزی نیست که من بتونم خلاصش کنم و روز ها و سال ها در موردش حرف بزنیم، بازم تموم نمیشه.
فقط ما با علق و درک محدود خودمون یه چیزایی رو به عنوان جواب مختصر ذکر میکنیم.

بله اگر که تونستم به امید خدا جوابتون رو بفرستم😁😅 بله خواهش میکنم اگر صحبتی داشتید بگید. سعی میکنم غیبم نزنه.😄😁

جواب سوالتون رو هم زیر همون کامنت قبلیتون میدم. 

سلام آقا سبحان ببخشید واقعاا 😂😐 خواستم بفرستمش ، بعد از بس طولانی بود کامل نیومد برای همین دیگه به صورت نظر ارسال‌ میکنم و دو قسمت میشه فکر کنم چون طولانی بود😅😂

برم کتابش کنم😂😐

من روز به روز وضعم بد تر میشه که . کی یاد میگیرم خلاصه بنویسم؟😐

 

سلام‌

خببب صلوااات بالاخره تموم شد😐😂 چقدر بی عرضه‌ ام😶

 واقعا عذر میخوام بابت دیر جواب دادنم😁

هم یه خورده درگیر بودم و هم میخواستم یکم بیشتر در مورد سوالتون تحقیق کنم که بتونم خوب و در حد توانم جوابتون رو بدم و برای همین دیگه دیر شد . خلاصه شرمنده.

البته شاید خودتون هم قبلا خونده باشید در مورد بعضی چیزا و حرف هام امیدوارم که به دردتون بخوره 

پس من خلاصه مطالبی که فهمیدم رو براتون میگم . زیاده البته. هر موقع فرصت کردید بخونید.

توضیحاتی در مورد این که خدا چرا ما آدم ها رو خلق کرده؟ چه نیازی به خلق شدن ما بوده و چرا گاهی سختی میکشیم و.....

البته خدا جواب این سوال رو زیاد داده.

اما فعلا توضیحات رو بگم ، بعد جواب خدا رو بگیم.

ولی جواب خدا اصلی ترینه.و تنها جوابه.

البته من در توانم نیست که بتونم جواب کامل بدم به سوالتون و جوابش یا پیش یه فرد داناتره و یا پیش خداست.

یعنی ممکنه در آخر بازم یه مجهولاتی براتون به وجود بیاد ‌. اما رفعشون در حد توان من شاید نباشه.

یعنی اون جوابی که در حد فهم همه باشه رو میگم که نمیتونم جواب بدم . وگرنه میگم که جواب روشنه. و خدا جواب رو داده. ولی متاسفانه ما در حدی نیستیم که متوجه منظور خدا بشیم.

چون همیشه قرار نیست خدا همه چیز رو به هر کسی بگه.

شاید اگر از مومنان واقعی بودیم همه چیز رو میدونستیم.

مثل خیلی ها که خدا بهشون قدرت ماورایی داده بوده.

تنها کاری که ما باید در مقابل بعضی مجهولات انجام بدیم اینه که تلاش کنیم جوابشون‌ رو پیدا کنیم. ولی اگر پیدا نکردیم هم برامون آنچنان مهم نباشه.

چرا مهم نباشه ؟ چون باید به خدا اعتماد کنیم.

چون ما بالاخره رفتنی هستیم هممون. بالاخره می‌فهمیم جواب رو😅

خلاصه اصلا وقتی خدا جواب رو داده و کلی راهنمایی کرده، دنبال چی میگردیم؟ به نظرم بهتره اعتماد کنیم. 

اما خب گاها سوال برامون پیش میاد دیگه چه کنیم.

ان شاءالله همگی عاقبت بخیر بشیم.

راستی آخر حرف هام لینک یه فیلم کوتاه رو هم گذاشتم که حتمااا نگاهش کنید. متاسفانه انگار لینک دانلود نداشت .شاید دانلود ممنوع باشه. برای همین دیگه ناچارا لینک سایت رو گذاشتم که برید کلیپ رو پیدا کنید.

 

قبل از این که بخونید حرف هام رو بگم که آقا سبحان همیشه سعی کنید اگه قراره در مورد خدا ،یا خلقت دنیا و یا راز هستی و خلاصه در مورد مسائلی از این دست تحقیق کنید ، سعی کنید جبهه نداشته باشید نسبت به یه چیزی.

دیدتون از خوندن قرآن و کتاب های دیگه و... بی طرفانه باشه تا حدی . تا اگر که جواب سوالتون رو دیدید ، جوری نباشه که گذرا ازش گذشته باشید و بهش توجه نکرده باشید.

و لطفا اگه هر آیه ای که از قرآن آوردم و خوندید ، به هیچ عنوان نگید اشتباهه . آیه قرآنه.

انکار حتی یه آیه ، انکار قرآن و خداست.

مگر این که فکر کنید شاید معنیش رو اشتباه گفتم و یا به اشتباه تفسیر شده باشه.

خلاصه دیدتون خوب باشه در حین خوندن لطفا😅

پس در ابتدا این موضوعات رو در نظر داشته باشید .

 

 خب سوال . چرا انسان خلق شده؟

به نظرتون چرا این سوال میاد توی ذهنمون؟

احتمالا گاهی ما یه ناراحتی هایی برامون پیش میاد که این سوال توی ذهنمون شکل می‌گیره ‌که خلق شدن ما برای چیه؟

مثلا یا سختی داریم ، یا مریضیم ، یا این که میخوایم بدونیم چرا ما آورده شدیم به این دنیا که ممکنه بعضی هامون برن جهنم و عذاب ببینن؟ و از این بابت ناراحتیم. 

و در نتیجه میگیم پس اصلا خلق نمیشدیم. چی میشد؟ اصلا کاش پوچ بودیم ما. چی میشد مگه؟ چرا باید سختی بکشیم؟ میگیم من دوست ندارم سختی بکشم و....چرا خلقم کرده؟

خب پس اینا از دلایلی هست که ممکنه اون سوال بیاد توی ذهنمون.( البته چند دلیل دیگه هم هست که پایین تر میگم)

یعنی یه جورایی از بودن در دنیا خوش حال نیستیم؟

چون به نظرم اگر راضی بودیم و حالمون خوب بود و مشکلی نداشتیم ، فکر نکنم این سوال میومد توی ذهنمون.

(البته گاها فردی هست خیلی مشکل و سختی و....داره . اما از زندگیش راضی هست و اگر این سوال هم براش پیش بیاد که چرا خلق شده ، حتما که در جهت شناخت خدا اومده توی ذهنش. نه این که از خدا ناراضی باشه.)

فکر کنم اگر بتونیم دلیل این مشکلات مثل بیماری و سختی و بلا و.... رو بفهمیم، مقداری آرامش بدست بیاریم.

چون معمولا این مشکلات هستن که باعث میشن ما این سوال بیاد توی ذهنمون.

اگر بفهمیم به چه دلیل به دنیا آورده شدیم و به چه دلیل با مشکلات رو برو میشیم، شاید دیگه راضی شدیم.

 

 شاید هم بگیم نه راضی هستم توی دنیا باشم و حالا ‌خلق شدیم اشکال نداره . ولی به شرطی که سختی و گناه و رنج و غم و آدم بد و مریضی و.... توی زمین نباشه.

 خب توی این پاراگرف چی گفته شد ؟ روی زمین سختی و گناه و...نباشه.

خب دقیقا این خواسته چی رو نشون میده؟

نشون میده که زمین توش سختی و مریضی و....هست.

پس از دلیل های سختی کشیدن و تحمل مریضی و غم و....این هست که در زمین هستیم.

باید از این جا سوال برامون پیش بیاد که چرا ویژگی زمین این هست ؟ از این جا باید شک کنیم که زمین یه چیزی داره که جایی دیگه نداشته که خدا ما رو آورده این جا.

اگه جایی بودیم که این سختی ها و بلا ها و...رو نداشت کجا بودیم؟ اگه از خدا میخواستیم که خلق بشیم اما سختی و.... نداشته باشیم، خدا چه کار میکرد؟ 

احتمالا خدا ما رو میذاشت توی بهشت بمونیم؟

اماا بهشت که رفتن به داخلش به این راحتی ها نیست که.اصلا خدا بهشت رو برای همه خلق نکرده که حالا ما بگیم بذارمون توی بهشت.

بهشت برای کسانی هست که خدا بخواد.

پس میگیم باشه اصلا ما نمیخوایم بریم بهشت.

اصلا ما رو خلق نمی‌کرد. بهشت رو هم نمیخوایم.

بنابراین پس اگر خدا این خواستمون رو اجابت میکرد ،ما احتمالا خلق نمیشدیم.

به زمین نمیومدیم.

یعنی اگه در زمین نمیومدیم ، احتمالا هیچ جا خلق نمیشدیم. خدا ما رو نمی آفرید.

پس لازمه به وجود اومدن ما این بوده که حتما بیاییم زمین . 

یعنی حکمت این بوده که توی زمین باشیم.

اگر نه دیگه نیازی نبود خدا ما رو به وجود بیاره.

زمین هم که زندگی کردن توش عواقب داره . سختی و....

اصلا ویژگیه زمینه. خاصیتشه.

خب پس با این تفاسیر شاید بگیم باشه من اصلا حالا که این طوره نمیخوام توی زمین هم باشم.

اگه قرار باشه توی زمین زندگی کنم و سختی بکشم ، پس آقا اصلا به هیچ عنوان خلقم نمی‌کرد . راضی بودم. یه موجود پوچ و هیچ بودم.

 

خب حالا ‌که خدا این قدر میگن رحیمه، مهربونه ، کریمه ، حکیمه و عادله ، خدایی که به هیچ کسی ظلم نمیکنه؟ این خدا چرا باید راضی باشه به عذاب دادن ما؟ به سختی کشیدن ما؟

حتی خود خدا خیلی از خوبی های خودش توی قرآن حرف زده و حتی اول سوره ها بسم الله الرحمن الرحیم هست.

یعنی به نام خدای بخشنده مهربان.

آیا این جور خدایی راضیه به عذاب کشیدن ما؟

میگن خدا از پدر و مادر مهربون تره.

معمولا پدر و مادر دلشون نمیخواد بچشون رو اذیت کنن . حالا خدا که هزاران مرتبه از اون ها مهربون تره ، چرا باید راضی به سختی کشیدن ما باشه؟ چرا باید خوشحال باشه؟

قطعا که این طور نیست .

پس این جا یه تناقضی میاد وسط. یه تضادی مشاهده میشه.

خدایی که برترین خداست ، که یه خدای بی نظیره ،این خدای عادل مگه ممکنه ظالم باشه؟ نه این طور نیست. این خدا حتما دلیلی محکمی داشته که مارو آورده به این دنیا. دلیلی که ما هم حتما قبولش میکنیم.

پس هر دلیلی داشته باشه ، صد درصد این نیست ‌که ما رو عذاب بده.

البته خیلی ها هم شاید در دنیا زندگی خوبی دارن و اصلا توی عمرشون سختی به اون صورت نکشیدن. کار خوب داشتن ، خانواده خوب داشتن ، دوستان خوب ، فرزند خوب ، ازدواج خوب و خلاصه تفریح داشتن و.... پس نمیشه بگیم خدا همه ما رو آورده تا عذاب ببینیم. که هر چند این دسته هم ممکنه عده ای ازشون همین طوری الکی ناسپاس و ناراضی باشن.

پس کلی دلیل و منظور وجود داره از به وجود آوردن انسان های مختلف . کلی دلیل داره که چرا با هم متفاوته زندگی هامون.

 

خب از دلایلی که برای به وجود اومدن انسان و جهان گفته شده کم کم در موردش صحبت میکنیم.

 از دلایل گفته شده این ها هستن : 

 

خدا یه خالقه. وخلق میکنه. 

خدا راحمه و باید رحمت عطا کنه.

خدا مهربونه ، باید مهربونی کنه.

خدا عادله.خدا باید عدالت رو رعایت کنه.

خدا باهوشه. آدم باهوش هم خلق میکنه.

پس یعنی اگر خدا حس کنه وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینشش رو افزایش میده، لازمه که خدا اون موجود رو خلق کنه . اگر اون موجود رو خلقش نکرد ، یا دلیلش اینه که خدا اطلاع نداشته از زیباییش و یا دلیلش اینه که خدا ناتوان بوده از خلق کردنش.

اگر هم که میتونسته خلق کنه اما این کار رو نکرده ،پس یعنی خدا حسود و بخیل بوده؟ جواب خیر هست.

چون خدا عادله.

انسانی که حقش بوده بیاد به این دنیا رو نمیشده به وجود نیارش.

چون واقعا ما که همه چیز رو نمیدونیم. از کجا معلوم اگه خدا به وجود نمی‌آوردمون، نمیرفتیم یقه خدا رو بگیریم که چرا ما رو نیافریدی؟ 

شاید میگفتیم تو ظالمی . تو حقم رو خوردی.

تو نذاشتی من به مقام بالا برسم. نذاشتی اشرف مخلوقات باشم.

احتمالا وجود ما لازم بوده و شاید حقمون بوده. و چون خدا عادله ما رو آفریده.

اما زمین گاهی خیلی زندگی توش سخته.ما ممکنه به گناه کشیده بشیم.

اما خدا رحیمه. از رحمتش به ما میده. 

اگه رحیم نبود نمیاوردمون به این دنیا.

یعنی اگر گناهی هم کنیم، به شرط توبه و جبران‌ میبخشمون.

 خدا باهوش و با استعداده .

 به نظرتون آدمی که خیلی باهوشه و استعداد داره؟ همین طوری وایمیسه؟ نه اصلا این طوری نمیتونه باشه. عاشق اختراع و تحقیق و.. هست.

اگه خدا چیزی نیافریده باید شک کرد به هوشش. و شک کرد به خلق نکردنش . نه این که بگیم چرا خلق کرده.

خدای ما یه افریننده هست . یه جهان رو به وجود آورده. 

خدایی که قدرتش رو نشون نده و توانایی هاش رو نشون نده ، و ثابت نکنه برتره ، چه طوری میشه پرستیدش؟

همه دنیا و جهان هستی نمادی از قدرت و حکمت خداست، اگه خدا چیزی خلق نمی‌کرد کلی از صفاتش پنهان میموند.

درخدا این نیست که کاری نکنه.

پس به قولی نمیشه خورشید باشه اما نور نده .

 خدا هم نمیشه خالق باشه ، اما خلق نکنه‌.

نمیشه مهربون باشه اما مهربونی نکنه.

نمیشه رحیم باشه اما از رحمت خودش به ما نده.

نمیشه عادل باشه اما عدل نکنه. نمیشه ظلم کنه.

پس خدا بخشنده هست ، عادله. هر چیزی رو خدا از لطف و کرم خودش بهش داده و خساست نکرده.

هر چیزی که احتیاج داشته به بخشش و لطف خدا بهش نظر کرده.

چون بسیااار دلسوز و مهربانه.

گفتیم که پس انسان هم باید از لطف خدا بهره مند می‌شده و به وجود میومده. نتونسته حقش رو نده.

پس میشه نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداست.به خاطر این صفت های عادل و رحیم و حکیم و...جهان آفریده شده.

 

این ها هم آیاتی هستن که در مورد خلقت انسانه که خدا گفته. 

گفته که ما برای عبادت و امتحان و مورد رحمت قرار گرفتن و جانشین خدا بودن در زمین و دانستن قدرت الهی و.....آفریده شدیم.

 

 

عبادت

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون‏ : 

و جن و انس را نیافریدم مگر براى آنکه مرا عبادت کنند. 

(۵۶ سوره ذاریات)

 

امتحان 

 «وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ (سوره هود، آیه 7)

 و او کسى است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام‏یک از حیث عمل بهترین هستید».

 

«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛  (سوره ملک، آیه 2)

کسى که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهترى دارید و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است»

 

دانستن قدرت الهی

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا ( آیه ۱۲ سوره طلاق)

 

خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى ‏آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است .

 

 

مورد رحمت قرار گرفتن

در آیه دیگر مى خوانیم: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لایَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ:( سوره هود آیه ۱۱۸ و ۱۱۹)

«اگر پروردگارت مى خواست، همه مردم را «امت واحده» (و بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مى داد، ولى آنها همواره مختلفند * مگر آن کس را که پروردگارت رحم کند، و براى همین (رحمت) آنها را آفریده»

 

مقام خلافت و جانشینى‏

 «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائکَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛

سوره بقره، آیه 30

و هنگامى که پروردگارت به ملائکه فرمود همانا من در زمین جانشینى قرار مى‏دهم (قرار دهنده‏ام) گفتند: آیا در زمینى که کسى که در آن فساد مى‏کند و خون مى‏ریزد قرار مى‏دهى؟ و حال آنکه ما تسبیح و حمد و تقدیس تو مى‏کنیم. فرمود همانا من چیزى را که شما نمی‌دانید میدانم.

 

 آباد کردن زمین

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ﴿۶۱﴾

 

و به سوى [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم] گفت اى قوم من خدا را بپرستید براى شما هیچ معبودى جز او نیست! اوست که شما را از زمین‌ پدید آورد؛ و آباد کردن آن را به شما سپرد! از او آمرزش بطلبید ، که پروردگارم ( به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده ( خواسته های آن ها) است.

 

 

خب پس خدا دلایلش رو گفته

به نظرم دیگه دنبال چیز دیگه ای نباید گشت .

فقط میتونیم تحقیق کنین تا بتونیم منظور خدا رو بفهمیم. ولی جواب همینه.

این که ما نمیتونیم و قدرتش رو نداریم به خوبی تفسیر کنیم حرف خدا رو ، این از ناتوانیه ماست .

ما اگه سعی کنیم روز به روز از نظر ایمان قوی بشیم ، خدا هم کم کم خودش رو بهمون میشناسونه.

نتیجه همه این آیات و منظور همشون اینه که اولا خدا رو عبادت کنیم. تا بعدش هم رحمت الهی شامل حالمون بشه.

و علم و دانش و امتحان و آزمایش و... همه به عبادت ربط دارن و در مسیر عبادتن. رحمت هم در ادامش‌. یعنی اگه خدا رو بشناسیم‌ و عبادت کنیم ، خدا هم رحمت نسبت بهمون داره‌.

 

عبادت حالا منظورش چیه؟ 

عبادتی که منجر به رسیدن و شناخت خدا و به کمال رسیدن ما باشه‌. 

یعنی اینکه غیر از عبادت هایی مثل نماز و روزه و.... عبد باشیم.

از یه سایتی کپی کردم معنیش رو.

((((«عبد» از نظر لغت عرب، به انسانى مى گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزى نیست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمى دهد.

و به تعبیر دیگر، «عبودیت» ـ آن گونه که در متون لغت آمده ـ اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل، تنها کسى مى تواند معبود باشد، که نهایت انعام و اکرام را کرده است، و او کسى جز خدا نیست.

بنابراین «عبودیت»، نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است.

«عبودیت»، نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.

«عبودیت»، اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه هاست.

و بالاخره «عبودیت» کامل آن است که: انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق، نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند، حتى خویشتن را!

و این است هدف نهائى آفرینش بشر، که خدا براى وصول به آن، میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در «اقیانوس رحمت» او است.))))

 

 

حالا جواب سوال آیا خدا ما رو خلق کرده تا عذاب ببینیم ؟ 

و چرا به زمین آورده شدیم که بعضی هامون به جهنم بریم؟

باید گفت که نه طبق حرف های خود خدا ، خدا هدف دیگه ای از آوردن ما به زمین داشته .

خدا انسان رو صاحب اراده و اختیار آفریده.

ما رو آورده به این دنیا که خودمون رو ثابت کنیم تا بتونه آدم های خوب و بد رو از هم جدا کنه.

آزمایشمون کنه.

خدا خواست ما اختیار داشته باشیم و به واسه این اختیار و به واسطه بودن در دنیا به کمال برسیم.

در کنار خوبی ها و بدی ها به کمال برسیم.

(((انسان موجودی مختار و دارای دو نوع گرایش معنوی و حیوانی است؛ در حالی که ملائکه فقط دارای گرایش معنوی و فاقد تمایلات حیوانی اند و حیوانات فاقد گرایش های معنوی هستند. از این رو، اگر انسان با اختیار خود، راه تکامل به سوی خدا را بپیماید، از ملائکه برتر خواهد شد؛ زیرا آنان در کمالات خود، فاقد گرایش های بازدارنده حیوانی اند. اگر انسان تنها به تمایلات حیوانی خود پاسخ دهد، از حیوانات پست تر خواهد شد؛ زیرا آنها در برابر تمایلات حیوانی شان، فاقد گرایش های معنوی انسانند.)))

لازمه تکامل اینه که زمینه مخالفت برای انسان فراهم باشه و بتونه مخالفت کنه با موضوعی. اما با این حال با اختیار خودش راه بندگی خدا رو انتخاب کنه ‌. چون اگر برای انسان، فقط راه اطاعت باز بود ، اطاعت اون مثل اطاعت فرشته ها میشد. چون فرشته ها اختیار ندارن . فقط کار خوب میکنن.

پس اگه ما در اون دنیا عذابی ببینیم اون عذاب بازتاب عملکرد خودمون بوده.

این وسط احتمالا شیطان هم لازمه تا خوبی و بدی وجود داشته باشه. تا بشه آدم های بد و خوب رو از هم تفکیک کرد. نمره داد و...

((((((( اگرچه نقش شیطان‌های جنی و انسی یک نقش ضروری است و باید وجود داشته باشند، اما این‌که چه کسی این نقش را بازی کند با انتخاب و اراده می‌باشد و جبری از ناحیه خداوند وجود ندارد.

خداوند حتی شیطان را، شیطان خلق نکرد. به دلیل این‌که او سال‌ها (6 هزار سال) هم‌نشین فرشتگان و اهل عبادت بود، ولی بعداً به خواست خودش و بر اثر تکبر، راه طغیان و انحراف را در پیش گرفت و از رحمت خداوند دور شد.

هم‌چنین است کاری که یزید انجام داد؛ یعنی یزید با انتخاب خود این نقش را پذیرفته است. پس یزید نمی‌تواند بگوید که خدایا چرا خلقم کردی؛ چون خداوند می‌گوید خلق نقش تو یک ضرورت بود، و اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که این نقش را با اراده و اختیار خود انتخاب کردی و می‌توانستی یزید نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار می‌گیری.

به عبارت دیگر، در این نظام حتما باید انسان‌های بد وجود داشته باشند تا انسان‌های دیگر در تعامل با آنها به کمال راه یابند. به عنوان مثال حتما باید یزیدی باشد، تا امام حسین(ع) و کاری که آن‌حضرت انجام داد، معنا پیدا کند و در این بستر است که باید امام حسین(ع) به مقام شهادت راه یابد و به عالی‌ترین مقام نایل آید. اما خداوند کسی را مجبور نکرد که حتما او باید مصداق یزید باشد، بلکه این خود انسان است که با اختیار خویش، خودش را در آن جایگاه قرار می‌دهد؛ لذا از این جهت نمی‌تواند خدا را مورد بازخواست قرار دهد که چرا من باید نقش یزید را بازی کنم؛ چون اصلا بایدی در کار نیست و او می‌توانست این‌گونه نباشد.

اصل خلقت انسان، لطفی است که از طرف خداوند نصیب او شده است. مثل این‌که کسی سفره‌ای را پهن کند و عده‌ای را دعوت کند که بیایند و از غذاهای آماده‌ی روی سفره میل کنند. حال اگر در این بین کسی با اختیار خود از این غذا نخورد و در اثر گرسنگی عوارض جبران ناشدنی پدید آید، از این جهت اشکالی بر میزبان وارد نیست و نمی‌توان او را بازخواست کرد که چرا دعوتش کرده است، چه این‌که اگر دعوتش نمی‌کرد و به علم خود (که فلان میهمان از غذا نمی‌خورد) بسنده می‌کرد، ممکن بود از طرف همان مهمان مورد مواخذه قرار بگیرد که چرا از من دعوت به عمل نیاورده‌ای و اگر از من دعوت می‌کردی من از آن غذا می‌خوردم.)))))))

 

 

پس ما بدون اختیار به بهشت نمیریم. چون خدا فرشته ها رو داشت. فرشته ها بدون چون چرا ازش اطلاعت میکردن. اما خدا یه موجود دیگه خواست.

آدم رو خلق کرد 

تنها موجودی که خدا وقتی آفریده و به خودش بابتش آفریدنش آفرین گفته ، انسان بوده.

ارزش کمال انسان به اختیارى بودن اونه تا بتونه از فرشته ها سبقت بگیره .

شیطان هم قدرت اختیار داشته و به ظاهر خوب بوده اما کم‌کم غرور و...بهش چیره شده .

و لقب شیطان گرفته. شیطان از جنس جن بود.

(( و وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مى خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است؛ چرا که پیشرفت و تکامل، همواره در میان تضادها صورت مى گیرد. بنابرین وجود شیطان برای حق پویان، رمز تکامل است و سدّ هدایت نیست، زیرا شیطان جز وسوسه کاری نمی کند.)))

 

آیه قرآن هم هست که در مورد اختیار میگه:

 

و اگر خدا می خواست قطعاً شما را امّتی واحد قرار می داد ، ولی هر که را بخواهد بیراه و هر که را بخواهد هدایت می کند و از آنچه انجام می دادید حتماً سؤال خواهید شد.

(آیه ۹۳ سوره یونس)

 یعنی خدا براش کاری نداشت که یه کاری کنه که همه ازش اطاعت کنن.

 

‌بگو: حق [همان قرآن است که] از جانب پروردگار شماست، بنابراین هر کس خواست، می‌تواند ایمان بیاورد و هر کس خواست، می‌تواند کفر پیشه کند؛ زیرا ما براى ستمکاران آتشى آماده کرده‌ایم که سراپرده هایش آنان را فرا مى‌گیرد و اگر [از شدّت تشنگى] فریادرسى بطلبند، به وسیلۀ آبى به فریادشان پاسخ داده می‌شود که همانند فلز گداخته است [و] صورت ها را بریان می‌کند و بد آشامیدنى و بد جایگاهی است

(آیه ۲۹ سوره کهف)

 

 و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند؛ آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! 

(آیه ۹۹ سوره یونس)

 

و اگر خدا می خواست، شما را یک امت قرار می داد؛ ولی خواست تا شما را در آنچه به شما داده است، بیازماید.

 (قسمتی از آیه ۴۸ سوره مائده )


پیامدهای آثار و نتایج این راه ها یکی نیستند؛ «آیا کسی که موءمن است، چون کسی است که نافرمان است، یکسان نیستند».

(آیه 18 سوره سجده)

 

 هدف این بوده ‌که انسان به زمین بیاد و به کمال برسه.

وگرنه وقتی همه خوب باشیم ، هیچ کسی به کمال نمیرسه که. همه یه طوریم آخه . کسی از کسی برتر نیست . و این طوری نمیشده.

خدا نه کسی رو مجبور میکنه خوب باشه و نه کسی رو مجبور میکنه بد باشه.

اختیار داده

دقت کنید . طبق آیه های بالا خدا اختیار داده. 

و پس خودمون باعث میشیم بریم بهشت و جهنم.

 

 این حرف شیطان که میگه خودت خواستی هم نشون میده که ما اختیار داشتیم. و خودمون باعث عذاب خودمون در اون دنیا شدیم. 

 

و(چون کار کیفر وپاداش به اتمام رسد) شیطان (از روى ملامت به دوزخیان) گوید: همانا خداوند به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم ولى با شما تخلّف کردم، من بر شما تسلّطى نداشتم، جز آن که شما را دعوت کردم و شما (به میل خود) استجابت کردید. پس مرا ملامت و نکوهش نکنید، وخود را سرزنش کنید. (در این روز) نه من مى‏توانم فریادرس شما باشم، و نه شما فریادرس من. من از اینکه مرا پیش از این شریک خدا قرار داده بودید بیزارم. قطعاً براى ستمگران عذاب دردناکى است.

 

دلیل وجود سختی ها هم طبق آیه های قران : 

 

گاهى جنبه آزمایشى دارد: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ» ما از طریق گرسنگى و ترس و ... شما را آزمایش مى‌کنیم.

بقره، 155

 

گاهى جنبه تربیتى دارد: فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ ... لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ‌ ما براى تضرّع و برگشت آنان به سوى خداوند، آنها را از طریق ناگوارى‌ها گوشمالى مى‌دهیم.

انعام، 42

 

میگن که بلا و سختی و... به ما چند درس میده.

 

۱- بلای پدرانه! بلا سبب رشد ماست و خدا بهتر میدونه چی برای ما مناسبه.

گاهی یه پدر یه وسیله رو از دست بچه میگیره و بچه ممکنه گریه کنه و ناراحت بشه اما پدر میدونه که صلاحش در اینه و ممکن بوده اون وسیله به بچه آسیب بزنه. پس وسیله رو ازش میگیره.

 

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است; و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است. و خدا مى داند، و شما نمى دانید.

(سوره بقره آیه ۲۱۶)

 

۲- بلا گاهی میگه که حواسمون رو جمع کنیم و ممکنه منشأ این بلا ، اعمال ما باشه.

بلا گاهی میگه از نو شروع کن! و گاهی گناهانمون رو پاک میکنه.

وقتی بلا و سختی برامون پیش میاد باید حواسمون رو جمع کنیم.

شاید اخطار خدا باشه. دوستمون داره و این طوری بهمون اخطار میده.

 

۳- گاهی هم مؤمن تر شدیم و امتحان الهیه.

 

۴- کمک میکنه قوی تر بشیم.
(((انسان فهمیده، مصیبت ها را سکوی پرتاب خود به بالاترین آسمانها میداند و از آنها حداکثر بهره را میبرد.)))
من خودم گاهی از سختی استفاده میکنم . از بلا برای پیشرفت خودم استفاده کردم.
اگه کسی بهم بدی کرده. سعی کردم توانا تر بشم تا بتونم مقاوم بشم. هر چی اون ها به من بدی بیشتر بکنن ، من مقاوم تر میشم.
جای این که غصه دار و ترسو و افسرده بشم ، اتفاقا برعکس محکم تر شدم.
و خلاصه سختی های دیگه و... که سعی کردم به نحوی ازشون استفاده خوب بکنم.
فقط یه مقدار مریض بودن خانواده و یا خود فرد سخته که اونم به خاطر خاصیت دنیاست که مریضی و سختی توش هست. که اونم همینه حتما . حتما به صلاحه.
البته نه گاهی هم سختی ها شکستم دادن. ولی دیگه چه کنیم ان شاءالله سختی های بعدی جبران میکنم😂

پس هر چی هست مطمئن باشید که خدا خوبیه ما رو میخواسته که ما رو آفریده ‌. صد در صد به نفعمون بوده.
خدا ما رو خلق نکرده که گناه کنیم و خلق کرده که عبادت کنیم که رشد کنیم و کامل بشیم.
البته اگر گناهی مرتکب بشیم، راه بازگشت برامون گذاشته تا حدی .  و  این ما هستیم که تصمیم میگیریم که از بین رحمت و غضب خداوند، و از بین  بهشت و جهنمش یکی رو انتخاب  کنیم ، و این همین قدرت اختیار هست که خدا فقط برای انسان در نظر گرفته .

همه اتفاقاتی که در اطراف ما میفته، همشون حکمت دارن.
خواب و بیداری، خوردن ، طلوع و غروب، شب و روز، کار و استراحت، همه حکمت دارن. اما ما معمولا حکمت هاشون رو متوجه نمیشیم.

خدا میگه : بل اکثرهم لا یعقلون: بلکه اکثر آنها نمی اندیشند.

و یا میگه : و همانا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، (که سرانجامشان به آنجا مى‌کشد، چرا که) آنان دلهایى دارند که با آن حقّ را درک نمى‌کنند و چشمانى دارند که با آن نمى‌بینند و گوشهایى دارند که با آن نمى‌شنوند، آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراه‌ترند، آنان همان غافلانند.
(آیه ۱۷۹ سوره اعراف)

پس حرف خدا رو قبول کنیم. خدا که دروغ نمیگه. میگه بیشترمون متوجه نمیشیم. دقت نمیکنیم .غافلیم.
پس اگر که از چیزی اطلاع نداریم ، اگر که سر در نمیاریم از کارای خدا ، به خاطر کوتاهی های خودمونه. به خاطر ضعف ایمانمونه احتمالا.

همین طور میگه:
وبگو: ستایش براى خداست. به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت. وپروردگارت از آنچه انجام مى‌دهید غافل نیست.
(آیه ۹۳ سوره نمل)

به زودی نشانه های خود را در کرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همه چیز گواه است [که تنها او آفریننده و بی نیاز است و غیر او مخلوق و از هر جهت نیازمند به اوست.]
(سوره فصلت آیه ۵۳)

این حرف های خدا نشون میده که باید به آیات و نشانه‌ها که داده توجه کنیم.
نشون میده خدا خودش داره راهنماییمون میکنه.
میگه نشونه دادم.
همه دور و بر ما پر از نشونه هست.
اما متاسفانه بیشتر ما چشم بصیرت نداریم .
اگه میگیم نه نشانه ندیدم پس ناتوانیم از دیدنش.
باید ببینیم چی باعث شده است اینقدر ناتوان باشیم؟
 

یه چیز دیگه.
یه دلیل دیگه ممکنه داشته باشه که چرا ما میپرسیم چرا خلق شدیم؟
یعنی غیر از دلیل هایی مثل ناراحتی و سختی کشیدن و.... یه دلیل دیگه هم داره که چرا این سوال اومده توی ذهنمون.
دلیلش به نظرم یا مطالعه کم هست و یا درست نشناختن خدا( چون بعضی ها هم هستن که ممکنه خیلییی هم مطالعه کرده باشن اما بازم ممکنه به کارای خدا شک داشته باشن)
و یا به خاطر این جواب رو نمیدونم و سوال پیش اومده که چون خیلی دور شدیم از اسلام و پیامبرمون و ائمه .
یعنی چون هزار سال و ...از دین اسلام گذشته نسبت بهش بی توجه شدیم. دور شدیم و یادمون رفته یه چیزایی.
ما خیلی ساله اسلام رو قبول کردیم. پدران ما ، مادران و اجداد ما قبول کردن پیمان با حضرت محمد (ص) رو.
مسلمان ها عده ای ازشون توسط پدر و مادرشون بهشون این دین منتقل شده و بهشون آموزش داده شده .
عده ای هم حالا یا مسلمان و یا غیر مسلمان خودشون بزرگ شدن و اسلام رو شناختن و به خدا ایمان آوردن.
کلا مسلمان ها خدا رو به خاطر حضرت محمد قبول کردن. ما شیعه ها هم ‌‌که بعد از حضرت ح
محمد ( ص) حضرت علی ( ع) رو هم قبول کردیم چون حضرت محمد اعلام کردن جانشینشون حضرت علی باشه.
حالا چرا بعضی از ما زدیم زیرش؟
منطقیش اینه با اون همه زحمت پیامبر و امام ها حالا قبولشون کنیم و ناسپاسی نکنیم.

جالبه این حدیث از پیامبر که میگه :
یا علیّ! عجیب‌ترین مردم از جهت ایمان، و عظیم‌ترین ایشان از جهت یقین گروهی هستند که در آخرالزمان زیست می‌کنند، زیرا ایشان به دیدار پیامبر نپیوسته‌اند، و حجّت از ایشان غائب است، ولی ایشان به نوشته‌ای (کتاب‌های روایات معصومین) ایمان آورده‌اند".

صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۶.

میگه یعنی ای علی ببین اون ها دیگه چه مومن های بی نظیری هستن که ما رو ندیدن از نزدیک اما بهمون ایمان دارن. چقدر عزیز به نظر اومدیم توی ذهن اونا.
ما درسته که معصومین الان در کنارمون نیستن اما کتاب پیامبر هست ، کتاب خدا هست ، احادیث معصومین هست و این باید کافی باشه.
چیز بدی نگفتن که چیز بدی ازشون ندیدیم که .
چرا نباید حرفشون رو قبول کرد؟
من خودم خیلی مطالعه ام کمه و قصد دارم به امید خدا مطالعاتم رو کم کم زیاد کنم تا اطلاعات دینیم بالا بره و بتونم ایمانم رو قوی تر کنم.
شما هم اگر فکر می‌کنید که مطالعتون کمه ، بیایید شروع کنید کتاب پیامبر که قرآن هست رو قشنگ با معنی بخونید کامل .
در مورد حضرت علی تحقیق کنید ، کتاب هاشون رو بخونید.
کلی کتاب دینی از آدم های بزرگ دیگه هست اون ها رو هم بخونید.
داستان های قرآنی رو بخونید و....
تفسیر قرآن بخونید.
بعد ببینید که بازم نظرتون اینه که خدا کارش دقیق نیست؟

خب حالا یه دلیل دیگه که باعث میشه این سوال بیاد توی ذهنمون که چرا خدا ما رو خلق کرده؟
یه دلیلش دیگش اینه که عاشق خدا نیستیم.
کسی که خدا رو دوست داشته باشه و عاشقش باشه ، احتمالآ اصلا به هیچ عنوان نمیره دنبال جواب. اصلا احتیاج نداره .چون به خدا اعتماد داره. چون فقط دو کلمه جواب خدا که میگه من بهتر میدونم و من صلاحت رو میخوام براش کافیه و تمام.
تا آخر عمرش راحته راحته.
خوش به حال همچین کسی که اینقدرر عاشق خداست و البته عشق الکی نه هاا . عشق واقعی . عشق با شناخت. اون خدا رو شناخته. ما نشناختیم احتمالا.

حضرت ابراهیم به فرمان خدا میخواست حضرت اسماعیل که پسرش بود رو قربانی کنه.
شاید بگید این کار خدا ظالمانه بوده.
اولا بازم این جا داریم از کار خدا ایراد میگیرم. کار خدا ایراد نداره این یک😄
دوم این که به چه دلیل حضرت ابراهیم نباید فرمان خدا رو قبول میکرده؟ مگه حضرت اسماعیل رو خدا به حضرت ابراهیم نداده؟ این فرزندی که این قدر دوست داریم رو خدا بهمون داده. بعد حالا بابتش باهاش بجنگیم؟
بعد این که مگه ما قرار نیست همه بمیریم و بریم اون دنیا ؟ فوقش بالاخره توی اون دنیا دوباره بچمون رو میبینیم.
بعدش هم مگه خدا نگفته من صلاح شما رو بهتر میدونم؟ از کجا معلوم شاید صلاح من و فرزندم در این بوده.
نباید روی حرفش حرف بیارم.
خدا اطاعت این جوری از ما میخواد. اطمینان و اعتماد صد درصد .
این طوریه که خدا کسی رو پیامبر خودش میکنه.
پس می‌بینید باید چه طور بود؟ این طوری مثل اون ها باید بود.
قربانی کردن اسماعیل امتحان بود ‌که حضرت ابراهیم سر بلند ازش بیرون اومد.
اعتماد خیلی قشنگه.
خدا اعتماد میخواد. هر کسی اطمینان و ایمان و اعتماد بیشتری داشته باشه ، درجش در اون دنیا بیشتره.
خود حضرت اسماعیل هم بدون چون و چرا قبول کرد.
حرف پیامبر رو و حرف خدا رو.
اتفاقی که برای حضرت ابراهیم افتاده خودش یه نشونه هست یه کمک هست برای آیندگان.
فردا روزی ما اگه بگیم نه من نمیدونستم چقدر باید مؤمن و گوش به فرمان باشم ، خدا میگه مگه ماجرای حضرت ابراهیم رو نگفتم بهت؟
اصلا مگه عید قربان رو ما برای همین جشن نمیگیریم؟
اصلا تا حالا حواستون بوده چرا روز قربان داریم؟
ما نباید این روز رو فراموش کنیم
این روز روز کمک خدا به ماست. روز امتحان پس دادن پیامبر خداست.
نشونه اعتماد هست.
هیچ کسی به اندازه‌ پیامبران وامام ها سختی نکشیدن.
ببینید چه جایگاهی پیدا کردن ‌‌؟
کی به اندازه حضرت زینب که یه زن بود اینقدر سختی کشید ؟ شاهد سر بریدن عزیزانت باشی و کلی جنگ و سختی و بد بختی دیده باشی .
اون ها در راه خدا زندگی کردند . مثل حضرت ابراهیم.
چقدرر مومن بودن. چقدر اعتماد داشتن به خدا.
وگرنه مگر از سنگ باشی که بتونی زنده بمونی .
اما حضرت زینب از سنگ نبود. پس چه طور تحمل کرده؟
خب این ها همه نشونه و الگو هست. چرا یاد نمیگیریم؟
چرا نمیریم فکر کنیم چه طور حضرت زینب تحمل کرد؟ چه روشی داشت؟ راهش چی بود؟
سبک فکریش چی بود؟ چه کار کرد تا ما هم یاد بگیریم؟

یه موضوع خیلی مهم دیگه
گفته شده عالمی به اسم عالم  (  ذر  ) وجود داشته که ما قبل از به دنیا اومدنمون اون جا بودیم .
(((( به عقیده اسلام عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خدا پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگی خود گرفته‌است. در آیه ۱۷۲ سوره اعراف به
در قرآن، سخن از پیمانی عظیم که خداوند از انسانها گرفته‌است به میان آمده.

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَیٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَیٰ شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هٰذَا غَافِلِینَ

و (به یاد آر) هنگامی را که پروردگارت از صلب فرزندان آدم نسلشان را پدیدآورد، و آنان را (در ارتباط با پروردگاری خود) بر خودشان گواه گرفت و فرمود:(آیا من پروردگار شما نیستم؟ انسان‌ها با توجه به وابستگی وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگاری و ربوبیّت حق گفتند: آری، گواهی دادیم. پس اقرار به پروردگاری خود را در این دنیا از شما گرفتیم تا روز قیامت نگویید: "ما از این (حقیقت آشکار و روشن) بی‌خبر بودیم.  آیه ۱۷۲ سوره اعراف    )))))

عالم ذر عالمی هست ‌که همه قبلا اون جا بودیم.
بعضی ها هم انگار میگن اتفاقاتی که در این دنیا برامون میفتاده رو همش رو بهمون نشون دادن اون جا.
ولی ما فراموش کردیم.
در اون جا از همه انسان های روی زمین پیمان گرفته شده مبنی بر این که خدا پروردگار هست.
حالا شاید بگیم نه ما که یادمون نیست چی گفتیم.
اما خب خدا گفته ما تایید کردیم خدا بودنش رو.
نامردی هم نکرده که نگه و بعدا در اون دنیا یهو بیاد غافلگیرمون کنه.
توی قرآن گفته تاییدم‌ کردید. که فردا نیاییم بگیم نمیدونستیم تاییدت کردیم.
اون موقع ما همه به هوش بودیم و خدا رو شناختیم و قبولش کردیم.با عقل جواب دادیم.

یک مطلب مهمی بگم ؟
به فرض استغفرلله خدایی نیست.
خب پس ما اگه یه عالمه سختی و بلا و گرفتاری و‌.... برامون پیش بیاد؟ چیکار میکنیم؟
هیچ خدایی هم نیست که وقتی ناراحت میشیم ، همه چی رو بندازیم گردنش. و یا اگه کسی حقمون رو بخوره؟ دیگه نمیتونیم بگیم ان شاءالله اون دنیا حقم رو ازت میگیرم.
و یا واگذارت میکنم به خدا.
واقعا چه بد.
شاید ما خدایی نکرده بشیم قاتل ، شاید کسی ما رو بکشه.
هیچ خدایی نیست. کسی نیست ما رو مواخذه کنه.
هر کار چرند و پرندی که بخوایم میتونیم انجام بدیم. بدون این که از عواقبش بترسیم بدون این که بخوایم به این فکر کنیم که قیامتی هم هست.
یعنی به نظرتون امکان داره اگه همه مردم بدونن خدایی نیست ، اگه بدونن و مطمئن باشن خدا وجود نداره ، گناه نکنن؟؟
من که فکر نمیکنم. به نظرم فساد و قتل و خونریزی و همه جای دنیا رو میگیره.
طوری که آرزو میکنیم کاش توی دنیا نبودیم.
الان با این که همه احتمالا ته دلشون میدونن که خدایی هست ، اما بازم بعضی ها کلی گناه میکنن. وای به حال این که احساس کنن خدایی نیست. دیگه عالی میشه.
شاید بگیم نه کی گفته اگه خدایی هم نباشه من باید قتل و فساد کنم؟
باید بگم که خیلی تفکر رویایی هست.
انسان ثابت کرده که جنبه نداره. و مطمئنا اگه خدا بالا سرمون نباشه ، کلی می‌زنیم هم رو تیکه پاره می‌کنیم به راحتی.
اون کسانی که الان و در این زمانه کلی آدم میکشن ، کلی حق خوری میکنن، و انگاری از هیچی هم نمیترسن؟ اون ها خدا رو قبول ندارن. اون ها فکر میکنن خدا نیست.
پس آقای سبحان خوب حواستون رو جمع کنید.
مطمئن باشید که عاقبت بی خدایی ‌عاقبت تاریکیه‌.
مطمئن باشید که اعتقاد نداشتن به خدا اگه خودتون رو گمراه نکرد ، صد درصد که باعث میشید کسی دیگه گمراه بشه. اگر شما با بی خدایی بازم آدم خوبی میتونید باشید، صد درصد مطمئن باشید که هیچ اطمینانی نیست که کسی دیگه گناه انجام نده.
هر چند میدونید که انکار خدا کفره. و کافر میشید در پیشگاه خدا.
پس ایراد و خطا توی کار خدا نباید باشه.
شک به کار خدا یعنی اون خدا استغفرالله به درد پرستش نمیخوره .
خدا همیشه عالیه. خدایی که نقص داشته باشه ، دیگه قابل پرستش نیست. و نباید پرستیدش.
اما خدای ما مطمئنن که خیلی دانا و توانا هست.
خدا اگه قرآن رو بخونید ، بار ها در مورد خودش گفته که من تنها خدای شما هستم، شریکی ندارم، روزی دهنده منم. خیلی قدرتمندم. هیچ آدمی رو بیهوده خلق نکردم و... این تعریف ها رو کرده که ما بهش اولا افتخار کنیم ، دوما بدونیم با کی طرفیم. با کسی که میشه بهش اعتماد کامل کرد. چون بی نظیره.

اینم یادتون باشه که مسائلی که صحبت در موردشون خطرناکه  با احتیاط در موردشون حرف بزنید.
وقتی در مورد یه چیزی شک دارید ، مثلا حتی نه در مورد خدا. کلا.
بگذارید تا جایی که میتونید اطلاعاتتون رو افزایش بدید بعد ان شاءالله تا ببینم چی پیش میاد.
چون میدونید که اگه پند  و نصیحت خطرناکی بکنید چقدر برای بقیه بده.
پس هیچ موقع در مورد مسائل حساس، بی فکر نظر ندید.
چون عواقبش فقط دامن گیر شما نمیشه بلکه ممکنه بقیه هم درگیر بشن.

شما و من باید خیلی تحقیق کنیم در مورد خدا .
البته ماشالله شما که به این سن افتادید دنبال تحقیق.از من خیلی جلوتر هستید.
کم کم پیش برید بعد بزرگتر که شدید ، هم دانشتون بیشتر شده ، هم تجربه هاتون و کلی چیز دیگه به امید خدا.
ان شاءالله ‌که موفق باشید.

پس خلاصه ،،عرض بکنم جمع بندی رو😅 و رفع زحمت کنم.
پس ما به هدف عبادت و.....آفریده شدیم و قراره در این دنیا از ما آزمون گرفته بشه. تا در اون دنیا درجه بندی بشیم.
خدا به ما اختیار داده و قراره بهشت و جهنم رو انتخاب کنیم.
خداوند کسی رو از اول کافر و مسلمان نیافریده. این خودمون هستیم که انتخاب می‌کنیم کدوم باشیم.
آفریده شدیم تا با شناخت خدا و تحمل سختی و... به کمال برسیم.
لازم بوده در این دنیا بدی و خوبی باشه تا خوب ها جدا بشن.
چه بخواهیم و چه نخواهیم جواب همونه که خدا گفته.
انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا کفران کند»
(آیه ۳ سوره انسان )
پس البته خداوند هم راهنمایی هایی برامون کرده تا بتونیم راه درست و غلط رو تشخیص بدیم.
و پیامبر هم در حدیث ثقلین راهنمایی کردن.
گفتن که :
من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم را. تا وقتی که از این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند. تا کنار چشمه کوثر بر من وارد شوند.»
عترت منظورش اهل بیته.
اهل بیت هم که حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه( س) و حسن (ع) و حسین(ع)  هستن.

پیامبر گفته قرآن و اهل بیت رو همیشه در کنار خودتون داشته باشید و دیگه هرگز نگران گمراهی نباشید.

عذر میخوام اگه طولانی و نا مفهموم بود حرف هام.
دیگه ماشالله دو هفته شد فکر کنم که جواب ندادم. گفتم زودتر براتون بنویسم که بیشتر از این منتظرتون نذاشته باشم.
وگرنه شاید میشد مرتب تر بنویسم.
سعی کردم خلاصه بنویسم . اما نشد متاسفانه😶
جا هایی هم که با چند تا پرانتز (((( نشون دادم ، اون ها رو دقیقا کپی کردم و خب نوشتار شون خوب بود. دیگه منم دست نزدم.
کلا حرف هام بعضی هاشون رو خودم گفتم ، بعضی هاشون رو هم از سایت ها و.... جمع آوری کردم.
خلاصه در هم بر هم توضیح دادم . اما اگه زحمت نیست چند بار بخونید . چون معمولا با چند بار خوندن آدم بهتر متوجه میشه😅

کلیپه لینکش رو میذارم این جا.
حتما برید اون کلیپ رو ببینید.
قشنگ توضیح داده . حتی خیلی بهتر از من.
رفتید توی سایتشون ، برید تقریبا آخر صفحه و چند تا کلیپ و فیلم هست. اون فیلم دومی رو ببینید . اونی که ۱۰ دقیقه و ۶ ثانیه هست.

 

لینک کلیپ

👆 کلیپ این جاست بزنید روش میاره

خب خسته نباشید😄

نمی دونم چرا؟ اما دوست دارم یه خواهر مثل تو داشته باشم

در اطراف من چن تا مرگ یهویی شده خصوصا یکی ۱۶ سال داشت مرد خیلی  عجیبه و ترسناکه ها امکان داره فرض کن مثلا ۳و ده دقیقه هست ۳و ربع نیست امکان داره من جای اون باشم

وقتی تو دیر جواب میدی اینطوری نگران میشم همچنین از اخبار هم که میشنوم استان شما زیاد سیل میاد بعد میگم بابا شاید دارن به باغاتشون رسیدگی میکنن به هر حال اونجا گرمتر از اینجا هست اخیرا تو استان ما از برف ۱۹نفر مردن زیر برف 

فکر نمیکردم انقدر طولانی باشه خیلی خیلی دمت گرم خیلی زحمت کشیدی من اینا رو چن روز طول مکشه بخونم و اینکه بعد تموم کردنم هم بهتره دوباره ببام بخونم مثل همونی که راجب دانشگاه نوشتی

همونطور که گفتم چن روز وقت میخواد بخونم پس من لان خورد خورد جواب میگم من پیشنهاد میکنم شما وقتی گفتم تموم شده جواب بدید فقط اگر احساس کردی من اشتباه متوجه شدم جواب بگو یا بگو درست فهمیدی یا بگو اشتباه فهمیدی

پاسخ:
سلام 
خیلی ممنون شما لطف دارید باعث افتخاره.
چه بد واقعا ناراحت کننده هست که کسی از بین ما بره.خدا به نزدیکانشون صبر بده.
ان شاءالله که این اتفاق برای شما نیفته
 ولی بله ممکنه هر کدوم از ما یهویی همچین اتفاقی برامون بیفته . البته در هر حال دور از جون بچه های عزیز خانواده برتر 😄
 شرمنده واقعا بله من واقعا درگیر درس و کار و...هستم . 
این طور نیست که فراموش کنم که بیام. نه حتما فرصت نشده بیام.
سیل هم بله گاها میاد اما جایی که من زندگی میکنم خیلی خطر سیل تهدیدمون نمیکنه الحمدالله. یعنی معمولا شاید پنجاه سال پیش یه سیلی اومده باشه و یا شاید هم نه خیلی قبل تر. بیشتر سیل توی شهر میاد و یا جاهای دیگه از استانمون.
مثلا سیل سال ۹۸ که خیلی شدید بود ، اون زمان این جا فقط یه آسیب های جزئی پیش اومد. اما توی شهر و شهرستان های دیگه خسارت های زیادی زد.
البته خوشحال کننده نیست که این جا سیل کم میاد. به هر حال همه هم شهری و یا هم استانی هامون عزیزان ما هستن‌. خدا کنه چه توی استان ما و چه توی کشور هیچ موقع سیل نیاد.
واقعاا؟؟ چه بد😐 خدا رحتمشون کنه😕😕
یعنی سرمای برف باعث شده و یا نه بهمنی چیزی؟ ای بابا خدا پیش نیاره برای کسی.
سلامت باشید نه بابا چه زحمتی کلی طولش دادم کم کم نوشتم 😅
و این که به نظرم حرف هام خیلی ناکافی هست. امیدوارم حداقل به اندازه ۵ درصد براتون مفید بوده باشه.😅
خواهش میکنم اشکالی نداره مطالعتون تا چند هفته هم طول بکشه مشکلی نیست. میدونم ممکنه فرصت نکنید.
بله متوجه شدم درسته.

راستی عذر میخوام یه چیزی . 
شما که از نگرانی و... صحبت میکنید؟ متوجه شدید که دوستان توی صفحتون چقدر براتون ابراز ناراحتی و نگرانی کردن؟ 
اون ها هم مثل شما که نگران خواهر و برادرای مجازیتون میشید، بنابراین اون هام هم نگران برادرشون که شما هستید میشن. 
متوجه هستید؟ به خاطر این آدم های خوب هم که شده امید داشته باشید.
به خودتون کمک کنید. 
چه خوبه واقعا آدم مهربونی و خوبی میبینه. خودتون و بقیه گناه دارید.

ان شاءالله همیشه شاد و سلامت باشید.

گفتی که بی طرفانه قران رو بخونم منم تازه بعد اون دوران خیلی سختی  که گذروندم و به نوعی خودکشی هم کردم به ته خط رسیده بودم اما زنده موندم بعد یه مدت بی تفاوتی شروع شد به نوعی که هیچ چیز دیگه واسم مهم نبود یبار هم واست نوشته بودم که بجایی نرسیدم که خووم رو از پل بندازم پایین اما موقع رد شدن از خیابون نگاه نمی کنم ماشین میاد یا نه یا یجور دیگه که باز تو صفحه شخصیم نوشتم چجوری به قصد کشت فعالیت میکردم

بعد یه مدت بی خیالی و نارحتی با خودم گفتم قران رو شروع کنم از ال عمران شروع کردم . بنظرم این قرانی که ما میخونیم هم احتمال داره دستکاری شده باشه و تغیراتی داشته باشه مثلا مگه قران اینطوری نازل شده؟ نه تیکه تیکه نازل شده جمع کردن که احتمال داره یه چیزایی از قلم اقتاده باشه یا اضافه شده باشه بعد اون تبکه نازل شده رو خودشون هر طور خواستن نوشتن مثلا اولین ایه ای که نازل شده اولین ایه قران نیست

گفتی وقتی سوال اینکه چرا خدا ادم رو افریده وقتی میاد به ذهنمون که یه مشکلی داریم و خوش نیستیم. خب طبیعه وقتی مشغولیم چه به کار های خوش و ناخوش این فکر نمیاد به ذهنمون چون مشغولیم مثلا فرض کن موقع غذا پختن داری فکر میکنی چرا ادما خلق شدن بعد دستت میسوزه دیگه این فکرا رو نمی کنی

ما وقتی فرصت کنیم به این مسائل فکر میکنیم 

فرض کن تو میری از مغازه یه قابلمه میخری با اینکه خودت به قابلمه احتیاج نداری و قابلمه رو با قوطی ش میبری میزاری توی مغازه خیلی بزرگتر و بهتر  الان چی شد چه دخلی برای تو داشت؟ چه دخلی واسه قابلمه؟

حالا تو اینجور در نظر داشته باش خدا انسان رو خلق کرده در حالی که احتیاجی به انسان نداشت بعد بخاطر یه خطا یه جفت ادم رو از اونجا اورده به زمین  بعدش گفته ادم های خوبی باشید تا شما رو به بهشت ببرم ؟ چشم ادم خوبی هم بودیم و رفتیم بهشت  خب که چی؟  خدا هم که ادم نیست بگم حوصله سر رفته بود گفت بزار ادم رو خلق کنم یه مشغولیتی واسم بشه واقعا مقال قابلمه بودن بهم دست میده اینکه دست خودش نیست تو چه مغازه ای باشه 

واقعا که چرا خلق کرده ما رو؟ میگی حنما حکمتی توش بوده و مغز من کشش نداره خب واسه چی طوری خلق نکرد بدونم؟ فقط بهم گفته اگه بچه خوبی باشی بهت بهشت میدم

خب من تا اونجا که خدا خالقه و خلق میکنه خوندم

 

 

 

پاسخ:

سلام

ای باباا چه کار کردید شما؟
الحمدالله که الان سلامت هستین.
کار هایی که کردید در جهت آسیب به خودتون اصلا خوب نبوده .
متوجه هستم که زندگی سختی داشتید و دارید. اما خب دیگه این کار ها رو تکرار نکنید خواهشا.
واقعا آخه این چه کاریه😐 به خیابون نگاه نمی‌کنید؟
اون آدم ها هم گناه دارن که شما از جولوی ماشینشون رد میشید.
ممکنه بعدا برای اون ها دردسری درست بشه آخه.
بعد همون ها زندگیشون خراب بشه و بشن یه کسی که تمام زندگیش از بین بره.
پناه برخدا😐😅😐 از دست کارای شما🤕 خدا رحم کرده واقعا.

شما میگید خدا منو به زور آورده به این دنیا و داره هر جایی که بخواد منو میبره و میاره .
ولی شما هم که این جسم بیچاره رو دارید باهاش هر کاری که دوست دارید انجام میدید.
خودتون هم همین طور هم هستید ها.... اونوقت میگید خدا هر کاری دوست داشته با من کرده‌.
جسمی که الان صاحبش شمایید رو دارید اذیت میکنید.
باور کنید که متوجه ناراحتی هاتون هستم.
از حرف های منم ناراحت نشید.  منم یه انسان مثل شمام . از غم و درد هم نوعم ناراحت میشم.
شما هم همین طورید دلتون نازکه مطمئنن . تحمل مشکل بقیه رو ندارید.
نمیدونم چی بگم.
اگه فکر می‌کنید درکتون نمیکنم و حرف هام از روی درک نکردنه؟
خودتون فکر کنید من چه جمله ای بگم براتون بهتره.
همیشه بگم وااای آقا سبحان چقدرر زندگی سختی داریددد.
خب شما امکان داره بد تر افسرده بشید.
بگم زندگی سختی ندارید هم ممکنه بگید درکم نمیکنن و بد تر ناراحت بشید.
فقط این رو میدونم که اگه حرفی زدم همین طوری بی فکر نگفتم. 

بنابراین حرفی که میتونم بهتون بگم اینه که متوجهم . میدونم سخته. به خدا که سخته. اما باید کنار اومد. بهترین راه همینه.

واقعا اگه گاهی میگم آفرین دارید الکی نمیگم . و یا میگم واقعا افتخار دهه هشتادی ها هستید. این ها رو  واقعا باور دارم بهشون که میگم. 

چون واقعا تحمل بعضی شرایط کار هر کسی نیست. 

خدا کنه در آینده به اون چه که دوست دارید برسید و بهترررررین زندگی نصیبتون بشه .
پس اون کار های بد رو دیگه نکنید حیف جوونیتون‌ واقعا.

جداا؟ خیلی عجیبه که بعد از ناراحتی ها و....اومدید قرآن بخونید🤔
خیلی جالب بوده و عالی.
میبینید ؟ واقعا گاهی اوقات باید به خودتون افتخار کنید بابت تصمیماتتون.
البته افتخار بابت تصمیم گیریه مثبت. نه منفی🤨😅
بعد از گذروندن یه سری سختی ها باز خودتون رو جمع و جور کردید .
اینم استعداده ها😄. جدا آدم محکم میخواد که شما هستید واقعا.

در مورد تحریف قرآن؟
نه قرآن به نظرم اصلا تحریف نشده.
یعنی یه جورایی مطمئنم و نظرم اینه که به هیچ عنوان همیچین فکری نکنید که قرآن دست کاری شده باشه.
دلیل هایی که برای تحریف نشدن قرآن اومده هم به نظرم درسته.
مثلا این که در اون زمان نویسندگان قرآن زیاد بودن
و فکر کنم‌ اگه به پیامبر وحی می‌شده حتما کنارش بودن و می‌نوشتند آیه های قرآن رو.
تیکه تیکه هم اومده باشه خب اشکالی نداره که‌.
تیکه تیکه اومدن قرآن خودش گاهی دلایلی داشته و خدا به عنوان معجزه پیامبر ازش استفاده میکرده.
مثلا یه اتفاقی میفتاده و خدا یه آیه نازل میکرده تا جواب مردم رو بده . این طوری هم مردم ایمان می‌آوردند گاهی اوقات.
چرا باید هر کسی برای خودش آیه ها رو دست کاری کنه؟
پیامبر خودش حضور داشته و نظارت میکرده.
همه آیه ها رو جمع میکرده و حواسش بوده.
کلی نویسنده قابل اعتماد داشته.
هر کسی نمیتونسته هر چیزی که خودش دوست داشته بنویسه.

ترتیب نوشتن سوره ها توی قرآن هم دلیلش این نیست که مثلا چون سوره فاتحه یا بقره توی قرآن اول نوشته شدن ، پس اولین سوره هایی بودن که نازل شدن. نه این طور نیست.
خیلی مطالعه نداشتم در این مورد اما میدونم دلیلش این نیست.
مثلا فکر کنم میگن سوره فاتحه گفته شده ثواب زیادی داره خوندنش و برای همین اول آوردنش.
و یا کلا تا حدودی بر اساس طولانی بودن سوره ها  ترتیب بندی شدن و سوره های آخر کوتاه ترن.
به هر حال مهم اینه که خود سوره ها دست کاری نشدن.
البته شاید کسانی قصد تحریف قرآن رو داشتن و دارن. و یا بخوان قرآن جعلی بیارن.
اما نمیتونن.
قرآنی که دست اکثر مسلمون ها هست قرآن اصلی هست.
خود خدا هم ضمانت کرده که مراقب قرآن هست
مثلا در این آیه گفته:

 «همانا ما خود قرآن را نازل کردیم و قطعا از آن حفاظت و پاسداری خواهیم کرد»
(سوره حجر آیه ۹)

این آیه نشون میده که قرآن از زمان نزول تا الان از تحریف و دست کاری حفظ شده و تا ابد هم محفوظ میمونه .
خدا از کتاب خودش در برابر تحریف کننده ها دفاع و مراقبت میکنه.

و یا در این آیه:

کسانى که به این ذکر (قرآن) هنگامى‌که به‌سراغشان آمد کافر شدند [نیز بر ما مخفى نخواهند ماند]! و در حقیقت این کتابی است شکست ناپذیر که هیچگونه باطلی نه پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن، نمی‌آید چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش، نازل شده است.»
(سوره فصلت آیه ۴۱-۴۲)

این آیه هم نشون میده که باطل به حریم قرآن راه پیدا نمیکنه. یعنی تحریف راه پیدا نمیکنه.
چون تحریف هم یه نوع باطله.
پس امکان نداره آیه های قرآن تحریف و تغییری درشون ایجاد بشه.

و یا همون حدیث ثقلین ‌که توی پیام های قبل در موردش گفتم؟
این که پیامبر گفته به قرآن تمسک جویید. یعنی چنگ بزنیم و یا بهش پناه ببریم ، اونوقت دیگه هرگز گمراه نمیشیم.
اگه قرآن تحریف شده باشه دیگه هدایت کننده نیست .
پس این حدیث هم از دلایلی هست که قرآن نمیتونه تحریف شده باشه.
چون اگه قرآن تغییری پیدا کنه هیچ کس بهش تمسک نمیکنه . پس تغییری درش نیست.

روایات و احادیثی هم هستن که میگن مثلا اگه به صحت حدیثی شک کردید ، میتونید اونو با قرآن مقایسه کنید و اگه محتوای آیه های قرآن با اون حدیث مخالف بود ،  اون حدیث به کنار گذاشته میشه.
پس اگه قرآن تحریف شده بود، همچین چیزی نمی‌گفتند که حدیث رو با قرآن مقایسه کنید.
چون خود قرآن هم بهش شک وجود داشت. اما وقتی میگن فقط قرآن. یعنی تحریف نشده.

و یا از دلایل دیگه تحریف نشدن این که :
گفته شده که در هیچ زمانی از تاریخ، قرآن گم نشده بوده که مثلا ترس از تغییری در اون باشه.
و یا همچنین هیچ موقع دعوایی در مورد تغییر ، حذف یا اضافه آیات قرآن بین مسلمون ها اتفاق نیفتاده.
اگرم بوده خیلی جزئی بوده که اصلا به چشم نیومده.
مگه میشه قرآنی به این مهمی تغییر کنه و مسلمون ها حتی جنگ و درگیری گسترده نکرده باشن بر سرش ؟
قرآن یه کتاب خیلیییی خیلیییی مهم بوده و هست
و اساسا یه کتاب مهم اگه تغییر میکرد همه میفهمیدن.
مثلا ما اگه یه قانون توی کشور عوض بشه خیلی ها میفهمن.چون کتاب قانون داریم و بر اساس اون حرکت می‌کنیم.
قرآن هم مثلا مثل یه کتاب قانون میمونه.
امکان نداره اگه یه تغییر کوچیک درش ایجاد شده باشه کسی نفهمه و بعد ما هم این قدر راحت بگیم نه قرآن اصلی همینه.
مسلمان ها کم نبودن و خیلی حساس بودن روی قرآن .نذاشتن تغییر  کنه.
نویسندگان قرآن و حافظان قرآن و معلم قرآن هم که گفتیم خیلی زیاد بودن و خیلی به قرآن اهمیت میدادن.
البته الان هم همه ما سعی می‌کنیم قرآن رو حفظ کنیم و برامون عزیزه. و باید این کار رو بکنیم. و نذاریم کسی روش عیب بذاره.

ما مسلمون ها اونقدر به قرآن اعتقاد داریم که باهاش استخاره هم میگیرم.
من به استخاره با قرآن خیلی اعتقاد دارم.
البته باید شرایط استخاره رعایت بشه تا جواب درستی گرفته بشه. در اون صورت هست که می‌بینیم چه طور خدا حتی با یه استخاره به ما کمک میکنه. و چقدر ساده هست فهمیدن حضور خدا.
من خیلی تجربش رو داشتم و دیدم کسانی استخاره گرفتن و استخارشون درست درمیاد.
و یا خیلی شنیدم که کسی دست روی قران گذاشته و قسم دروغ خورده و چه بلایی به سرش اومده.
این ها هم از تجربه های میدانی من هست😅
که میگه قرآن زنده هست و مقدس.
و یا شاید خیلی برکت های دیگه که داره و در موردش گفتن و همشون هم حتما درست هست.
یه مقداری باید آدم کم کم یه سری چیزا بهش ثابت بشه و عجله نباید کرد.

ما اگه بگیم که قرآن تغییر کرده ، یعنی گفتیم اسلامی نیست ‌. دیگه دینی به اسم اسلام نیست.
اگه این شک بیفته توی دل همه مردم که قرآن تغییر کرده ، به احتمال زیاد که دیگه مسلمانی وجود نخواهد داشت و یا خدا رو هم دیگه قبول ندارن. خدا هم برامون از بین میره.
اگه بگیم یه آیه دست خورده و یا یه کلمه ، هر کی برای خودش میاد قسمتی رو حذف شده فرض میکنه و کم کم استغفرالله قرآن بی ارزش میشه.
قرآن نشونه وجود خدا برای ما مسلمون هاست‌.
نشونه دین ماست.
پس مراقب باشیم که چی میگیم.
حذف قرآن خیلی تبعات بدی داره.
عاقبت بی قرآنی تاریکی هست.
پس به همین دلیل مطمئنم قرآن حتی یک ذره تغییر نکرده. چون قرآن به دین وصله. از بین رفتن قرآن یعنی خدایی نکرده از بین رفتن خیلی چیزا .
پس مطمئنم خدا حفظش میکنه.
پس نه آقای سبحان قرآن امکان نداره تحریف شده باشه.
قرآن همینی هست که الان پیش ما شیعه ها وسنی ها است.
همه هم میدونن قرآنی که پیش ما هست چه شکلیه.
همه میدونن کتاب قرآنی که دست ماست از خیلییی سال ها پیش با ما بوده و به دست ما رسیده.
قرآن الان دست کیه؟
دست ما.
ما کی هستیم؟
مسلمون و دوست دار خدا.
امکان داره ما بذاریم قرآن تحریف شده باشه؟ نه.
این همه توصیه و نشونه و دلیل.
حتی درست بودن یکیشون کافیه برای اثبات تحریف نشدن قرآن.
البته قرآن آنچنان چیز عجیب غریبی هم توش نیست که ما از تحریف شدنش بترسیم . بلکه اگه فکر و دقت کنیم روی آیه ها به نظرم منطقی و عاقلانه میان. تغییری درشون ایجاد نشده.
این که ما فکر کنیم که هزار و اندی سال از نزول قرآن گذشته پس قرآن تغییر کرده ، این تفکرات سمی هستن‌ به هیچ عنوان اجازه ندید که بیان سمتتون.
قرآن کتاب خداست.
این کتاب که فقط برای مردم اون زمان نبوده که.
مردم قراره تا ابد ازش استفاده کنن.
قرآن نوشته شده برای همه مردم تا زمان ظهور امام زمان.
ما مسلمون ها همیشه با تکیه به قرآن راهمون رو در جهان پیدا کردیم و هر کوتاهی در زمینه حفظش ما رو به سمت مسیری غیر از مسیر و راه حق میبره.
دشمنان ما هم خیلی خوووب متوجه این موضوع هستند.  و به همین خاطره که بارها تلاش کردن که با تحریف توی کتاب ما که قرآن هست ،  توی زندگی ما و یعنی زندگی مسلمون ها اختلال درست کنن . تا بتونن بهتر به اهداف خودشون دست پیدا کنن.
چون قرآن نقطه اتحاد امت اسلامی هست و هر ضربه ای به این نقطه می تونه این امت رو دچار آسیب کنه و این از اهداف دشمن هست.
به دنبال ایجاد قرآن جعلی ،حدیث جعلی و آیه جعلی و... هستن.
میدونن دست بذارن روی چی تا دین ما از بین بره.
با این کار دارن با خدا می‌جنگند .
چه هدف بیهوده ای واقعا دارن .
پس به هر حال مراقب باشیم.
پس این هم از موضوع تحریف قرآن که البته ناکافی هم بود شرمنده.

بله میدونم گاها ما مشغولیت فکری باعث میشه دیگه به این چیزا فکر نکنیم که چرا خلق شدیم و....
تا حدی درست میگید.
و همچنین این مشغول بودن رو ما میتونیم این طوری هم ازش استفاده مفید کنیم که مثلا سعی کنیم گاهی فکرمون رو به چیزای دیگه معطوف کنیم که شیطان کمتر فکر های منفی به سمت ما بفرسته و بتونیم قدرت صبرمون رو بیشتر کنیم.
از این لحاظ خوبه.
اما خب من منظور اصلیم یه چیزایی دیگست.
فکر انسان گاهی زمان لازم نداره و در لحظه به هزار تا چیز فکر میکنه. حتی اگه کلی سرش شلوغ باشه.
من به این خاطر گفتم چرا ما این سوال میاد توی ذهنمون ، که بگم هر کسی علتی برای این پرسش داره و یا خود ما هم به درونمون نگاه کنیم ببینیم چرا این سوال رو میپرسیم.
گاهی اوقات ما اصلا نمیدونیم چرا این سوال میاد توی ذهنمون و همین طوری دوست داریم بگیم از خلقتمون ناراضی هستیم. در صورتی که حتما دلیلی داره.
اگه همه مردم بگن چرا خلق شدیم؟
من ممکنه بگم عه نگاا همه یه سوال داریم. همه ناراضی هستیم.
اما خب ما همه با هم برابر نیستیم.
همه به یه علت این سوال نمیاد توی ذهنمون.
میگم بگردیم همگی دلیل این که این سوال میاد توی ذهنمون رو بفهمیم. شاید که به آرامش رسیدیم.
مثلا اگه به خاطر سختیه؟ درک کنیم که چرا دنیا سختی داره ؟
اگه بخاطر ترس از عذاب آخرت و ترس از گناه هست؟ بفهمیم چرا عذابی وجود داره و چه کار کنیم که دیگه این فکرها نیاد سراغمون و یا به دلیل های دیگه.
نمیشه همین طوری بیاییم جولوی مردم بگیم چرا خلق شدیم ؟ اونوقت همه هم دلیلمون یکی نباشه.
شاید مشکل خیلی هامون به راحتی حل بشه.
اول بریم تحقیق کنیم ، صبر کنیم ، سعی کنیم خدا رو دوست داشته باشیم و بهش ایمان و اعتماد داشته باشیم تا بعد ببینیم چی میشه.
من نظرم اینه که این طور بشه و  همگی به جایی برسیم که هر کسی با پیدا کردن راه حل مشکل خودش، بتونه به یه نحوی خودش رو راضی نگه داره از شرایطش و خوشحال باشیم. تا دیگه پیدا کردن جواب این سوال اذیتمون نکنه.
میدونم رسیدن به این نقطه چقدر سخته‌.
نقطه ای که با وجود مشکلات و سختی هاا بگیم اشکال نداره خدا بزرگه. خدا میدونه و منو می‌بینه که چقدر سختی میکشم. چون میدونم خدایی هست ، چون میدونم برام بعدا حسابی جبران میکنه تحمل میکنم و مشکلی ندارم.
یعنی اگه مریضی باعث شده از خدا گله داشته باشیم برای خلقتمون، اگه گناه باعث شده و یا ترس از آخرت باعث شده و....خلاصه به هر علتی ، با این حال بازم بتونیم درک کنیم دلیل کار های خدا رو.
درک کنیم که بعضی اتفاق ها باید بیفتن و....
و اونوقت این سوال شاید دیگه نیاد توی ذهنمون .
اگر هم بیاد ، پیدا کردن جوابش دیگه اونقدر برامون مهم نیست.چرا برامون مهم نیست؟
چون که با وجود سختی کشیدن هامون ، با وجود گناه کار بودنمون ایمان و اعتماد به خدا داریم.
میدونیم همه حرف هاش درسته .
بنابراین سعی می‌کنیم هر طور شده مشکلات و ناراحتی ها رو حل کنیم و تحملش رو برای خودمون آسون کنیم .
پس مثلا میگم علت پرسش این سوال ها ترس و ناتوانیه ما از حل بعضی مسائله بیشتر.
عده ای هم از سر مطالعه کم این سوال رو میپرسن.
نه سختی کشیدن  نه مریض بودن و...
الکی میان میگن دنیا برای چیه؟ خدا کیه؟
ما هم فکر میکنیم اون ها هم رنج کشیده هستن‌.
در حالی که مطالعه نکردن و نخواستن اهمیت بدن به یادگیری مفهوم خیلی چیزا و ندونسته چیزی میگن.
و یا چه میدونم شاید هم مطالعه و تلاش در جهت شناخت خدا داشتن اما بازم نتونستن خدا رو بشناسن.
در هر حال معمولا بیشتر اوقات مقصر خودشون هستن اگر که در اثر این کم کاری ایمانشون ضعیف بشه و یا خدا ازشون ناراضی بشه .

مثال قابلمه یه جوریه  . فکر کنم خیلی شبیه دلیل خلقت انسان ها نیست😅🤔
قابلمه از اول قابلمه بوده و سالم.
بعد از یه مغازه میره به مغازه دیگه.
قابلمه هیچ تغییری نکرده و نمیکنه.
هر کسی هم که قابلمه رو با خودش ببره و اونو بخره ، خیلی فرقی توی زندگی قابلمه نداره.
اما اگه همون مثالی که توی کلیپ زده شده رو فرض کنیم بهتره شاید.
انسان ها دانه باشن .
خب پس یه چند تا دونه بی ارزش بودیم که خدا ما رو توی زمین کاشته و ما رشد کردیم.
حتما یه جایی بودیم که نیاز بوده کسی ما رو کمک کنه و به جایی دیگه ببره تا برامون مفید باشه و رشد کنیم.
قبلا جایی بودیم که نه آبی بهمون می‌رسیده و نه غذایی و نه در محل مناسبی برای رشد بودیم.
ولی خدا ما رو آورده زمین تا بتونیم این جا و توی خاک رشد کنیم. و حالا توی خاک باید خودمون رو نشون بدیم . فرصتی هست که بهمون داده شده.
اگه ازش استفاده نکنیم از بین میریم.
همون جا زیر خاک میمونیم.
اما اگه ازش استفاده کنیم رشد می‌کنیم. شکوفا میشیم.
نقل و انتقال قابلمه براش سودی نداره.
اما برای دانه سود داره.
خدا هم بله هیچ سودی نمیبره از ما.
فقط به خاطر خودمون این کار رو کرده. یه لطف بوده.
و اصلا هم آره بیکار نبوده که حوصلش سر بره و ما رو خلق کرده باشه. اگه این جوری باشه که از صفت عادل بودنش دور میشه.
باید میومدیم آزمایش بشیم و سختی بکشیم. و خودمون رو ثابت کنیم.

من دقیقا متوجه سوال شما هستم. این سوال شاید سوال همه ماست .
نه فقط سوال شما.
این همه آدم جواب کامل رو نمیدونن و برای خیلی هاشون هم آنچنان مهم نیست که حتما جواب این سوال رو بدست بیارن.
چون به خدا و پیامبرش اعتماد دارن.
منم به صورت صد درصد نمیتونم منظور خدا رو متوجه بشم.
همه همینیم. همه از خیلی چیزا خبر نداریم.
البته شاید هم کسانی بدونن جواب رو .
اما جواب کامل پیش من نیست و برام هم مهم نیست جوابش رو بدونم.
البته تلاش میکنم بفهمم، اماا نه که دیگه خیلی هم گیر بدم.
اگر دوست داشته باشیم میتونیم تا ابد به دنبال جوابش بگردیم.
فقط حتماا این رو هم در نظر داشته باشیم که شاید کلید جعبه سوالمون در این دنیا هیچ وقت نباشه.
و یا اصلا کلید رو به ما ندن.
اگه جوابی این جا نبود و یا به ما ندادن میخوایم چه کار کنیم؟‌ تا آخر عمر دور خودمون بگردیم؟
بعد احتمالا همه عمرمون رو هم هدر داده باشیم.
به نظرم هر کسی نمیتونه به جواب برسه و فقط انسان های عالی رتبه جوابش رو میدونن . انسان هایی که خدا بهشون نظر میکنه.
شاید هم به هر حال باید یک جایی برای اعتماد و تسلیم گذاشته بشه. که مثلا خدا اعتماد ما رو به خودش بسنجه.

و یا شاید این جایی که مجهول مونده حتما که نباید گفته می‌شده.
شاید اگر گفته می‌شده باید خیلی چیز های دیگه گفته می‌شده که نباید گفته بشه و خدا بهتر میدونه.
گفتم ‌که باید عاشق بود.
حضرت ابراهیم چرا ندونسته خواست پسرش رو  قربانی کنه؟
چون عاشق بود. چون خدا رو دوست داشت.
چون میدونه هررر چی بگه انجام بده به صلاحشه.
عاشق بودن و اعتماد کردن خیلی خوبه .
به نظرم ما میتونیم از طریق دوست دار های خدا هم خدا رو بشناسیم و عاشقش بشیم و بهش اعتماد کنیم.
شناخت کسانی مثل پیامبران و ائمه و شهدا و...
مثلا اگه حضرت محمد(ص)و یا حضرت علی (ع) الان کنارتون بود و شما اون ها رو میشناختید ، و بعد بهتون میگفتن که خدا رو بپرست چون من میگم....
شما شاید اول میگفتید چرا؟
بعد اون ها میگفتن که اگر بهم اعتماد داری و دوستم داری نپرس چرا.  فقط عمل کن.
شما هم چون میشناختیدش و دوستش داشتید قبول می‌کردید.
البته دوست داشتنتون حتما که از روی شناخت بوده.
آدم خوبی بوده و حرفش رو قبول داشتید و به خودتون گفتید که حتما چیزی میدونه که این طوری میگه و شاید نمیشه به من بگه. اشکال نداره.
و خب ما که مجبور که نیستیم از همچین فردی حتما حتماا اطاعت کنیم.
اگه دوستش داشته باشیم و بهش اعتماد داشته باشیم، ازش اطاعت میکنیم و نتیجش رو هم می‌بینیم.
و اگر دوستش نداشته باشیم و یا بهش اعتماد نداشته باشیم ازش اطاعت نمی‌کنیم و نتیجش رو هم می‌بینیم.
شاید بگید نه من آزاد نیستم که ازش اطاعت نکنم.
اگه ازش اطاعت نکنم اون بعدا منو مجازات میکنه.
باید بگم که اطاعت از اون برای خودمون خوبه.
خدا که انتقام نمیگیره به خاطر خودش.
اون داره میگه فلانی این کار برات خوبه. من دارم میگم بهت.
یکم سعی کنیم خدا رو بشناسیم و اطرافیان خدا رو.
مگه ما از اطرافیان خدا بدی دیدیم که بگیم خدا هم بده؟ و حرف هاش الکیه؟
اون ها خدا رو دوست داشتن و به حرف خدا عمل کردن.
خدا به اندازه ذره ای از خوبی های خودش رو به اون آدم ها داده.
انسان هایی که اگه پیشمون بودن از عشق بهشون دیوونه می‌شدیم، این انسان ها رو خود خدا آفریده.
خدایی که از این هاا خیلییی مهربان تره.
حالا ما دوست داریم جواب همههه چی رو بدست بیاریم؟ دوست داریم همه چی رو بدونیم؟
خب نمیشه دیگه همه نمیتونن بدونن.
این امکان برای همه نیست.
در طول تاریخ خوبیه همه پیامبران و امامان ثابت شده هست . به حرفشون گوش کنیم.
خود خدا هم که برامون علت به وجود اومدن ما رو گفته. اجازه بدید نشون بدیم چقدر بهش اعتماد داریم.
ما بدون این که سوال کنیم چرا آفریده شدیم ، خدا خودش قبلا برامون جواب رو گفته.
گفته به خاطر این که به کمال برسید و به خاطر خودتون بوده. و من صلاحتون رو میدونم. و به حرف پیامبرم گوش کنید.
همین باید کافی باشه برای ما.
خدا حتی به حضرت ابراهیم هم که پیامبرش بود همه چیز رو نگفت . بعد بیاد همه چیز رو به ما انسان های معمولی بگه؟
باید یکم انتظارمون رو بیاریم پایین تر تا بتونیم دغدغه‌ فکری کمتری برای خودمون بسازیم.

به خاطر یه خطا اومدیم این جا ؟ منظورتون خطایی هست که میگن حضرت آدم و حوا انجام دادن ؟
والا اینو دقیق نمیدونم. اما انگار میگن نه به خاطر خطا یا اشتباه اون ها نبوده که ما اومدیم به روی زمین . بلکه ما قرار بوده بالاخره بیاییم. چه اون ها خطا میکردن و چه نمیکردن.

گفتید که به فرض آدم خوبی هم شدیم و رفتیم بهشت و خب بعد چی؟
خب مسئله این جاست که مثل این که هر کسی قرار نیست به بهشت بره‌. و یا به این راحتی بره.
اومدیم برای همین در روی زمین.
تا تفکیک بشیم دیگه.
وقتی آدم های خوب و بد از هم جدا شدن ، اون موقع خوب ها آره میرن بهشت. و گفته شده که اون ها برای همیشه در بهشت میمونن .
مطمئن باشید که از زندگی در اون جا خسته نمیشید😅😂
حالا وقتی رفتیم بهشت میفهمیم😁
اون هایی هم که به جهنم میرن  تا ابد در جهنم می‌مونن.
البته میگن همه در جهنم نمیمونن. فقط عده ای اگه برن جهنم تا همیشه در جهنم باقی میمونن.
به نظرم ارزش داره تلاش کنیم برای بهشت😂
البته کار سختی نیست.
ما فقط باید سعی کنیم زندگی کنیم .
فقط کافیه مثل یه انسانِ با وجدان رفتار کنیم .
کارایی که خدا گفته رو انجام بدیم.
یک انسان خوب بودن سخته؟
البته که سخته با وجود شیطان و سختی های دنیا. امااا خببب.....خدا بزرگ و مهربون و بخشنده هست .
و همچین معصومین هم کمکمون میکنن چه در این دنیا و چه در اون دنیا.
البته خودمون هم سعی نکنیم خیلی هم بی خیال باشیم و کوتاهی کنیم.
در کل اون هایی که میدونن خدا هست و بهش اعتماد میکنن ، قطعا سعی میکنن زندگی رو تا آخر با موفقیت پیش ببرن .
اون هایی هم که به وجود خدا شک دارن و بهش اعتماد ندارن، ممکنه زندگی رو تا آخر به خوبی پیش نبرن.
زندگی کوتاست آقا سبحان.
جداا چند سال دیگه که بگذره می‌بینید چقدر زود گذشت.
چشم به هم ببندیم از این دنیا به سلامتی گذر کردیم به امید خدا .
البته ان شاءالله عمر طولانی و پر برکتی داشته باشید 😄
فعلا با اجازتون.
با آرزوی عاقبت بخیری برای هممون.


کامنت های بعدی‌ رو هم بازم جواب داره به نظرم

اگر جواب داشت که مینویسم ، اگر نداشت هم که میگم جواب نداره. 

یعنی حتما جواب داره اما میگم شاید تکراری جواب بدم .

حالا فعلا تا ببینیم😄

البته دو تا کامنت شبیه هم فرستادید. دستتون درد نکنه😁 اگه پیامم باز طولانی شد ، ادامش رو زیر اون یکی مینویسم . اما اگه زیاد نشد دیگه یکی رو حذف میکنم که صفحه سنگین نشه . فکر کنم شاید شما هم به این خاطر دو تا فرستادید؟😅 واقعا ممنونم.

البته ان شاءالله که این بارم پیامم در اون حد طولانی نشه . واقعا حسابی وقتتون گرفته میشه با این کامنت های من.

ببخشید هم که باز دیر جواب دادم 😁

گفتی اگر خدا حس کنه افرینش یه موجود اون رو به کمال میرسونه پس خلقش میکنه .

مگه از اولش همه چیز رو نمی دونست؟

میگی اگر خدا ما رو خلق نمیکرد از کجا معلوم نمی رفتیم یقه ش رو بگیریم که چرا خلق نکردی؟

خب وقتی نیستیم چطور میتونیم معترض باشیم؟

اونجایی که گفتی یه با هوش اختراع میکنه  منظورت اینه که  که خدا ما رو خلق کرده تا به جن و فرشته ها بگه که دیدید دیدید من میتونم💪 خب اگر اینطوری خلق شدیم حس میکنم همون گوسفندیم که موقع قربانی کردن اسماعیل خلق شد  یعنی اون گوسفند برای ابراهیم خلق شد انسان هم بخاطر سایر موجودات؟

ایه قران مگر برای عبادت

خب خودش که چیزی احتیاج نداره انسان هم دست خودش نبود که خلق بشه یا نشه پس واسه چی جن و انس رو خلق کرده جن رو که نمی دونم  بی خیال اما انسان واقعا چرا؟ رخاطر عبادت؟ خب اگر خلق نمیکرد معبود نمیشد؟ احتیام به معبود بودن هم که نداره

اسمان و زمین را در شش روز افرید؟ خب زمین رو افریده پس بر طبق چه اساس و معیاری میشه شش روز؟ یکی هم اینکه میگی عرش رو بر اب برنهاده یعنی چی؟

هفت اسمان و هفت زمین یعنی چی؟

اهان یکی هم میگی امتحان . یعنی دست خودمون نبوده که مخلوق بشیم یا نه اما حالا که اومدیم باید امتحان بدیم؟ 

تو دست خودت بوده به دنیا بیای؟ نبوده که  اما حالا که اومدی باید امتحان بشی حق استعفا نداری و باید هیچ وابستگی به این دنیا نداشته باشی چون فانی هست

منظورت از امتحان اینه؟👆

الانم تا امتحان خوندم

پاسخ:
سلام 
بله خب خدا میدونه آفرینش یه موجود به کمالش میرسونه برای همین خلقش کرده .
اگه احتمال موفق بودن انسان ها رو نمیداد خلقمون نمیکرد .
فقط یه چیزی که هست اینه که لازم بوده بیاییم به این دنیا و امتحان پس بدیم و...‌.بعد به کمال برسیم و رشد کنیم و جایگاهمون در اون دنیا رو مشخص کنیم.
وگرنه برای خدایی که میدونه کی خوب میشه کی بد و کی به بهشت میره و کی به جهنم کاری نداشته تکلیف همه رو یبارکی معلوم کنه و بگه جهنمی ها این ور وایسن ، بهشتی ها هم این ور.
هر چی هست و حکمت هر چی که بوده ما باید روند به رشد رسیدنمون رو در این دنیا سپری میکردیم.
و دیگه خدا امکان رشد رو برامون فراهم کرده در این دنیا و بعدش این ما هستیم که باید از این فرصتی که بهمون داده شده استفاده کنیم.


((میگی اگر خدا ما رو خلق نمیکرد از کجا معلوم نمی رفتیم یقه ش رو بگیریم که چرا خلق نکردی؟
خب وقتی نیستیم چطور میتونیم معترض باشیم؟))
بله خب وقتی کسی وجود نداشته باشه نمیتونه معترض باشه.
ولی ما از همه چی خبر نداریم .
نمیدونیم زمانی که خدا تنها بوده چه کار می‌کرده و دقیقا به چی فکر میکرده.
نمیدونیم ما کجا بودیم و چه طوری به وجودمون آورده.
یه چیزایی البته گفته که از خاک و...آفریدم
ولی دقیقاا در اون لحظه پیشش نبودیم ، که از کارش اطلاع داشته باشیم و بدونیم دور و برش چی می‌گذشته .
پس وقتی که از یه چیزایی خبر نداریم باید احتمال این رو بدیم که ممکنه اتفاق هایی افتاده باشه که بعدا متوجه بشیم خدا حق داشته و دلیل داشته برای همه کاراش. (البته خدا حتما برای همه کاراش دلیل داره)
چیزی که وجود داره این هست که خدا ما رو آفریده . 
و اونه که به ما جون داده حالا به یه نحوی. 
پس اونه که صلاح ما رو هم بهتر از خودمون میدونه.
و به هر حال اگه بخوایم طبق آیه ۱۷۲ سوره اعراف که دقیقا خیلی واضح به یه روز خاص اشاره کرده صحبت کنیم ، خب پس ما یه زمانی وجود داشتیم .
قبل این که به این دنیا و به زمین بیاییم وجود داشتیم.
پس میشه گفت اگه به زمین نمیومدیم میتونستیم یقه خدا رو بگیریم که تو خیلی ها رو فرستادی زمین.
اما من رو نفرستادی و باید همه بیان به این دنیا و کسی نمیتونه بگه من نمیام‌.
همه میان ظاهرا.
همه کسانی که تا روز قیامت قرار بوده بیان به زمین،   در عالم ذر وجود داشتن و حالا نوبتی داریم می‌آییم به این دنیا .شاید تا زمانی که آخرین نفر هم بیاد و حتما دیگه قیامت برپا میشه. و موقع ظهور امام زمان میشه.
خلاصه و حالا مهم اینه که خدا ما رو به سر سفره خودش دعوت کرده و ما سر سفره ایم.
اگه ما از غذاش نمیخوریم تقصیر خودمون هست که از شانسی که بهمون داده شده استفاده نمیکنیم.
اگه از غذای صاحب مجلس نخوریم و مریض بشیم مقصر میزبان نیست.
یعنی مثلا ما یه جایی بودیم که غذا نداشتیم بخوریم بعد یه نفر اومده یه سفره پهن کرده جولومون و گفته بیایید غذا بخورید .
حالا بعضی ها هم میگن کی گفت من اصلا از غذای تو میخوام بخورم؟ کی گفت منو دعوت کنی؟
اون میزبان هم میگه خب من اگه دعوتت نمیکردم تو میگفتی چرا من رو دعوت نکردی؟
دعوتت هم بکنم میگی چرا دعوتم کردی.
پس من دعوتت میکنم . ولی دیگه با خودته از غذام بخوری و خودت رو رشد بدی و یا نه خودت رو از بین ببری.
چون دیگه هیچ جا بهت غذا نمیدن .
میخوای سپاسگزار باش و یا ناسپاس. 

اما قبل از عالم ذر رو منم نمیدونم که وجود داشتیم ؟ نداشتیم؟  چه طوری بوده قضیه و میگم که فقط خدا میدونه و ما اطلاع نداریم از اون روز و روز های قبلش و پیش خدا نبودیم. 
و یا شاید هم بودیم و خب یادمون رفته دیگه‌.



نه انسان به خاطر سایر موجودات آفریده نشده انسان فقط به خاطر خودش آفریده شده.
فرشته ها هم آفریده های خدا قبل از ما بودن و احتمالا شاهد آفرینش ما بودن.
و یه جورایی از ما آگاه ترن . مامور های خدا هستن .
خدا هم باهاشون صحبت میکرده دیگه و مثلا میگفته نگاه کنید چی آفریدم و...نه که به فرشته ها پُز بده و....که چی بشه؟
فرشته ها قدرت مخالفت ندارن.
نمیتونن اگه خدا چیزی رو خلق میکنه بهش بگن انجام نده . البته‌ شاید هم میتونستن بگن انجام نده اما مخالفت نمیتونستن بکنن.
یعنی خدا بهشون میگه من این آدم رو آفریدم و برترین مخلوقم هست و همه بهش تعظیم کنید.
اون ها هم فقط میتونستن این طور بگن که خدایا این آدم خیلی قتل و خونریزی میکنه و ذاتش یه جوریه.  خدا هم میگفته من چیزایی میدونم که شما نمیدونید.
اون ها هم میگفتن باشه درسته تو بهتر میدونی. چون تو خدایی . تو آفریننده مایی و باهوش تر از مایی. همین.
پس خدا نخواسته قدرتش رو به فرشته ها ثابت کنه که مثلا چی بشه؟ فرشته ها ازش اطاعت کنن؟
در حالی که اون ها همیشه از خدا اطاعت میکردن.
امیدوارم یه روزی نریم اون دنیا و از روی خدا خجالت بکشیم که چقدر بهمون افتخار میکرده.
و این که البته که خدا که شرمنده خودش نمیشه و پیش فرشته ها خجالت نمیکشه چون مطمئنه بعضی از آدم ها جاشون تو بهشته و همین کافی هست .
چون خدا از همون اول جهنم رو آفرید و بهشت رو هم آفرید و میدونست بعضی ها میرن جهنم.
پس این که خدا خواسته آدم رو خلق کنه و به فرشته ها بگه بهش تعظیم کنید ، شاید به خاطر وجود آدم های بهشتی بوده.
چرا باید خوشحال باشه از خلق آدم در حالی که کسانی گناه کار بار میان؟
خوشحال و راضی بوده از خلقت آدم به خاطر پدید اومدن آدم های پاک و خوب و بهشتی. (شاید البته این طوری هست) 
در هر حال امیدوارم ما جزو اون آدم هایی باشیم که خدا ازش راضی هست.

و این که کلا باهوش بودن خدا باید برای ما باعث افتخار باشه.
و از دلایل خلق کردن خدا و اختراع کردنش این هم بوده که قدرتش رو به ما نشون بده که ما بهش افتخار کنیم. بپرستیمش.
بازم میگم البته که خدا به افتخار کردن ما و به عبادت کردن ما احتیاج نداشته.
اینا رو گفته و از خودش تعریف کرده  که ما بشناسیمش و بهش ایمان بیاریم.
و در ادامش ما هم از خدامون برای جهان تعریف کنیم که خدای ما کیه و چه کار کرده.
چون معمولا وقتی یکی میبینه یه نفر یه خدا داره ، ممکنه بپرسه که خدای تو کیه و چه کار کرده؟
چه ویژگی هایی داره؟
اصلا توانا هست؟ بلده چه کار کنه؟
خدا هم برامون گفته که چی کرده و میکنه و...
و ما هم اولا خودمون قبولش میکنیم و بعد هم مثلا براش تبلیغ میکنیم.
و بازم میگیم ‌که خدا به تبلیغ ما احتیاج نداره
تبلیغ خدا برای خود ما خوبه و سبب این میشه که خدا بیشتر دوستمون داشته باشه و انسان های با ایمان رو زیاد تر کنیم .
و گاهی هم کلا وظیفه ماست که تبلیغ دینمون رو بکنیم و برای تبلیغ و قبول کردن بقیه به پرستش خدا ، نیازه که از خدامون یه چیزایی بدونیم.
کلا همه چی برای خود ماست و برای ما خوبه.
خدا هیچ نیازی به عبادت و پرستش و تبلیغ و...ما نداره . 
و نیاز نداره برای اثبات خودش به کسی و بالا بردن خودش تلاش کنه.
این که گاهی تبلیغ خدا میفته به دست ما ، اینم فقط یه وظیفه و امتحان هست از جانب خدا.
پس این که به ما هم قدرتش رو خواسته ثابت کنه بازم برای خودمون بوده و همه ما هم بریم جهنم فرقی به حال خدا نداره. 
البته گفتیم که ما همه به جهنم نمیریم و خدا از چیزی که خلق کرده مطمئنه.
 مطمئنه عده ای از آدم ها میرن بهشت.
پس خدا بی نیاز هست. 
اینا رو من نمیگم .
من نمیگم بی‌نیازه.
خدا و پیامبران و ائمه اینا رو گفتن . منم به حرفشون باور دارم.

بله یکی از دلیل های خلقت ما و یا شاید دلیل اصلی به وجود اومدن ما عبادت کردن خدا هست.
و بله خدا به عبادت ما احتیاج نداره.
اگه ما رو نمی آفرید هم برای خدا فرقی نداشت. 
به نظر میاد فقط برای خودمون خوبه خلق شدنمون.
عبادت کردن خدا فقط برای خودمون خوبه.
و بازم گفتیم که عبادت میتونه به این معنی باشه که یعنی تسلیم در برابر همه‌ی اوامر خدا. و خدا شاید فقط همین رو از ما میخواد.

در مورد منظور خدا از شش روز آفریدن آسمان و زمین هم ، خب مثل این که این طوریه که خدا حالا یا در شش روز و یا شش مرحله ، آسمون و زمین و کلا شاید هر چیزی که قرار بوده توی زمین و آسمون وجود داشته باشه رو آفریده.
و قبل از این ۶ روز ، عرش خدا و یا جایی که فرمانروایی میکرده روی آب بوده
این آب هم نمیدونم همین آب روی زمین بوده و یا یه آب دیگه.
در هر حال مثل این که میگن فکر کنم خدا آب و فرشته ها رو قبل از این ۶ روز آفریده و حکومتش روی آب بوده و بعد از این ۶ روز میره بالا و توی آسمان ها . و احتمالا میره در آسمان هفتم.
چون میگن الان عرش خدا توی آسمون هفتمه.


 این چند آیه هم دیدم در مورد شش روز خلقت حرف زدن .
شاید آیه های دیگه هم باشه البته.  فعلا اینا رو یادم بود و یا دیدم. 

و او کسى است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام‏یک از حیث عمل بهترین هستید.
(سوره هود، آیه 7)

و همانا ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، در شش روز (دوره) آفریدیم و هیچ رنج و خستگى به ما نرسید.
سوره( ق) یا( قاف) آیه ۳۸


او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز( =شش دوران) آفرید؛ سپس بر عرش قدرت قرار گرفت ( و به تدبیر جهان پرداخت)؛  آنچه را در زمین داخل می‌شود می‌داند،  و آنچه را از آن خارج می شود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه به آسمان بالا می رود ؛ و هر جا باشید او با شماست ، و خداوند نسبت به آنچه آن می‌دهید بیناست.
(آیه ۴ سوره حدید)


بگو : آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز (= دوران)آفرید کافر میشوید و برای او همانند هایی قرار می‌دهید؟! او پروردگار جهانیان است / او بر فراز زمین کوه های استواری قرار داد و برکاتی در آن نهاد و مواد غذایی آن را مقدر فرمود . این ها همه در چهار روز (= چهار دوران) بود . درست به اندازهٔ نیاز تقاضا کنندگان/ سپس به آفرینش آسمان پرداخت ،در حالی ‌که به صورت دود بود ؛ به آن و به زمین دستور داد : به وجود آیید، ( و شکل گیرید ) خواه از روی اطلاعات و خواه اکراه! آنها گفتند: ما از روی اطاعت آمدیم./آنگاه آن ها را به صورت هفت آسمان در دو روز ( = دو دوران) آفرید ،  در هر آسمانی امر( و برنامهٔ ) آن( آسمان ) را وحی( و مقرر) فرمود ، و آسمان پایین را با چراغهایی ( =ستارگان)زینت بخشیدیم، و ( با شهابها از رخنه شیطان )حفظ کردیم ؛این است تقدیر خداوند توانا و دانا. 
(آیه ۹ تا ۱۲ سوره فصلت)

توی سوره فصلت بعضی ها میگن انگاری خلق زمین و آسمون شده ۸ روز. ولی میگن احتمالا منظور خدا این بوده که دو روز زمین رو آفریده و دو روز هم چیز هایی که روی زمین خواسته باشه مثل غذا و‌....جمعا میشه چهار روز . دو روز هم آسمون رو آفریده و میشه ۶ روز.
البته خدا میتونسته یه بارکی و در یک لحظه یا چشم بر هم زدن همه چی رو به وجود بیاره اما برای این کارش هم دلیل و منظور داشته.
چون توی همین یکی از آیه های بالا گفته : [و همانا ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، در شش روز (دوره) آفریدیم و هیچ رنج و خستگى به ما نرسید.]
هیچ رنج و خستگی نداشته. یعنی هیچ زحمتی براش نداشته.
این که مثلا سختش باشه توی یه لحظه می آفرید.
نه سخش نبوده.

در مورد هفت آسمان که خب احتمالا منظور اینه که ما هفت آسمون در بالای سرمون داریم.
یعنی به صورت طبقه طبقه در بالای سر ما هستن و ما الان فقط آسمون اول رو میبینیم و این کهکشان ها و ستاره ها و.... همه جز آسمان اول هستند .
پیامبر در ماجرای معراج ، رفتن و هفت آسمون رو دیدن و با خدا حرف زدن و روایاتی وجود داره از صبحت های ایشون که چه کسانی در ۶ آسمان دیگه وجود دارن.
توی اینترنت در مورد معراج تحقیق کنید یه مقدار توضیح داده.

ولی هفت زمین رو انگاری دقیق نمیدونن چه معنی داره و آیا ما هفت تا زمین دیگه داریم؟
زمین اول انگاری همین زمینی هست که روی اون زندگی می‌کنیم.
اما شش زمین دیگه کجان و منظور خدا دقیقا چی بوده رو انگار هنوز نتونستن خوب متوجه بشن.
میگن شاید ۶ زمین دیگه هم بالای سر ما باشن. اما ما قادر به دیدن اون ها نیستیم.
ما فقط میتونیم یه زمین و یه آسمون رو ببینیم.
و اون زمین ها دقیقا کی توشون هست معلوم نیست
ولی چیزی که به نظر میاد بهش فکر میشه و درسته اینه که خدا فقط یه بار در مورد هفت زمین صحبت کرده و اونم توی همین آیه ۱۲ سوره طلاق هست.
معمولا  همیشه خدا میگه آسمان ها و زمین.
پس امکان داره ما فقط یه زمین داشته باشیم.
اما چون خدا توی یه آیه گفته ۶ زمین دیگه هست ، پس هست اما شاید شبیه این زمین که ما درش هستیم نیست . شاید به یه شکل دیگه باشه.
شاید هم به همین شکل دقیقا نمیدونم.
بعضی ها هم میگن شاید هم منظور خدا از هفت زمین اون هفت لایه زمین باشه. 
و یا گفته شده شاید هم این طوری باشه که این زمین ما زمین اوله و آسمان بالای سرمون میشه آسمان دنیا و آسمان اول.
بعد بالای آسمان اول یه زمین هست که میشه زمین دوم. 
و بعد بالای این زمین دوم یه آسمون هست که میشه آسمون دوم
و دوباره بالای این آسمون دوم یه زمین هست که میشه زمین سوم و آسمون بالای سرش میشه آسمون سوم
و دوباره بالای سر این آسمون سوم یه زمین هست که میشه زمین چهارم 
و آسمون بالای سر زمین چهارم میشه آسمون چهارم و خلاصه همین طوری تا زمین هفتم و آسمون هفتم.
و یا هم یه چیز دیگه هم که هست و میگن شاید هم منظور خدا از هفت زمین این بوده که زمین اول خب زمین دنیاست و میشه زمین اول . 
و آسمون بالای سرمون هم که آسمون اول هست.
خب حالا آسمون اولی که بالای سرمونه رو دوباره یه زمین فرض کنیم.
چون که بالای سرِ آسمون اول آسمون دوم هست ، به این خاطر فرض میگیریم که آسمونِ اول ، زمینِ آسمون دوم باشه . 
پس زمینی که ما روشیم میشه زمین اول و آسمون اول میشه زمین دوم و آسمون دوم میشه زمین سوم و آسمون سوم میشه زمین چهارم و آسمون چهارم میشه زمین پنجم و آسمون ششم میشه زمین هفتم و آسمون هفتم هم که دیگه آسمونی بالای سرش نیست که زمین به حساب بیاد.
نمی‌دونم دقیق والا اصلا در مورد هفت زمین و آسمون مطالعه نداشتم تا حالا و مثل این که یه خورده سخته فهمیدنش هم.

بله امتحان تقریبا همین معنی رو میده.
خدا صلاح دیده به این دنیا بیاییم تا امتحان بشیم
اما آقای سبحان گفتم که خدا کسی نیست که از عذاب ما لذت ببره و هر چی بوده به خاطر خودمون هست.
شما یه جوری صحبت نکنید که میدونید خدایی هست اما میخواید ازش انتقام بگیرید.
بالاخره از نظرتون خدایی هست یا نیست؟
اگه خدایی نیست خب پس دیگه هیچی بشینید فکر کنید باید چه کار کنید و همین طوری به زندگیتون ادامه بدید. هر چند استغفرالله شما این منظور رو ندارید.
اما کلا اگه از نظرتون خدایی وجود داره؟
خب این خدا همون خدایی هست که پدر و مادرامون و اجدادمون بهش اعتقاد داشتن و پیامبر خدا بهمون گفته و کتابش هم قرآنه.
اگه قراره از نظرمون خدایی وجود داشته باشه اون خدا باید بی نظیر باشه نه بگیم نه خدا وجود داره اما این چیز هایی که میگن از خدا نیست .
و خدا تحریف شده.
قرآن تحریف شده.
هر چی که از خدا و پیامبران و... می‌شنویم دروغ هست؟
چه طوری میشه با این وضعیت مسلمون موند؟

تمام دلایل خلق ادم رو خوندم هیچ کدوم به عقلم نرفت

عبادت چطور میتونه به شناخت خدا برسونه؟

راجب عبودیت خدا همه چیز رو به ما نداده مثلا همین که نمیشه خدا رو فهمیم یا نمی فهمیم چرا خلق شدیم

الانم تا خدا شیطان رو شیطان خلق نکرد

پاسخ:
شما میدونید که چرا فکر می‌کنید هیچ چیز رو نمی‌تونید قبول کنید؟
از دلایلش میتونه این ها باشه،
این که شما فقط گیر دادید که باید همه چیز رو بدونید.
خب گفتم که هر کسی نمیتونه همه چیز رو بدونه
و هم این که اصلا به تاریخ و زحمات پیامبران و ائمه توجه نمی‌کنید که چقدر سعی کردن خدا رو به ما بشناسونن. تمام زحمات اون ها هیچ شده؟
الان دیگه ما نباید بگیم خدامون کیه
وقتی قبلا برامون توضیح داده شده و کلی جنگ و درگیری اتفاق افتاده دیگه درست نیست بلاتکلیف باشیم.
انگار میگیم مردمِ قبل ما که در حضور پیامبر بودن چیزی متوجه نمیشدن ما متوجه میشیم.
مایی که الان هیچ کدوم از آدم های برگزیده خدا پیشمون نیستن.
اون ها دروغ میگن ما راست میگیم؟
حتی یه دونه جمله که گذشتگان گفتن هم راست نیست.
یه جمله ندارن که بگن خدایی هست؟
خب حالا این خدا کجاست؟
چرا در مورد خودش به ما نمیگه؟
ما اگه بمیریم کجا میریم ؟
چرا توی این دنیاییم؟
خب خدا اگه وجود داشته باشه پس باید یه جوری خودش رو به ما نشون بده.
نه که همیشه ساکت باشه. 
اما خب خدا خودش رو از طریق پیامبران نشون داده دیگه.
خدا چقدر سعی کرده ثابت کنه فرستاده خدا وجود داره و الان هزاران نفر در دنیا مسلمون هستن.
این ها الکی مسلمون شدن؟

به نظرم الان برای شک به خدا دیره
اون موقع که تازه اسلام و دین های مختلف وجود داشت شاید میشد شک کرد . نه الان که دیگه کلی پیامبر و امام اومدن و رفتن و امام زمان غایب شده .
این همه اتفاق افتاده و زحمت کشیده شده .
الان بعد از پدید اومدن این همه دین ، یکیشون باید دین خدا باشه.
و توی هر دینی حتما خدایی وجود داره .پس خدا رو نمیشه انکار کرد. چون هست.( البته دین کامل خدا اسلامه و حضرت محمد(ص) این دین رو آورده )
هر پیامبر میومده و احتمالا اسم پیامبر بعد از خودش رو میگفته و نشونی میداده ازش و پیامبر جدید هم حرف های پیامبر قبل از خودش رو قبول کرده و تایید میکرده و میگفته پیامبر قبل از خودم رو قبول دارم و به پیامبر بعد از من ایمان داشته باشید و همین طوری ادامه پیدا کرده تا به حضرت محمد رسیده .
و خدا از طریق ۱۲۴ هزار پیامبر کم کم مردم رو آماده میکرده برای حرف هاش و دیگه با پیامبر شدن حضرت محمد ، به وسیله ایشون حرف های آخرش رو گفته و دینش رو کامل کرده و گفته دیگه پیامبری نمیاد و تا الان هم حرف خدا درست در اومده و دیگه کسی نیومد.
هیچ کسی نیومده که بتونه یه پیامبر بشه.
درست طبق گفته خدا حضرت محمد آخرین بود و هست.

خلاصه الان به نظرم تنها کاری که میتونیم بکنیم این هست که اگه شک هایی توی دلمونه ، خب باید سعی کنیم با مطالعه زیاد برطرفش کنیم . نه که کلا همه چیز رو انکار کنیم و از صفر شروع کنیم. 

عبادت کردن یعنی پرستش خدا.
خدا رو اگه پیدا کردید بعد میتونید پرستشش کنید .
من خدا رو حس میکنم. 
خدای من خدایی هست که حضرت محمد(ص) در موردش برام گفته.
به گفته های ایشون اعتماد و اعتقاد کامل دارم.
حتی اگه از چیزی اطلاع ندارم بازم چون ایشون گفتن منم باور دارم.
البته همین طوری الکی و بدون فکر هم قبول نکردم . بلکه حرف ها و رفتارشون مورد پسندم بوده برای همین بهشون باور دارم.
من خیلییی خیلیی خیلییی اطلاعات دینیم کمه
خیلییی به خدا.
اماا وقتی احساس کنی یک انسان، بسیار آدم نیک کردار و درست کاری بوده و....
بنابراین بهش‌اعتماد داری و حرفش رو قبول میکنی.
و همچنین عقل من میگه خدایی هست.
و اگه خدایی هست پس به یه طریقی خودش رو نشونم میده.
خب نشون داده از طریق پیامبران. 
دیگه برای من همین کافیه. 
انتظار ندارم مثل حضرت محمد منو به معراج ببره و باهام حرف بزنه.
فقط هر چیزی که میگه خوبه باید انجام بدم و هر چیزی که میگه بده نباید انجام بدم.
البته ممکنه خیلی اوقات کارایی که خدا گفته انجام نده رو انجام دادم و کوتاهی کردم اما با این حال مطمئنم که کارم اشتباهه و باید توبه کنم.
خلاصه دلیل من برای اعتقاد به اسلام اطلاعات کامل دینیم نیست و یا مطالعه زیادم ، چون دانشم کمه.  بلکه دلیلم تنها شنیدن واقعیت هاست .
شنیدن واقعیت هایی که در صد ها سال پیش اتفاق افتاده و ثابت شده ‌.
خدا روشکر که هنوز اسلام و مسلمون ها وجود دارن و ما کتاب قرآن رو داریم.
خدا نکنه یه روزی کتاب قرآن به زحمت پیدا بشه و مسلمان ها کم بشن.
اون موقع شاید من هم به وجود خدا شک داشتم . کی میگفت میفتادم به فکر پیدا کردن خدا؟
شاید همین طور بی معنی به زندگیم ادامه میدادم.
الان خدارو هزار بار شکر که همین الان و در کنارم کتاب خدا هست و میتونم سر بچرخونم و ببینمش.
شما هم خداروشکر کنید واقعا میگم.
دیگه شاید هیچ وقت توی زندگیمون همچین شانس و بخت بزرگی بهمون داده نشه .
شاید خدا دوستمون داشته که اینقدر بهمون لطف داشته که لیاقت داشتن کتابش رو بهمون داده.

اینکه گفتی یزید هم اختیار داشت قبول اما قاضی (خدا )یکی هست دیگه.

ببین مثلا یکی تو خانواده مومن و ثروتمند و خیر به دنیا میاد یکی از یه مادر تن فروشی که پدرش معلوم نیست و تو مواد مخدر و فساد به دنیا میاد بهش تجاوز میشه و.... قتل دیدن براش عادیه این عدالته؟ محیطی که به دنیا میای و بزرگ میشی خیلی تاثیر داره که مثلا بچه امام علی باشی یا... ( حالا من به امام علی و اینا به اون صورت اعتقادی ندارم ها مثال میزنم فقط) (اینم بگم که فکر کنم حدیثی هم هستش که زنان زاده زناکارمیشه دست خودش نیست که زنازاده باشه یا نه بعدشم چون زنا زاده هست سرنوشتش هم از قبل مشخصه زناکار میشه) 

تنها موجودی که خدا وقتی خلقش کرد به خودش افرین گفت انسان بوده. پس خدا لحتیاج به تحسین داره؟ چرا با خودش این کار رو کرده؟

الانم تا ایه قران هست در مورد اختیار که میگه خوندم

پاسخ:
نه این طوری نیست که خدا یکی رو شانسی و دل بخواهی بندازه توی یه خانواده مومن و اون بچه خوب تربیت بشه و  بره بهشت .
و یکی رو بندازه توی یه خانواده کافر و...و اون بچه بیچاره بد بشه زندگیش و گناه کار بار بیاد و خدا هم بفرستش جهنم.
نه خب خدا میبینه و حواسش هست .
می‌فهمه کی خودش خوبه و کی خانواده بدش کردن. 
و بله این عدالت نیست که شرایط تربیت شدن یکی رو نبینیم.
شما نگران این چیزا نباشید.
خدا اگه کسی حق داشته باشه حقش رو بهش میده.
فقط یه مسئله هست این که اون کسی که توی خانواده خوبی بزرگ نشده و یا در شرایط خوبی بزرگ نشده ...
 یک جایی شاید این شخص متوجه شد که یه چیزی درست نیست . به خودش اومد و شک کرد به اعمالش.
دید یه صحبتی از خدا و پیامبرش هست و از عذاب آخرت و...
خب در این جا اگه یه چیزایی متوجه شده باشه و درست و غلط رو تشخیص بده اما بره به سمت کار اشتباه و غلط ، خب این دیگه شاید با اختیار خودش رفته .
یعنی حالا که تو توی خانواده بدی متولد شدی این که هیچ. ولی حالا که خودت راه درست و غلط رو فهمیدی چرا آگاهانه میری به سمت بدی ها؟ 
دقیقا متوجه میشه چی خوبه چی بد اما میره سمت بدی ها. 
حداقل این جا دیگه خودش مقصر نیست؟
شاید بگیم اگه نتونسته راه درست و غلط رو تشخیص بده حتما بازم تقصیر تربیتشه.
پس اون کسی که از خانواده مومن هست اما میره به سمت کار بد چی؟ حتما به خاطر خانواده خوبشه که رفته به سمت بدی ها؟ و یا چون خانوادش خوبن حتما باید خوب بشه.
یا یکی چون خانوادش بدن حتما باید بد بشه.
پس گاهی بعضی چیزا دیگه ربطی به تربیت خانواده و شرایط و....نداره.
چون این افرادی که عذاب میبینن پس کیا هستن؟
همشون که نمیتونن بچه های خانواده خوب ها باشن.
حتما بعضی هاشون بچه های خانواده هایی هستن که بدن و....
پس بعضی چیزا انگاری ذاتی میشه و به خود ذات اون آدم ربط پیدا میکنه. 
ذاتش خوب باشه خوب میشه. حتی اگه توی خانواده بد باشه.
ذاتش بد باشه توی بهترین خانواده هم باشه بد میشه .
البته اگه بخوای رای گیری کنیم، به نظرم خب تربیت خانواده و محیط زندگی خیلی مهمه روی تربیت و احتمال به خطا رفتن بچه ها زیادتره اگه محیط و خانواده خوب نباشن.
اما میگم که خدا به کار همه آگاهه و مراقب هست حق کسی خورده نشه.
 اگه کسی تماما از اثر خانواده و... به بیراهه رفته باشه ، خدا براش اون دنیا پروندش رو درست میکنه حتما.
ولی همون طور که گفتم به هر حال وقتی جهنمی وجود داره و گفته شده با اختیار خودمون به داخل‌ اون میریم ، پس در هر خانواده ای که هستیم و در هر جایگاهی ، وقتی از عواقب یه چیزی اطلاع داریم و از خوب بودن و یا بد بودن یه راهی آگاهیم، پا توی اون راه نذاریم وکلا تصمیم هایی که میدونیم خوب نیستن نگیریم.
چون ممکنه اشتباه کنیم.
یعنی مثلا  ما نمیدونیم کتک زدن و آزار دادن مردم بده؟
نمیدونیم اگه بریم توی رابطه نامشروع با کسی ممکنه جامعه رو به فساد بکشونیم؟
نمیدونیم که اگه مشروب بخوریم ممکنه دست به کار های خطرناکی بزنیم؟
نمیدونیم که دزدیدن اموال مردم کار ناشایستیه؟
خب اینا رو اگه انجام بدیم ، خب گناهه و باید منتظر عواقبش باشیم.
بعضی ها هم هستن که از بس گناه کردن ممکنه دیگه چشم هاشون توسط خدا بسته شده باشه و تشخیص نمیدن کدوم راه خوبه و بد .و اینم تقصیر خودشون بوده که این طوری بهشون شده.


در مورد آفرین گفتن خدا به خودش، منظورش آیه ۱۴ سوره مؤمنون هست .
و چرا میگن خدا تنها برای خلق انسان آفرین گفته؟
چون در این آیه در مورد خلق کردن آدم گفته شده و بعدش خدا خودش رو به خاطر به وجود آوردن انسان تحسین کرده.

در این آیه میگه که : 
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
سپس از نطفه، لخته خونى آفریدیم، آن گاه لخته خون را پاره‌گوشتى ساختیم وپاره گوشت را به صورت استخوان‌هایى در آوردیم، و استخوان‌ها را با گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفرینش تازه‌اى دادیم، پس شایسته‌ى تکریم و تعظیم است(آفرین بر) خداوندى که بهترین آفرینندگان است.

حالا نه .  خدا احتیاج به تحسین نداره . فقط گاهی از خودش تعریف میکنه به خاطر این که ما بدونیم چه قدرت هایی داره و بشناسیمش که بدونیم چه کار کنیم. 
آفرین گفتن آنچنان معنی نیاز به تحسین شدن نداره.
گفته کسی که انسان رو آفریده آفرین بهش و یا شایسته ستایش هست.
خواسته به ما نشون بده که انسان رو با ارزش میدونه.
و ما بدونیم که از ما بدش نمیاد و دوستمون داره و ما رو با لیاقت میدونه.
و بدونیم که از همه موجودات بالاتریم و قدر خودمون رو بدونیم.
و همچنین متوجه بشیم که خدا کسی هست که باید بهش آفرین گفت. یعنی بفهمیم خیلی عالی و قدرتمنده.
یعنی با تحسین خودش خواسته نشون بده چقدر خدای بی نظیری هست . وگرنه خب در آیه های دیگه هم گفته شده که خدا بی نیاز از همه چی هست.
(آیه های خدا هم همو کامل میکنن)
پس آفرین گفتن خدا در این جا حتما که به معنی احتیاج داشتن به تحسین نیست.
بلکه صرفاً فقط خواسته یه چیزایی رو به ما بفهمونه.

اون سه چارتا ایه ای که بعد از ایه قران هست در مورد اختیار که میگه رو قبول دارم بنظرم ما اختیار داریم شاید هم اینطوری فکر میکنم(فکرم غلطه)مگه نمیگن سرنوشت هر کس شب قدر نوشته میشه یا قبل از دنبا اومدن مشخص میشه یه مثال برات بگم ماهی تو اکواریم ازاده که هر جور دلش خواست شنا کنه خودش فکر میکنه پس که اختیار داره هر کجا بره اما اون داره اشتباه میکنه اون در حد یه اکواریم ازاده پس یا اینکه انسان ازاده حرف غلطی هست یا اینوه سرنوشت هر کس مشخصه حرف غلطی هست

این که میگه شیطان میگه خدا به شما وعده حق داده من فقط دعوت کردم و.... (این فک کنم ایه قرانه درسته؟) اگر درست باشه یعنی خدا جلو جلو میدونه از کجا معلوم شاید همین شیاطنم یهویی از کاراش دست بکشه( مسخرس حرفم انگار) اما منظورم اینه که وقتی خدا خودش از اینده با خبر باشه معنی اختیار از بین میره

تمام حرف هایی هم که راجب سختی ها و بلا ها گفتی قبول دارم

کامنت اول تموم شد 

 

پاسخ:
سلام
در مورد شب قدر...
توی‌ شب قدر یک فرصت دیگه به انسان ها داده میشه که با دعاها و راز و نیازهاشون و با اختیار خودشون اگه توی مسیر بدی افتادن از اون مسیر برگردن و یا آینده بهتری رو برای خودشون بسازن.
شب قدر خیلی مهمه و گفته شده که شب قدر از هزار شب بهتره.
سرنوشت یک سال ما در شب قدر نوشته میشه و به اعمال و رفتار ما در طی روز های گذشته و مخصوصا در شب قدر بستگی داره.
خدا در دنیا یه سری قانون ها داره.
مثلا میگن صله رحم کنی عمرت زیاد میشه و یا تسلیم زور و ستم بشی ذلیل میشی. 
هر کی دزدی کنه ....هر کی خوبی کنه و.....
برای هر رفتار ما قانونی وجود داره و ما یه پا این ور اون ور بذاریم سرنوشت ما عوض میشه و کلا توی این شب ها ،درسته که میگن سرنوشت ما رو تعیین میکنن، اما بازم ما با اختیار خودمون تصمیم می‌گیریم پا توی چه راهی بذاریم و خودمون تعیین میکنیم که راهی که انتخاب کردیم ما رو به کجا ببره‌. و برحسب اون قانون ِراهمون ، سرنوشت ما نوشته میشه.
 شاید تنها چیزی که در این دنیا به اختیار ما نیست این قانون های خدا و طبیعت و....هستن.
که البته این قانون ها منطقی هستن و گریز ازشون اجتناب ناپذیره .
یعنی پا توی راه خلاف بذاری حتما بد میبینی .
یا پا توی راه درست و صحیح بذاری حتما خیر میبینی .
یا همون طور که یه راننده‌ اگه با سرعت خیلی بالا رانندگی کنه معلومه که چه خطری اونو تهدید میکنه. 
و یا اگه ببینیم یکی داره با چشم های بسته به سمت دره میره ، خب معلومه که آخرش اگه چشم هاش رو باز نکنه سقوط میکنه. ‌
این ها و خیلی چیزای دیگه قانون هایی هستن که وجود دارن و بشر نمیتونه جولوی به وقوع پیوستن اونا رو بگیره.
در شب قدر ما با اختیار خودمون انتخاب میکنیم که با چه سرنوشتی روبرو بشیم.
یعنی مثلا این طوره که شاید میان سرنوشت آدم رو در شب قدر بنویسن ، بعد میان نگاه به اعمال و کردار و اخلاق و رفتار ما میکنن و مینویسن فلان شخص سرنوشت یکسالش این خواهد شد. و این سختی ها و یا خوشی ها و یا حوادث و.....رو در پی خواهد داشت.
حالا اگه ما در این شب بتونیم از ته دل و خالصانه دعا و عبادت و طلب بخشش کنیم و یا یه سری کارا در جهت رضای خدا انجام بدیم، و یا در طول یکسالی که به ما فرصت داده شده ، رفتارمون رو بهتر کرده باشیم ، بعد شاید خدا در این شب درخواستمون رو قبول کنه و دوباره سرنوشتی که قبلا برامون نوشته شده رو عوض کنه.
برای همین شب های قدر مهمن و خیلی سفارش شده که در شب های قدر دعا و راز و نیاز انجام بدیم‌.
 حتما تاثیر داره روی سرنوشت ما .وگرنه اینقدر نمی‌گفتند که این شب ها مهمه .
پس این که میگن سرنوشت ما در شب قدر تعیین میشه به این منظور نیست که خدا به اجبار سرنوشت ما رو تعیین میکنه. بلکه بحث یه اختیار وسطه و این اختیار سرنوشت ما رو مینویسه.

در مورد ماهی توی آکواریوم.
منظورتون رو از زندگی ماهی توی آکواریوم میفهمم که میخواید بگید زندگی ما آدم ها شبیه ماهی توی آکواریوم هست.
 یعنی در یه جای تنگ داریم زندگی میکنیم و ماهی فکر میکنه اختیار داره هر کجا دلش بخواد بره و هر انتخابی داشته باشه. اما به اجبار توی آکواریوم دربسته گذاشته شده و راه دیگه ای نداره ،پس ما هم اختیار نداریم؟
اما خب ببینید یه سری کارا رو نیاز بوده خدا انجام بده.
مثل گذاشتن انسان توی دنیا .
مثل ساختن بهشت و جهنم.
فکر کنم توی حرف های قبلیم گفتم که یه جورایی احتمالا شاید حق ما بوده در این دنیا باشیم و صلاحمون این بوده و باید ابتدا از این دنیا گذر کنیم تا بتونیم به دنیای دیگه برسیم‌.
ماهی که توی دریا یا آکواریم گذاشته شده هم شاید صلاحش در این بوده.
البته من فکر میکنم زندگی آدم ها میتونه شبیه ماهی توی دریا باشه نه شبیه یه ماهی توی یه آکواریوم.
چون وقتی ماهی توی دریا زندگی کنه آزاد تره . و آدم در دنیا هم آزادی هایی داره.
ماهی توی دریا میتونه هر جا که دلش خواست بره و اختیار داره که حتی از آب بپره بیرون. 
چون شاید ماهی میگه چرا من رو به اجبار توی دریا انداختن ؟من میخوام برم توی خشکی زندگی کنم.
مثلا انسان هم میگه منم می‌خوام برم توی دریا زندگی کنم.
اما به نظرتون ماهی اگه از آب بیاد بیرون نمیمیره؟ معلومه میمیره.اما نمیدونه به ضررش بوده اون کار.
انسان هم ممکنه به سبب کارایی که میکنه ، انگاری که خودش رو داره میندازه توی دریا و غرق میشه.
انگار ناخودآگاه زندگی توی دریا و غرق شدن رو دوست داره. اما انسان هم نمیدونه این راه براش خطرناکه.
ماهی و انسان به این خاطر از بین میرن، که چون راهی رو رفتن که به صلاحشون نبوده و اون راه اشتباه بوده.
پس خدا ماهی رو محدود نکرده . بهش تا حدودی عقل و اختیار داده. 
ماهی میتونه از آب بپره بیرون ، میتونه بره خودش رو بندازه تو دهن کوسه.
یا خودش رو گیر یه ماهی گیر بندازه و فریب رنگ و لعاب قلاب رو بخوره . گول وسوسه ها رو بخوره.
پس ماهی سرنوشتش رو خودش میتونه تعیین کنه.
بنابراین میتونیم این طور فکر کنیم که پس خدا به ما آدم ها هم اختیار داده و ما هم میتونیم سرنوشت خودمون رو معلوم کنیم و در دنیا اختیار داریم.
اما همون طور که گفتم ، یه سری چیزا خارج از اراده ماست. و اتفاق میفتن.
توی دریا بودن به صلاح ماهی هست و خدا صلاحش رو میدونه .
آدم هم باید توی دنیا زندگی کنه .چون صلاحش اینه. 
اگه از زندگیش توی دنیا ناراضی باشه ، باید بدونه که هیچ کجا براش بهتر از دنیا نیست .
هیچ کجا بهتر از دریا هم برای ماهی نیست. تا وقتی که عمرش تموم بشه.
البته ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و این طور که پیداست فقط ما آدم ها بعد از مرگ دوباره زندگی میکنیم.البته دقیق مطمئن نیستم. ممکنه خدا بعضی از موجودات دیگه رو هم بنابه دلایلی بعد از مرگ زنده کنه.
چیزی در این مورد زیاد نمیدونم.
فقط از این که انسان بعد از مرگ میره در دنیای دیگه رو که مطمئنم.

بله اون جایی که در مورد شیطان میگه درسته آیه قرآن هست😅 شرمنده انگاری یادم رفته آدرس آیه رو بنویسم .آیه ۲۲ سوره ابراهیم هست.

در مورد این که میگید شاید شیطان یبارکی از کارش دست کشید ...
و شاید میخواید بگید پس ما چی میشیم؟
شیطان نه. فکر کنم تا روز قیامت از کارش دست نمیکشه و تا اون روز همش گناه میکنه و احتمالا دیگه راه برگشتی براش نخواهد بود . چون خیلی گناه کرده و حق الناس به گردنشه و خدا احتمالا یه روزی به سزای اعمالش میرسونش.
فکر کنم شیطان کاملا به عواقب کاراش آگاهه اما بازم گناه میکنه. چون دیگه غرق شده در گناه.
البته یه چیزی هم شنیدم، روایاتی هست که میگه در ماه رمضان خدا شیطان رو غل و زنجیر میکنه و نمیتونه مردم رو به گناه بکشه.
اما بعضی هامون بازم در ماه رمضان گناه میکنیم.
پس اگه شیطان توی ماه رمضان نیستش پس علت گناه کردنمون در این ماه به چه دلیله؟
شاید البته دلیلش این باشه که شیطان قبلا کار خودش رو کرده و ذات ما رو تا حدی بد کرده که حتی وقتی نیستش ، بازم ما عوض نمیشیم‌.
ولی آخه ممکنه در همین ماه رمضان، وسوسه های جدیدی برامون پیش بیاد و این بار حرف های کی رو گوش کردیم که گناه میکنیم؟
خلاصه اون طوری که فهمیدم، اگه شیطان کلا در این دنیا هم نبود، بازم ما گناه میکردیم.
شیطان فقط گناهان ما رو بیشتر میکنه و ما در ذات خودمون جنبه منفی هم داریم.
شیطان همون طور که خودش گفته ( من فقط دعوت کردم خودتون قبول کردید و منو سرزنش نکنید بلکه خودتون رو سرزنش کنید) کارش فقط وسوسه هست و کار دیگه ای از دستش بر نمیاد.
از روی همین حرف شیطان میتونیم بفهمیم که ما در درون خودمون هم ذات منفی و بد داریم.
پس این طوری هم فکر نکنیم که عامل به گناه افتادن ما فقط شیطانه و فکر کنیم شاید یه روزی شیطان توبه کرد پس کی جواب این همه گناه ما رو میده؟
( هر چند که میگم که فکر کنم شیطان دیگه راه برگشتی براش نیست)
بنابراین ممکنه علت خیلی از گناهانمون ،خودمون باشیم . 
البته درسته که شیطان کارای زیادی از دستش برمیاد. و نقش خیلیی مهمی توی انحراف ما داره ، ولی کلا فقط خواستم بگم که اگه شیطان نبود ، ما بازم گناه میکردیم.
حالا خلاصه شیطان چه عامل همه گناه های ما باشه ، چه نباشه ، ما فقط باید هر چه بیشتر تلاش کنیم که آدم محکم و با ایمانی باشیم تا کمتر فریبش رو بخوریم.
شیطان سعی میکنه از در نقطه ضعف های ما وارد بشه و در اون نقطه ها ما رو وسوسه کنه‌.
پس نقطه ضعف هامون رو برطرف کنیم. 
شیطان کارش این طوریه که مثلا مثل یه کسی میاد زیر گوش ما وسوسه های مختلفی میخونه.
 اون شخص ما رو مجبور نکرده به حرفش عمل کنیم و اسلحه بالای سرمون نگرفته که. 
درسته که وسوسه هاش هم تاثیر داره ،اما در آخر این خودمون بودیم که تصمیم آخر رو گرفتیم و اگه ذات پاک و محکمی داشتیم به وسوسه هاش توجه نمیکردم.
مثلا یکی به ما بگه بیا بریم سر مردم کلاه بذاریم.
بیا بریم فلانی رو اذیت کنیم.
درسته که اون شخص ما رو وسوسه کرده و فکر بدی انداخته توی ذهنمون و شاید ما هیچ وقت فکرمون به اون کارا نمیرفت ، اما خب یه کسی یه توصیه بد به ما بکنه ، آیا ما باید انجامش بدیم؟ خودمون عقل و فکر نداریم؟ 
چی باعث شده ما گولش رو بخوریم؟
چی باعث شده که عقل و منطق ما از بین بره؟
احتمالا ما در یه زمینه هایی ضعیف هستیم و یه کمبود هایی داریم.
مریض و ضعیف هستیم. 
معنویاتمون سطحش پایینه.
ایمانمون ضعیفه و محکمش نکردیم.
به خاطر همین به راحتی گول میخوریم.

یه داستانی هست که میگن :
((مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا( مسجد ) بخواند .
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد . 
در راه زمین خورد و لباس هایش کثیف شد، بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباس هایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد .
در راه و در همان نقطه مجددا زمین خورد! 
او دوباره بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت . یک بار دیگر لباس هایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد ، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید ، مرد پاسخ داد: من دیدم شما دو بار به زمین افتادید ، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد از او بسیار تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند.
همین که به مسجد رسیدند ، مرد اول از مرد چراغ به دست درخواست می کرد تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کرد . 
مرد اول درخواستش را دو بار دیگر تکرار کرد و مجددا همان جواب را می شنید.
 مرد اول سوال کرد چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟
مرد پاسخ داد: من شیطان هستم .
مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد!
شیطان در ادامه توضیح داد:
من شما را در راه مسجد دیدم و باعث زمین خوردن شما شدم . وقتی به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و دوباره برگشتید ، خدا همه گناهان شما را بخشید. برای بار دوم باعث زمین خوردنتان شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره راهی مسجد شدید.
به همین دلیل ، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید . من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردنت بشوم ، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را ببخشد . بنابراین، کمک کردم تا این بار سالم به مسجد برسید.))

پس شاید اینم میتونه از جمله کارایی باشه که شیطان انجام میده . 
اما هر کاری که میکنه ، احتمالا و یا حتما یه راهی برای تلاش هست.تلاش برای فریب نخوردن.

خب حالا در مورد این حرفتون که میگید چون خدا جولو جولو همه چیز رو میدونه پس معنای اختیار از بین میره یه مثال بزنم براتون.
مثلا یه خودرو ساز، میاد بهترین خودرو رو می‌سازه.
بعد میاد میفروشش به یه آدمی.
اون خودرو ساز میدونه که اگه خودرو رو بده به دست اون آدم ، احتمال داره وقتی سوارش بشه ، باهاش از چراغ قرمز عبور کنه و جریمه بشه ، یا احتمال میده با این ماشینی که داده به دستش بره یه آدمی رو زیر بگیره.
یا باهاش با سرعت رانندگی کنه و چپ کنه.
خلاصه اون خورد ساز خیلی احتمالات رو میده.
اما چون مردم احتیاج به ماشین دارن و کلی خوبیه دیگه در استفاده از اون ماشین وجود داره ، بنابراین میدش به مردم و امیدواره که ازش درست استفاده کنن.
حالا خدا ما رو گذاشته داخل دنیا . میدونه که ممکنه چه کارایی بدی با زندگیمون بکنیم.
میدونه که ممکنه در این دنیا از چراغ قرمز هایی عبور کنیم ، میدونه ممکنه دزدی کنیم ، باعث آزار کسی بشیم ، نافرمانی کنیم و‌می‌دونه که عاقبتمون هم چی میشه.
چون دنیا رو خودش ساخته. مگه میشه اطلاع نداشته باشه از روند و قانون های این دنیا؟
مگه میشه ندونه اگه سوار بر دنیا بشیم چه اتفاق های خوب و بدی در انتظارمونه؟
بنابراین اگه یه خودروساز میدونه اگه ماشینش رو بده دستمون ما میتونیم باهاش چه کارای بد یا خوبی بکنیم ، آیا اختیار رو از ما گرفته؟
چون میدونه باهاش از چراغ قرمز رد میشیم ، پس بهمون بدی کرده و اون مقصره؟ چون به سرنوشت ما آگاه هست پس مقصره؟
اون باعث شده ما از چراغ قرمز عبور کنیم؟ اون به ما گفته این کار رو کنیم؟
اون یه خوبی در حق ما کرده یه ماشین انداخته زیر پای ما. این ما هستیم که ازش درست استفاده نکردیم.
بریم یقه خودروسازه رو بگیرم که چون میدونسته ماشینش باعث میشه ما باهاش کار بد بکنیم؟
حالا دنیا هم همینه. دنیا رو خدا به خاطر خودمون بهمون داده و ما رو سوارش کرده.
اگه سوار دنیا نمیشدیم کارمون راه نمی‌افتاده.
حالا اختیار با خودمونه که با این دنیا چه کار کنیم .
و چه کار کنیم که دنیا به دردمون بخوره و به سلامت ما رو به جاهای خوبی برسونه.
اگه از این دنیا و زندگی در این دنیا استفاده نکردیم و وسط راه بلایی به سر خودمون آوردیم و کلی گناه و اشتباه کردیم ، این بلاهایی بوده که خودمون به سر خودمون آوردیم.
از فرصتی که بهمون داده شده استفاده مفید نکردیم.

پس در کل هم جمله انسان آزاده درسته ، هم جمله سرنوشت هر کسی مشخصه درسته .
و اگه خدا سر نوشت هر کسی رو میدونه دلیل بر این نیست که اون آدم آزاد نبوده و اختیار نداشته.
خدا بر اساس قانون هایی که خیلی هم عالی و منطقی هستن سرنوشت ما رو میدونه.
نباید مثل اون ماهیِ ناراضی، به اشتباه فکر کنیم که صلاح خودمون رو بهتر از آفریدگارمون میدونیم.
مثل یک دانه ناراضی زیر خاک نباشیم که سختی ها رو تحمل نمیکنه و زیر خاک میمونه. در حالی که راز اینه که تحمل کنه تا به روشنایی برسه.
اگه تحمل نکنه سرنوشتش مشخصه.
واقعا گاهی چند دونه توی خاک میذاریم اما همیشه همشون از زیر خاک نمیان بیرون . چند تاشون برای همیشه زیر خاک می مونن.
ما آدم ها هم به همین شکله زندگیمون.

حالا یه مطلب دیگه در مورد اختیار.
یه بار دیگه یه قسمت هایی از آیه هایی که مربوط به اختیار هست رو بیاریم.
(خدا میتونسته هممون رو یه امت یکسان و مثل هم قرار بده )
اما این کار رو نکرده . پس خواسته خودمون انتخاب کنیم راهمون رو. نه که خودش همه ی راهمون رو برامون معین کنه و ما نقشی نداشته باشیم.
که دو فردا نیاییم بهش بگیم سرنوشت ما رو به اجبار خودت درست کردی و من انتخابش نکردم.

(و از اون چه انجام میدیم سوال میشیم)
خب پس این جا هم میگه از اون چه انجام میدیم سوال میشیم .نه این که از اون چه که خدا برامون انجام میده سوال بشیم .

(هر کسی خواست میتونه ایمان بیاره هر کسی هم نخواست میتونه کفر پیشه کنه)
یعنی اجباری وجود نداره. اما در آخر باید دید چه اتفاقی برامون میفته، اگر که خدایی نکرده کافر بشیم.

خب پس اگه با دقت توجه کنیم خدا همش میگه خواستم آزاد باشید و اختیار داشته باشید. 
حرف های دیگه خدا رو توجه کنید که میگه اختیار دادم بهتون در این دنیا و دوست داشتید میتونید ایمان بیارید و دوست نداشتید میتونید ایمان نیارید. 
اما هر بلای بدی هم ‌که به سرمون بیاد ، پس به سبب تصمیم اشتباه خودمون بوده.
ما باید همه حرف های خدا رو باور کنیم.
هم حرفی که میگه اختیار دادم و هم حرفی که میگه به سرنوشتتون آگاهم .
نمیشه بگیم اگه خدا میگه من به همه چی آگاهم درسته، اما این که میگه اختیار دادم غلطه.
یعنی بیاییم بهش گیر میدیم که چرا گفتی سرنوشت ما معلومه؟ چرااا؟
بعد اونوقت اون حرفی که گفته بهتون اختیار دادم رو به کل نادیده میگیریم .
باید حرف های خدا رو به هم دیگه بچسبونیم تا منظورش رو بفهمیم. 
نصف قرآن رو قبول داشته باشیم و نصفش رو قبول نداشته باشیم؟
خب این جوری یکی دیگه هم میاد میگه نه اختیار درسته اما این که به سرنوشت ما آگاهه غلطه.
یعنی میگه خدا سرنوشت ما رو بلد نیست و ازش آگاه نیست . اما بهمون اختیار داده که کار بد کنیم یا کار خوب کنیم.
این حرف ها واقعا اشتباهه .
خدا هم به سرنوشت ما آگاهه، هم بهمون اختیار داده.
آگاه بودن خدا به آینده و اعمال و کردار و... ما، همیشه معنیش این نیست که معنی اختیار از بین رفته. 
یعنی همون طور که گفتیم ما نمیدونیم اگه یه نفر با چشم های بسته بره به سمت یه دره میفته پایین؟ این که چیز عجیبی نیست. دونستن این چیزا که عجیب نیست.
پس علم خدا هم تقریبا همین طوریه. میدونه که ما پا توی چه راهی میذاریم و چی در انتظارمونه .
اختیار داده بهمون و ما میتونیم بریم به سمت دره. و میدونه که اگه بریم میفتیم پایین.
حکمت اینه که ما فقط باید بیاییم به این دنیا و خودمون انتخاب کنیم. 
همون طور که در قضیه سفره و میزبان ، میزبان میدونسته که اگه به یه نفر بگه سر سفره نیا ، اون شخص چی جوابش رو میده . و یا بگه نیا چه کار میکنه. 
اما با این حال میذاره تا خودش انتخاب کنه که یه روزی ازش گله نکنه.
این که خدا به همه چی آگاهه از قدرت خداست.
واقعا به نظرتون اگه خدا نمیدونست ما چه راهی میریم این خدا اصلا خدای قوی هست؟
خدایی قوی هست که از همه چی آگاه باشه.
به نظرم شما باید به داشتن همچین خدایی افتخار کنید . نه این که بگید نه خیر اگه به همه چی آگاهه بی‌معنی هست . بی معنی نیست که همه چی رو می‌دونه.
آخه اونه که ما رو آفریده.
به نظرتون منطقی هست که از هیچی خبر نداشته باشه؟
مثلا من از آینده خودم اطلاع ندارم ، پس میرم پیش یه کسی که همه میگن خداست و من رو آفریده و حتما میدونه که اگه من به سمت یه راهی برم اشتباهه یا درست.
بعد با خودم میگم پس برم ازش بپرسم.
میگم ای خدا آینده من چی میشه ؟
آینده این راهی که من میرم چی میشه؟این راه رو برم یا نه؟
مگه میشه اون خدا در جواب بگه نمیدونم؟
اون وقت ما نمیگیم اع تو هم که شدی مثل من یه انسان . و در حد من پایین اومدی. چون من که انسانم نمیدونم که آینده مردم چی میشه.
اما تو که خدایی پس چه فرقی با من داری؟ پس من تو رو نمی‌پرستم . چون من و تو فرقی با هم نداریم.
اما خدا دقیقا عاقبت ِخیلی راه ها رو برامون گفته و توضیح داده.
خدا باید از همه بهتر باشه. باید داناتر از همه باشه.
آگاه تر از همه باشه.
آگاه بودن خدا به سرنوشت ما بازیچه بودن نیست و سرگرمی برای خدا نیست . این ها نشونه قدرت خداست و خیلی هم عالیه.
پس اگه خدا آگاه نبود به سرنوشت ما ، ما می‌گفتیم عه این چه خدایی هست که هیچی نمیدونه؟
اگه همه چی رو بدونه هم میگیم عه یعنی چی که همه چی رو می‌دونه ؟
آخرش خدا چه کار کنه؟ بدونه یا ندونه؟
یه خدا و یه آفریدگار باید از همه چی اطلاع داشته باشه یا نداشته باشه؟
خب معلومه باید اطلاع داشته باشه.

فقط میمونه راز اصلی حضور در این دنیا که مطمئنن جوابش در این دنیا نیست و یا به هر کسی گفته نمیشه. 
یعنی من این راز ها رو متوجه شدم که باید میومدم به این دنیا و به صلاح و به خاطر خودم بوده.و راز اینه که مثل یه دانه سختی ها رو تحمل کنم.
اینا رو متوجه شدم.
اما بقیه راز ها رو نمیدونم. چون به نظرم هر کسی لیاقت اینو داره که خدا همه راز هاش رو بهش بگه .
برای من مهم اینه که خدا دانا و تواناست و صلاح همه رو بهتر میدونه و همین کافیه برای من و کنکاش بیشتر فقط خودم رو اذیت میکنه.
ممکنه تموم عمرم بی خود و بی جهت دور خودم بگردم و دنبال جواب سوالی باشم که جوابش اصلا در این دنیاا نیست.
و همچنین متوجه شدم که شاید اگه قرار بود همه چی رو بدونیم، دیگه ما آفریده نمیشدیم و به این دنیای زمینی هم نمیومدیم.
اگه لازم بود بگه میگفت. اون بهتر میدونه. 

سلام لطفا بعد از تمام شدن جواب بگین 

پاسخ:
سلام آها باشه اشکال نداره  
پس کاملا که تموم شد بگید . خیلی ممنون 🙏

خدا میگه اکثر انها نمی اندیشند .

خب فکر کردم میگم تهش هیچی نیست . حس میکنم خدا حوصلهش سر رفته که خلق کرده

ایه ۱۷۹ اعراف هم که میگی اگه متوجه نشیم میریم جهنم  خب چرا متوجه نمیشیم؟ شما خودت واقعا انصافی ها بدون اینکه از اینترنت و سایرین مشورت بگیری واقعا چی فهمیدی؟

الانم تا یه چیز دیگه خوندم

پاسخ:

بله گفته شده که اکثر آن ها نمی‌اندیشند .
البته من این قسمتی که آوردم که خدا گفته (بل اکثرهم لا یعقلون )، از یه آیه هست که ظاهرا برای کفار گفته شده و منظورش بیشتر به اون هاست که فکر نمی کنند.
یعنی آیه اصلیش اینه :
اگر از آنان (مشرکان) بپرسى: چه کسى از آسمان، آبى فرستاد که به وسیله‌ى آن زمین را بعد از مرگش زنده کرد؟ حتماً خواهند گفت: خدا. بگو: ستایش مخصوص خداست؛ امّا بیشتر آنان نمى‌اندیشند(سوره عنکبوت آیه ۶۳)

به نظرم باید آیه بهتری رو میاوردم تا منظورم رو برسونم.
ولی آیه های بعدی که آوردم مشکلی ندارن.
میخواستم بگم که به نظر میاد شاید بیشتر ما فکر نمیکنیم و غافلیم.
مثل این آیه هم که میگه:
به یقین پروردگارتو نسبت به مردم، داراى فضل [و رحمت] است؛ ولى بیشترشان شکرگزار نیستند.
آیه ۷۳ سوره نمل.

و در مورد فکر کردن ...
خب نه آقای سبحان این جوری که نمیشه فقط یه فکر کردن معمولی انجام بدیم.
و بگیم من فکر کردم و به هیچی نرسیدم ‌.
باید مطالعه زیاد بکنیم.
تجربه کسب کنیم و...
الان بعضی از عالم ها هم بعضی چیزا رو هنور متوجه نشدن.
بعد ما بیاییم با یه فکر کردن عادی به همه چی برسیم؟
اون اندیشیدن که منظور هست یه اندیشیدن از ته دل هست .
انتهای فکر کردن شما این میشه که خدا حوصلش سر رفته؟
اصلا جور در میاد که یه خدا همچین کاری بکنه؟
اگه خدایی هست ، همون خدای حضرت محمد هست که قرآن رو برامون به یادگار گذاشته . و خدای پیامبر های قبلش هم هست.
به همه حرف های قرآن اعتماد کنید و بدونید که بودن ما در این دنیا هدفمند هست.
و بدونید که اگه قبول دارید خدایی هست پس به هیچ عنوان نباید یک ذره هم به فکرتون برسه که توی کار خدا اشتباهاتی وجود داره.
حتی اگه خدا رو قبول داشته باشید اما قرآن رو قبول نداشته باشید ، بازم اون خدایی که دارید می‌پرسیدش بی معنی هست که از کارش ایراد میگیرید . چون اگه اسمش خداست باید بی نظیر باشه. نه که مثل ما آدم ها باشه.
هر چند این خدایی که خدای حضرت محمد نیست پس کیه این خدا؟ کجاست؟
شما خدایی می‌شناسید که بهتر باشه؟
ما فقط یک خدا داریم و همین خدایی هست که آخرین پیامبرش حضرت محمد بوده.
و باید سعی کنیم به فرمان هایی که داده عمل کنیم.
فرمان هایی که عقلمون هم میگه فرمان های بدی نیستن و لزومی نداره بیخودی در مقابلشون جبهه بگیریم.

و این که شما میگید بدون مشورت از سایرین و یا اینترنت و...خودت چی فهمیدی؟ مگه میشه من خودم تنهایی همه چی رو بفهمم؟
حتی اگه برم یه کتاب رو مطالعه کنم همون کتاب رو یه نفر دیگه نوشته.
برم قرآن رو بخونم اون قرآن رو خدا نوشته.
ما داریم از بقیه یاد میگیریم.
ما که از بچگی عالم به دنیا نمی آییم.
من خودم از وقتی به دنیا اومدم و تا الان هر چی میدونم رو که خدادادی نبوده.
البته هر چند یه سری حرف هایی که میزنم رو از خودم میگم و احساس و تجربه هام بهم میگه که درسته و اون حرف ها رو بازگو میکنم.
اما در کل بیشتر چیزایی که میگم رو با تحقیق و مطالعه میگم و هنوز هم خیلی چیزای دیگه باید از بقیه یاد بگیرم. از حرف هاشون و کتاب هاشون و تجربه هاشون یاد بگیرم.
و اینم بگم که من هر چیزی رو که از اینترنت و کتاب و یا کسانی و... یاد گرفتم هیچ وجه تقلید بدون فکر نبوده و یعنی این طوری نبوده انگار مثلا یه چیزی رو بدون این که بفهمم توی ذهنم کپی کنم . بلکه قبلش حتما در مورد حرفشون فکر و تحقیق کردم و بعد باهاشون هم نظر شدم.
پس این طور نیست که این چیزایی که میگم رو قبول نداشته باشم و یا فقط همین طوری الکی حرف های بقیه رو بدون فکر تکرار کنم.
خلاصه ما نیاز داریم به مشورت، به تحقیق ، به مطالعه، به تجربه های دیگران.
همه این ها رو جمع میکنیم و فکرمیکنیم روشون و ان شاالله یه تصمیم درست میگیریم.

و در مورد این که اگه متوجه نشیم میریم جهنم.... خب بستگی داره ما تا چه حد متوجه نشیم و تا چه حد خطا کرده باشیم.
خیلی از آدم ها خیلی چیزا رو نمیدونن.
خیلی اطلاعات دینیشون ضعیفه.
دلیل نمیشه که همه این آدم ها برن جهنم.
خدا اونقدر هم نامهربان نیست.
بیشتر خدا با آدم هایی نمیسازه که خیلی باعث اذیت و آزار مردم هستن و میشه گفت اصلا دیگه درست نمیشن و خیلی از دستورات دینی رو زیر پا میذارن. مخصوصا اون دستورات دینی که به حق مردم مربوط باشه .
و کسانی که بخوان تلاش کنن دین خدا رو از بین ببرن. چون اینم حق الناس هست و اهداف شیطانی رو دنبال میکنن با این کاراشون.
این آیه ۱۷۹ اعراف هم منظورش همین آدم هاست. نه هر کسی.
بعضی ها شاید آدم های خوبی باشن اما چیزی متوجه نمیشن.
کار بد هم نمیکنن به کسی هم کاری ندارند.
دشمن خدا هم نیستن و با خدا هم مبارزه نمیکنن.
خدا منظورش این آدم ها نیست و به نظرم اینا به جهنم نمیرن.
این ها فقط آدم های ناآگاه هستن.
آدم های پلیدی نیستن.
پس نه این طور نیست که هر کسی که متوجه نشه به جهنم بره.
اما خب شایسته هست که اگه متوجه خدا شدیم ، دوستش داشته باشیم و ازش دفاع کنیم.
چون این کار برای خودمون خوبه و وظیفه ماست.

سلام آقای سبحان 

میخواستم بگم با اجازتون من شاید تا یک ماه و نیم دیگه نتونم سر بزنم به وبلاگ . البته سر میزنم و میخونم حرف هاتون رو . اما فقط شاید نتونم جواب بدم.

شما وقتی کامل تموم شد حرفهاتون به امید خدا ، بعد منم حتما بعد میام جوابتون رو میدم.

پس فعلا  و ان شاءالله که خدا همیشه یار و یاورتون باشه 😇

گفتی که از خدا و ایمه چیز بدی ندیدیدم و نشنیدیم 

چزا یه چیزایی هست که از نظرم بده مثل اینکه کافران رو بکشید گردن بزنید یا احکام  یا اموراتی از ایمه مثلا زن گرفتن به تعداد زیاد یا احکام که راجب پیامبر نیست اما از اخوند های جانشین هست مثلا احکام راجب رابطه جنسی با دختر شیرخواره. شما خانمی زشته بعضی حرفا رو گفتن منم واضح تر نمبگم همینجوری میگم و میگذرم نمیخوام موذب تون کنم

من ایه ۱۷۲ اعراف رو نفهمیدم و اصلا نمی تونم عالم ذر رو قبول کنم ما قبل از بوجود اومدن یه جنین و چن تا سلول بودیم قبلشم هم هیچی نبودیم یعنی کلا نبودیم اونی که موقع تولد میمیره چی . من رو چه حسابی قبول کنم یه حرف سنگینی به اسم جهان ذر رو؟ رو حساب عشق؟ از نظر من که حتی عشق هم نیست

من خط به خط میخونم دسست تون درد نکنه خیلی کلی هم نوشتید اونجا هایی هم که جوابتون رو نمیگم یعنی با شما موافقم

وقتی میگم به قران شک دارم به دلایل مختلف هست مثلا میگی که خدا گفتی من روزی دهندم اما طبق امارها روزانه تعدادی به دلیل گرسنگی و سو تغذیه میمرند 

الانم تا پس خلاصه عرض بکنم جمع بندی و رفع زحمت کنم خوندم( اونی که زحمت داده من هستم نه شما )

پاسخ:

جواب کامنت ۳ تیر ۱۴۰۲ قسمت اول:

عذر میخوام جواب ها طولانی بودن و زیر پست ها ارسال نمیشدن برای همین چند قسمتشون میکنم.
امیدوارم صفحه سنگین نشه. اگه توی باز کردن صفحه ها مشکلی پیدا کردید بگید.
شاید یه روزی هر جوابی رو پست جداگانه ای کردم تا صفحه ها سبک بشن.

خب حالا جواب باقی سوال هاتون:

آقای سبحان باید شما برای هر حرفی که میزنید دلیل محکم داشته باشید و روش فکر کرده باشید.
فقط یه سری چیزا به چشمتون نیاد . سعی کنید برای یه موضوع مطالب مختلف رو بررسی کنید براش.
خیلی چیزایی که بهشون شک داشتید با تحقیق و مطالعه جوابش بدست میاد.
ما گاهی تا نتونستیم کامل علممون رو زیاد کنیم خیلی حق اظهار نظر نداریم.
اگه آدم همش دنبال ایراد توی دین باشه، معلومه که بالاخره چیزهایی رو میبینه که از نظرش شک برانگیزن . اما ممکنه دلیلی پشتش باشه که اتفاقا عاقلانه به نظر میاد . ولی چون دیدمون خوب نیست ،چیزی که خیلی هم عادی هست رو بزرگ میکنیم توی ذهنمون.
ولی اگه دوست داشته باشید خوبی پیدا کنید و دیدتون خوب باشه ، تا دلتون بخواد صد برابر خوبی  توی دین پیدا می‌کنید.

مثلا میگید گفته شده کافران رو بکشید و ائمه و خدا و...بدی دارن.
در مورد کشتن کافران ، نمیدونم کجا دیدید این حرف رو و منظورتون چیه دقیقا  . فکر کنم منظورتون به بعضی از آیه های قرآن باشه.
خب یعنی میگید اگه خدا دستور کشتن کافران رو داده اشتباه کرده؟ و خدای بدی هست؟
خب باید دید آیا دستور منطقی هست یا نه؟
اون کافرانی که دستور به کشتنشون داده شده ، آدم های زیاد خوبی نیستن .
اگه خوب بودن که خدا دستور به جنگ باهاشون و کشتنشون رو نمیداد.
اگه یه کافر بد ذات به سمت شما حمله کنه ، وایمیستید نگاهش می‌کنید؟
خب نه و ممکنه شما هم بهش حمله میکنید و از خودتون دفاع کنید .
پس اگه در این جا دستور از خدا رسیده باشه که کافران رو بکشید ، پس بد نبوده و به اشتباه که نگفته.
جنگ و کشتن هم همیشه بد نیست. گاهی بهترین راهه.
خدا این چیزا رو گفته که ما شک به دلمون نیفته  و بدونیم که خدا راضی هست که در صورت لزوم بجنگیم و حتی آدم بکشیم و اگه مجبور بودیم به عنوان آخرین راه ازش استفاده کنیم.
چون ممکنه گاهی ما شک به دلمون بیفته و تکلیفمون رو ندونیم و با خودمون بگیم آیا کارم درسته ؟ آیا جنگ خوبه؟
اما خدا گفته در صورت لزوم محکم باشیم و مبارزه کنیم حتی تا پای کشتن.
خب اینا اگه آدم با دید خوب نگاهشون کنه چیز بدی نیست که.
و این که چون ما باید به دستور خدا عمل کنیم و چون اگه بگه کسی رو نکش ، خب پس ما هم نباید بکشیمش ،  و بنابراین اگه کافران بدونن که خدای ما گفته کسی رو نکشید ، آیا به ما رحم میکنن؟ آیا دین پابرجا میمونه؟ نه اونا اتفاقا با خودشون میگن اینا که ما اگه بهشون حمله کنیم باهامون نمیجنگن، پس بریم راحت بکشیمشون.
اما خدا چون میدونه کافران چه اخلاق و منشی دارن ، به ما میگه در صورت لزوم شما هم بجنگید و خیلی محکم باشید واصلا تردید نکنید .و این حرف ها و دستور ها نشونه داشتن یه خدای عاقله.

تفسیر چند تا آیه رو هم براتون میارم ، که در مورد کافران و...گفته. نگاهشون کنید و در موردشون تحقیق کنید.
فکر کنم قبلا هم گفتم که یه سری از آیه های قرآن تعریف از گذشته هست و خدا به واسطه کاری که در قدیم انجام شده و اتفاقات واقعی که افتادن ، آیه ها رو به صورت داستان برای ما گفته و درس خواسته بهمون بده.
پس وقتی یه آیه رو دیدیم ، خوبه که تحقیق کنیم که این آیه در مورد کیه و چیه؟ شان نزولش چیه؟ یعنی در چه شرایطی نازل شده ؟ آیات قبل و بعدش رو بررسی کنیم و... تا خدایی نکرده فقط به صرف دیدن یه جمله ، بدون تفکر و تحقیق ، در موردش قضاوت کنیم.

مثلا توی آیه ۴ سوره محمد گفته شده کافران رو گردن بزنید . یعنی بکشید و...
این آیه در زمان جنگ احد نازل شده.
از کلمه (حرب) هم استفاده شده که به معنای جنگه.
البته دقیق نمیدونم در این آیه منظور فقط جنگ فیزیکی هست و یا مثلا جنگ نرم هم منظورش هست؟
خلاصه کلا در این آیه زمانی دستور به کشتن کافران داده شده که دیگه راهی نیست و دشمن مقابلشون ایستاده.

حالا یه بخشی از تفسیر آقای قرائتی هم  در مورد همین آیه ۴ سوره محمد هست که بیارمش .
که البته اگه بگردید تفسیر های مختلفی از افراد مختلف هست ، اما خب چون تفسیر های ایشون در دسترس تر بوده ، فعلا از ایشون تفسیر آوردم.

تفسیر نور (محسن قرائتی) (سوره محمد آیه ۴):

فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ .

پس هرگاه با کسانى که کافر شدند (در میدان جنگ) روبرو شدید، گردن‌هایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید (و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند) سپس، یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد. این است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مى‌کرد، (از طریق صاعقه و زلزله و دیگر بلایا) از آن کفّار انتقام مى‌کشید، ولى( خدا فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسیله برخى دیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بین نمى‌برد.

پیام هایی از این آیه برداشت شده:

1- از میان کافران، تنها آنان را که در برابر شما به جنگ ایستاده‌اند، از میان بردارید.

فَإِذا لَقِیتُمُ : پس هنگامی که [در میدان نبرد] روبرو شدید.

یعنی ما کاری به کسانی که با ما نمیجنگن و دشمنی نمیکنن و به قولی سرشون تو کار خودشونه نداریم .

ما مجبوریم با اون هایی بجنگیم که دشمنی بی جا دارن و اذیت و آزار میکنن .

2- رزمنده مسلمان باید آماده، آموزش دیده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»

یعنی محکم باشیم و درصورت لزوم به دشمن رحم نکنیم و آماده باشیم.

3- در هنگام نبرد محکم کارى کنید تا دشمن سوء استفاده نکند و اسیران فرار نکنند.

فَشُدُّوا الْوَثاقَ : پس بند [اسیران] را محکم ببندید.

گفته بقیه رو اگه اسیر کردید محکم ببندیدشون . یعنی مراقبشون باشید که فرار نکنن و توطئه نکنن و...

اینا درس و آموزشی هست که خواسته بهمون یاد بده.

4- در جبهه باید اختیاراتى به فرمانده تفویض شود. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»

منا : منت گذاشتن، آزاد کردن

فداء : فدیه و عوض یا غرامت

میشه در زمان جنگ عفو و بخشش نسبت به اسیران داشت و این طور نیست که بخواهیم همه رو بکشیم. 

جنگ و کشتن فقط در صورت لزومه و زیاده روی هم نباید بکنیم. یعنی ممکنه چون جنگ تموم شده و اسیر شدن ، دیگه نباید بکشیمشون.

5- در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانى. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»

ببینید خدا چه طور حواسش هست که اگه دستور به کشتن داده ، دستور به مهربانی هم بده . پس اینم ببینیم.

6- آزاد کردن اسیران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد کردن با عوض مقدّم است. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»

یعنی اول کلمه منا اومده ( آزاد کردن)و بعد کلمه فداء(غرامت)

یعنی خدا گاهی اون چیزی که بیشتر دوست داره ما بهش عمل کنیم رو اول میگه. اونی که کمتر دوست داره انجام بدیم رو آخر میگه.

همون طور که در این آیه اول از آزاد کردن میگه : یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید.

7- جنگ و جهاد، یکى از زمینه‌هاى آزمایش الهى است.

لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ: تا برخى از شما را به وسیله برخى دیگر بیازماید.

یعنی جنگ گاهی خوبی داره و خوبیش اینه که بعضی هامون امتحان میشیم.

8- جهاد در اسلام براى حفظ دین خداست، نه کشورگشایى، استعمار، تهدید، رقابت، انتقام، حسادت و ....

الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ :کسانی که در راه خدا کشته شدن.

میگه یعنی باید در راه خدا بجنگیم و کشته بشیم.

نگفته در راه کشور گشایی و حسادت کشته بشیم .

9- گرچه در جنگ بعضى شهید مى‌شوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مى‌رساند و زحمات آنان هرگز تباه نمى‌شود.

قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ : کسانی که در راه خدا کشته شدند ، پس [خداوند] هرگز اعمال آنها را نابود نمی کند .

و میگه کسانی که در راه خدا کشته شدن ، هرگز خدا اعمالشون رو از بین نمیبره.

اینم امید دادن خدا هست در آخر توصیه هاش.

تا کسانی که در راه خدا میجنگن ، بدونن که کارایی که برای خدا میکنن از بین نمیره و خدا بعدا براشون جبران میکنه.

و این طوری ما محکم و با امید و انگیزه به دستوراتش عمل می‌کنیم.

پس ببینید، باید این طوری قرآن رو بخونید .

کلمه به کلمه روش فکر بشه.

کلی نکته خوب توی قرآنه.

چرا بعضی ها به اینا توجه نمیکنن و فقط تعصبانه می‌چسبند به یه کلمه و یا جمله و الکی بزرگش میکنن؟

عده ای چون دشمن خدا و قرآن هستن بیشترن از خوبی قرآن نمیگن.

کاری میکنن که مردم از قرآن زده بشن.

شما هم مراقب باشید گول این آدم ها رو نخورید.

هر چیزی شنیدید نسنجیده فوری برای همه بازگو نکنید و باور نکنید.

فکر و تحقیق بسیار کنید در موردش.

پس خدا توی حرف هاش گفته هدف الکی از جنگ نداشته باشیم تا بیخودی ظلم نکنیم.

پس بدونیم که اگه خدا گفته کافران رو بکشید ، با توجه به این که خدا صبور و مهربون و عادله، پس تا حد ممکن تلاشش رو میکنه که دستور نا حق نده .

وقتی خودش داره مدام توصیه به ما میکنه که مراقب باشیم اشتباه نکنیم و زیاده روی نکنیم پس خودش هم مراقبه و عادله.

بنابراین اگه دستور به کشتن عده ای بده ، حتما بهترین کار رو کرده. و دستورش هیچ نقص و عیبی توش نیست .

حالا در آیات ۱۹۰ تا ۱۹۳ سوره بقره هم صحبت هایی در مورد جنگ با کافران و... شده که براتون از یه سایتی که تحقیق کردم میارم:

(( در قسمتی از آیه ۱۹۱ سوره بقره خدا دستور داده است، مشرکین و کافران را هر جا یافتید بکشید؛ «واقتلوهم حیث ثقفتموهم».

این قسمت «واقتلوهم حیث ثقفتموهم‏» را باید با توجه به آیات قبل و بعد از آن تفسیر کرد.

آیات 190 تا 193 سوره بقره درباره حکم و آداب جهاد با مشرکان و کافران «تجاوزگر» است.

این آیات دعوت به پیکار با کسانى مى کنند که بر مسلمانان تاخته بودند، و آنها را از خانه خود بیرون کرده و از هیچ جنایاتى در حقشان ابا نداشتند. مسلمانان را براى تغییر دینشان پیوسته در فشار گذاشته و شکنجه مى دادند. قرآن پیکار با این گونه افراد را واجب مى‏ داند، نه بخاطر اینکه کافر یا مشرک بودند ، بلکه بخاطر اینکه با اسلام در ستیز بودند.

خداوند در این آیات می فرماید:

و در راه خدا، با کسانى که با شما مى جنگند، نبرد کنید؛ و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا متجاوزان را دوست ندارد (آیه ۱۹۰)

و آنها [= مشرکان فتنه گر] را هر کجا یافتید، به قتل برسانید؛ و از آن جا که شما را بیرون ساختند، آنها را بیرون کنید و فتنه از کشتار نیز بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام [= در تمام حرم] جنگ نکنید؛ مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر [در آن جا] با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران! (آیه ۱۹۱)

و اگر [از جنگ و فتنه] خوددارى کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (آیه ۱۹۲)

و با آنها پیکار کنید؛ تا فتنه [و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،] باقى نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر [از روش نادرست خود] دست برداشتند، [مزاحم آنها نشوید؛ زیرا] تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست).(آیه ۱۹۳)

آنچه از این آیات بر می آید این است که «دستور به پیکار با مشرکین» بعد از «ظلم های گوناگون مشرکین و اخراج مسلمانان» از دیار خود صورت گرفته و یک دستور «واکنشی و دفاعی» است.

خداوند در ضمن دستور به جهاد، از تجاوزگری نهی و تداوم جنگ را نیز منوط به وجود توطئه و فشارهای مشرکین علیه دینداری مسلمانان دانسته و جنگ را آنجا که قتال و فتنه ای از طرف مقابل وجود ندارد، ممنوع کرده است.

قرائن موجود در این آیات نیز به خوبى نشان مى‏ دهد، که هر شرک و بت پرستى منظور نیست، بلکه منظور اعمالى همچون اعمال مشرکان مکّه است، که پیوسته مسلمانان را براى تغییر آیینشان در فشار مى گذاشتند.

به هر حال آیات 190 -193 سوره بقره همه با هم مرتبط هستند و به خوبی نشان می دهند که هدف جهاد اسلامی «دفاع» و خاموش کردن آتش فتنه است و مؤمنان را در مقابل «تهاجم فرهنگى و اجتماعى و نظامى» دشمنان اسلام حفظ مى‏ کند.

طبق آنچه که از قرآن مجید استفاده مى‏ شود تمام جنگهاى اسلامى جنبه «دفاعى» داشته است و اسلام هرگز با جنگ و کشتار موافق نبوده و نیست.

از نظر اسلام «مشروعیّت جنگ» جایى است که دشمن توطئه‏ اى چیده یا آماده حمله باشد، آیا در این هنگام عقل سلیم مى گوید: اگر دشمن خواست شما را به قتل برساند، تسلیم او شوید و دست به شمشیر نبرید؟

به دو نمونه دیگر از آیات قرآن توجّه فرمایید:

در قسمت پایانى آیه 90 از سوره نساء مى‏ خوانیم: (پس هر گاه از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و تسلیم شما شدند خدا برای شما راهی بر علیه آنها نگشوده است.).

طبق این آیه شریفه، خداوند مى‏ گوید اگر غیر مسلمانان، صلح دوست و اهل همزیستى مسالمت آمیزند، شما حق ندارید به آنها تعرض کنید.

در آیه 91 سوره نساء، حکم نقطه مقابل آیه قبل را چنین بیان مى ‏کند:

گروهى دیگر را خواهید یافت که مى‌خواهند از شما (با اظهار اسلام) در امان باشند و از قوم خود نیز (با اظهار کفر) ایمن باشند. آنان هر بار به سوى فتنه (و بت‌پرستى) برگردند، در آن فرو مى‌افتند. پس اگر از درگیرى با شما کناره نگرفتند و به شما پیشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا یافتید، بگیرید و بکشید که آنانند کسانى که ما براى شما بر ایشان قدرت و تسلّطى آشکار قرار داده‌ایم.

ماجرای آیه ۹۱ سوره نساء این هست که گروهى از مکّیان، براى حفظ جان خود، نزد پیامبر آمده و منافقانه اظهار اسلام مى‌کردند و هنگامى که به مکّه برمى‌گشتند، سراغ بت‌پرستى مى‌رفتند تا دچار شکنجه‌ى کافران نشوند و با این روش، از منافع هر دو گروه بهره‌مند مى‌شدند و از خطرات هر دو جناح، در امان بودند و البتّه گرایش آنان به کفر بیشتر بود.

گفتنی است؛ دستور کلی اسلام در مورد برخورد با کفّار آن است که تا آنان رفتار ناپسندی نداشتند، مسلمانان حق ندارند رفتار ناپسندی با آنها داشته باشند و حتی اگر با مسلمانان بدرفتاری کردند، تا حد امکان باید آنان را ببخشند مگر آن‌که چاره‌ای جز دفاع و جنگ نباشد.))


خب آقای سبحان دیدید منظور خدا از جنگ با کافران و کشتن اون ها چیه؟ و چه کسانی رو منظورشه؟

و چند بار مهربانانه گفته اول صحبت کنید و بیشتر از حد زیاده روی نکنید و اگه مجبور شدید اون وقت بجنگید و مراقب باشید و...؟

همین طوری الکی بدون فکر دستور نداده.

دین اسلام دشمن داره و خدا هم همه جوانب رو سنجیده و مشکلات سر راه رو بهمون گفته و راه مقابله باهاشون رو هم بهمون گفته .

جنگ و درگیری همه جا ممکنه پیش بیاد.

و وقتی اتفاقاتی بیفته که خیلی به ضرر دین باشه ، در این صورت دستور هایی از جانب خدا صادر شده.

که مجبور میشیم بهشون عمل کنیم.

خدا حتی توی همین آیه هایی که در مورد جنگ گفته بازم توشون صحبت از بخشش کرده.

پس باید به حرفهای خدا فکر کرد تا تبدیل به یه فرقه و مذهب بد نشیم .

یعنی مثلا یکی توی دین فقط کلمه (کفار رو بکشید )رو میبینه و میره کلی آدم رو میکشه و میگه خدا گفته کافران رو بکشید . و ممکنه خیلی آدم های بی گناه رو بکشه و میشینه خودش پیش خودش منظور خدا رو هر جور که فکر میکنه درسته انجام میده.

در حالی که باید خیلی خیلی فکر کنه و دقت کنه تا اشتباه نکنه.

اما حقیقت اینه که ممکنه عده ای هم واقعا کافر باشن و در صورت لزوم جنگ باهاشون و کشتنشون واجبه.


چند نمونه دیگه در مورد بخشش و مهربونی که خدا در موردش صحبت کرده رو در پایین میگم و آیا کسی که میاد از بدی دین میگه ،آیا به این صحبت هایی که در دین خدا و پیامبرش گفته شده هم توجه میکنه؟ و ازشون صحبت میکنه؟ جایی میشینه در موردشون با بقیه بحث کنه؟

و یا فقط دلش میخواد چشمش رو به روی این چیزا ببنده؟ و فقط در مورد چیزایی که از نظر خودش بد هستن صحبت میکنه؟

و ببینید توصیه هاشون بد بوده واقعا؟

این طوری که نمیشه .

اگه راست میگن ، هم خوبی رو صحبت کنن هم بدی.

بعد متوجه میشن که چون آیات قرآن به هم وصل هستن ، پس اون بدی ها هم دلیلش توی خوبی هاست.

خوبی ها رو که ببینن، متوجه دلیل بدی ها میشن.( البته بدی از نظر خودشون وگرنه هیچ بدی در قرآن نیست)

این چیزایی که من پیدا کردم ، شما هم میتونستید پیدا کنید. به شرطی که فکرتون رو عوض کنید و مثلا اگه کلمه ها و مطالب منفی رو توی گوگل جست و جو می‌کنید ،اون ها رو تغییر بدید و از سمت دیگه تحقیق کنید حتما براتون بهتره و جنبه های دیگه از ذات خدا و ائمه و... رو هم می‌بینید.

🍃آیه ۱۵۹ سوره آل عمران

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‌

(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته‌اى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مى‌شدند. پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن. براستى که خداوند توکّل کنندگان را دوست مى‌دارد.

نگاه کنید . توی این آیه گفته اگه خشن و سنگدل بودى مردم از دور تو پراکنده میشدن.

خدا پیامبر رو مهربان کرده.

پس پیامبران سنگدل و خشن نبودن که الکی کسی رو بکشن.

خدا داره میگه تو خشن و سنگدل نبودی.

چه طور میان میگن خدا گفته کافران رو بکشید و باور میکنن که در قدیم فلان داستان ِکشتن ِفلان آدم در قرآن راست بوده ، اما این که خدا به پیامبرش میگه تو خشن و سنگدل نبودی ، چه طور اینو باور نمیکنن؟

چه طور یه حرفی رو که خودشون دوست دارن رو فقط قبول می‌کنن؟ این عجیب نیست؟

تفسیر آقای قرائتی در مورد همین آیه ۱۵۹ سوره آل عمران :

این آیه درباره‌ى جنگ احد است. زیرا مسلمانانى که در جنگ احد فرار کرده، شکست خورده بودند، در آتش افسوس وندامت وپشیمانى مى‌سوختند. آنان اطراف پیامبر را گرفته وعذرخواهى مى‌کردند، خداوند نیز با این آیه دستور عفو عمومى صادر نمود.

پیام ها:

1- نرمش با مردم، یک هدیه‌ى الهى است. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»

یعنی ممکنه خدا نرمش و بخشش و مهربونی رو به هر کسی نده .اینقدر که با ارزشه .

پس خدا مهربونی و نرمش رو خاص میدونه .

2- افراد خشن و سختگیر نمى‌توانند مردم‌دارى کنند. «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»

خدا به پیامبر میگه اگه خشن و سنگدل بود کسی در اطرافش نمیموند.

پس خدا داره با این حرفش ارزش مهربونی رو نشون میده.

پس خدا توصیه به مهربونی هم میکنه و نه فقط توصیه به جنگ و درگیری.

میگه اگه سنگدل بودی راه به جایی نمیبردی و پیامبر مردم نمیشدی.

پس با دقت گوش کنید به کلمه های قرآن و حرف های خدا.

گوش کنید که وقتی خدا به پیامبر میگه اگه خشن و سنگدل بودی مردم از دور تو پراکنده میشدن و پیامبر نمیشدی ، یعنی پیامبر و دین ما مهربان بوده و هست .

پس نگید خشن بودن و بد بودن و....

3- رهبرى و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت و گذشت همراه است. «فَاعْفُ عَنْهُمْ»

خدا میگه حالا که مهربون هستی و سنگدل نیستی، پس اونا رو ببخش .خودش دستور به بخشش اونا رو میده.

و در این جا بازم اشاره به این میکنه که ای مردم دین من بر پایه مهربونی میچرخه و بنیانش مهربونی هست.

پایه و اساسش مهربونی هست و اگه پایه دینم رو با مهربونی نچیده باشم ، دینم بزرگ و بلند مرتبه نمیشه .

ببینید چه طور دستور عفو عمومی صادر شده.

اینا رو آخه چرا اون آدم‌های بد بین نمیبینن؟

4- خطاکارانِ پشیمان و گنهکاران شرمنده را بپذیرید و جذب کنید و با آنها مشورت کنید «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ »

جالب این‌جا است که دستور به مشورت با کسانی داده شده بوده که در برابر پیامبر(ص) جبهه‌گیری کرده بودند که خدا میگه آنها را ببخش و برایشان طلب بخشش کن و با آنان در مورد مسائل جامعه مشورت کرده و از تجربیات آنها استفاده نما.

یعنی پیامبر وظیفه داشت با مردم حتى اونایی که در گذشته لغزش داشتند هم مشورت کنه.

ببینید چقدر خدا بزرگه.چقدر پیامبرش بزرگه.

5- در کنار فکر و مشورت، توکّل بر خدا فراموش نشود. «فَتَوَکَّلْ»

ابتدا مشورت و سپس توکّل، راه چاره‌ى کارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. «شاوِرْهُمْ ... فَتَوَکَّلْ ... إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»

اینم به عنوان خاتمه که خدا لازم دونسته بگه که تلاش و مشورتتون رو بکنید ، بعدش به خدا توکل کنید.

🍃آیه ۴۳ و ۴۴سوره طه:

بروید به سوى فرعون که او طغیان کرده است.

و به‌نرمى با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا [از مجازات الهى] بترسد.

فرعون رو که دیگه احتمالا زیاد اسمش رو شنیدیم و میدونیم کی بوده و چه کار ها میکرده.

اما خدا حتی گفته برید با فرعون هم با مهربانی حرف بزنید.

گفته سریع برید بکشیدش؟

نه نگفته.

پس آیه های قرآن همه به هم وصلن.

ما میتونیم از روی یه آیه ، معنی یه آیه دیگه رو متوجه بشیم.

هر کسی فکر میکنه ‌که دستور به کشتن کافران به این راحتی ها هست و اصلا حساب کتابی نداره ، همین آیه ۴۳ و ۴۴ سوره طه رو بخونه ،متوجه منظور خدا میشه که چه طوری باید رفتار کرد.

باید آیه های قرآن رو در کنار هم قرار بدیم .

و پس وقتی خدا میگه کافران رو بکشید ، باید سوال بیاد تو ذهنمون که چه طوری؟ چه کسانی کافر هستن؟ و در چه شرایطی باید اون ها رو کشت؟

باید دید خدا چی جواب سوال هامون رو داده. نه که خودمون جواب بدیم‌.

خدا خیلی واضح داره یه سری روش رو به ما میگه . پس اینا چین؟

اون کسی که ما رفتیم بکشیمش و باهاش می‌جنگیم، مشکل از اونه نه از ما .

اونه که حتما اذیت میکنه و ظلم میکنه و هر چقدر باهاش مهربونی میکنیم و صبر میکنیم بلکه توبه کنه یا درست بشه فایده نداره و تغییری نمیکنه و مدام با ما در جنگه و دین و جون مسلمون ها رو به خطر میندازه.

خب دیگه چاره چیه اگه لازم باشه ، مجبوریم باهاش بجنگیم .

🍃توصیه حضرت لقمان به فرزندشون :

آیه ۱۸ سوره لقمان:

[پسرم]! با بى‌اعتنایى از مردم روى مگردان، و با تکبّر و غرور بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر فخر فروشى را دوست ندارد.


ببینید به چه چیزایی اهمیت میدادن و چه آدم هایی بودن.وقتی به چیزی توصیه میکردن ، حتما خودشون هم همون طور بودن.

🍃یکى از اسرار نماز که در سجده‌ى آن بلندترین نقطه بدن را (حداقل در هر شبانه روز 34 مرتبه در هفده رکعت نماز واجب) روى خاک مى‌گزاریم، دورى از تکبّر، غرور و تواضع در برابر خداوند است.

گرچه تواضع در برابر تمام انسان‌ها لازم است؛ امّا در برابر والدین، استاد و مؤمنان لازم‌تر است. تواضع در برابر مؤمنان، از نشانه‌هاى برجسته‌ى اهل ایمان است.

🍃بر خلاف تقاضاى متکبّران که پیشنهاد دور کردن فقرا را از انبیا داشتند ، آن بزرگواران مى‌فرمودند: ما هرگز آنان را طرد نمى‌کنیم.

آیه ۲۹ سوره هود:

وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ.

(نوح ادامه داد که) اى قوم من! از شما در برابر این دعوت، اجرتى درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر خداست و من کسانى را که ایمان آورده‌اند (به خاطر خواست نابجاى شما) طرد نمى‌کنم، (چرا که) آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (و از من شکایت خواهند نمود)، ولى من شما را قوم جاهلى مى‌بینم.

پیام ها:

1- بى‌توقّعى پیامبران، یکى از نشانه‌هاى حقّانیّت آنهاست. «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا»

یعنی از کاری که میکردن قصد مادی نداشتن.

2- رمز موفّقیّت مبلّغ، توقّع نداشتن از مردم و بى‌اعتنایى به سرمایه‌داران است.

3- اگر انبیا دنبال سوء استفاده بودند، به سراغ اشراف مى‌رفتند، نه فقرا. «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا»

4- اشراف براى ایمان آوردن خود شرط مى‌کردند که فقرا رانده شوند، ولى انبیا قاطعانه با این درخواست مخالفت مى‌کردند.

5- کسى که هدفش از تبلیغ، مال و مقام نیست، فقیر و غنى در نزد او یکسان است. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

6- به توقّع مستکبران اعتنا نکنیم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

7- کفّار مؤمنان را اراذل مى‌شمردند، امّا پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرمود: من آنها را با شما عوض نمى‌کنم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

8- حکومتِ حقّ نباید به خاطر جلب رضایت مرفّهین، طبقه محروم را از دست بدهد. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

9- آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

10- یاد قیامت، به موضع‌گیرى‌هاى دنیوى جهت صحیح مى‌دهد. «مُلاقُوا رَبِّهِمْ»

و یعنی وقتی پیامبر میگه آنان پروردگارشان را ملاقات میکنند، یعنی روز آخرت و قیامتی هست.

11- تحقیر مؤمنان به خاطر فقرشان، نشانه‌ى بى‌خردى است. «قَوْماً تَجْهَلُونَ»

نه اشرافى‌گرى نشانه‌ى فهم است و نه فقر نشانه‌ى جهل.

🍃آیه ۳۷ سوره اسراء:

و هرگز در زمین به کبر و ناز مرو و غرور و نخوت مفروش، که به نیرو زمین را نتوانی شکافت و به کوه در سربلندی نخواهی رسید.

آیه ۳۸ اسراء:

همه‌ى اینها، گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.

((پس انسانِ ضعیف و ناتوانى که از خاک و نطفه آفریده شده، و در آینده نیز مردارى بیش نخواهد بود، چرا تکبّر مى‌کند؟!

مگر علم محدود او با فراموشى آسیب‌پذیر نیست؟!

مگر زیبایى، قدرت، شهرت و ثروت او، زوال‌پذیر نیست؟!

مگر بیمارى، فقر و مرگ را در جامعه ندیده است؟!

مگر توانایى‌هاى او نابود شدنى نیست؟!

پس براى چه تکبّر مى‌کند؟!

قرآن مى‌فرماید: متکبّرانه راه نروید که زمین سوارخ نمى‌شود، گردن‌کشى نکنید که از کوه‌ها بلندتر نمى‌شوید.))

به نظرم کسی که مغرور نباشه و فروتن باشه، احتمال این که گناه کنه و کار اشتباه هم کنه ، خیلی کمه.

چون اساس خیلی از گناه ها غرور و تکبره.

برای همین خیلی توصیه شده غرور و تکبر نداشته باشیم.

🍃آیه ۲۶ سوره اسرا :

و حق خویشاوندان‌ را بپرداز و [همچنین حق] مستمند و وامانده‌ی در راه را و هرگز اسراف و تبذیر مکن.

🍃سورة مائده ، آیه ۲ :

و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید.

🍃 آیه ۲۹ سوره اسرا :

وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا.

هرگز دستت رابرگردنت بسته‌ مگذار [و ترک ‌انفاق و بخشش منما] و بیش از حدّ [نیز] دست خود را مگشاى، که مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى.

(( سبب نزول آیه این است که؛ هرگاه کسی چیزی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خواست و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قدرت بخشش آن را داشت، هرگز او را دست خالی رد نمی‌کرد.

روزی کسی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و چیزی خواست. پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیزی در دست نداشت و فرمود: ان‌شاءالله درست می‌شود.

 مرد گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیراهنتان را به من بدهید. و پیامبر (صلی الله علیه و آله) که هرگز کسی را دست خالی رد نمی‌کرد، پیراهن خود را به او داد. 

خداوند فرمود: وَ لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ. و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نهی‌کرد از اینکه اسراف کند و بدون پیراهن بماند.))

ظاهرا پیامبر فقط همون یه پیرهن رو داشته و این طوری بدون لباس دیگه نمیتونسته بره دنبال کاراش و نماز بخونه و... واسه همین خدا خواسته حد اسراف رو نشون بده. که به ما بگه حتی توی انفاق هم باید میانه رو باشیم.

🍃آیه ۵۵ سوره مائده: 

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ

ولىّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانى هستند که نماز را برپا مى‌دارند و در حال رکوع، زکات مى‌دهند. (به اتفاق مفسّران مراد علی علیه السّلام است)

بخشی از تفسیر نور (محسن قرائتی ) در مورد این آیه:

در شأن نزول آیه آمده است: سائلى وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد. کسى چیزى به او نداد. حضرت على علیه السلام در حالى که به نماز مشغول بود، در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید. در تکریم این بخشش، این آیه نازل شد.

ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب پیامبر مانند: ابن عباس، عمّار یاسر، جابربن عبداللّه، ابوذر، انس‌بن مالک، بلال و ... نقل کرده‌اند و شیعه و سنّى در این شأن نزول، توافق دارند.

عمّار یاسر مى‌گوید: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول آیه بود که رسول‌خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مَن کنتُ مولاه فعلىّ مولاه»

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در غدیرخم، براى بیان مقام حضرت على علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود.

و خود على علیه السلام نیز براى حقّانیّت خویش، بارها این آیه را مى‌خواند.

 ابوذر که خود شاهد ماجرا بوده است، در مسجد الحرام براى مردم داستان فوق را نقل مى‌کرد.

کلمه‌ى «ولى» در این آیه، به معناى دوست و یاور نیست، چون دوستى و یارى مربوط به همه مسلمانان است، نه آنان که در حال رکوع انفاق مى‌کنند.

پیام های این آیه:

۱- کسانى که اهل نماز و زکات نیستند، حقّ ولایت بر مردم را ندارند. 

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ‌ ... ( «إِنَّما»، نشانه‌ى انحصار ولایت در افراد خاصّ است)

پس آقای سبحان نگاه کنید ، ممکنه فکر میکنیم یه آیه قرآن، یه جمله ساده هست.اما این طور نیست.

پس بازم میگم باید این جوری تحقیق و تفسیر کرد.

وقتی دقت کنیم و فکر کنیم متوجه میشیم که هر جمله یا کلمه خدا رو میشه باز کرد و در موردش فکر کرد و دستور و راهنمایی جدیدی پیدا کرد.

الان این جا خدا داره میگه کسی که رهبری میخواد بکنه به مردم ، اگه نماز خون نباشه و زکات نده ولی و سرپرست اصلی مردم نیست .

ولی و سرپرست ما بعد از پیامبر کسی هست مثل حضرت علی ‌که در حال نماز و در حال رکوع صدقه داده.

۲- براى توجّه به محرومان، نماز هم مانع نیست. «یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (آرى، فقیر نباید از جمع مسلمانان دست خالى برگردد.)

همین آیه ۲۹ سوره اسراء رو میذاریم کنار این آیه ۵۵ سوره مائده .

مثلا در آیه ۵۵ سوره مائده حضرت علی در حین نماز انگشترش رو به یه نفر داده.

شاید ما با خودمون فکر کنیم که پس یه فقیر رو نباید هیچ موقع و در هر حالی دست خالی رد کرد‌.

اما آیه ۲۹ سوء اسراء رو که می‌بینیم متوجه میشیم که بخشیدن انگشتر چیزی نیست که شاید حتما ما بهش احتیاج داشته باشیم و میشه گفت اسراف نیست. تا جایی که میدونیم از کارمون نمیمونیم میتونیم انفاق و بخشش کنیم.

و یعنی طوری بخشش نکنیم که یه روز ثروتمند باشیم ، و یه روز دیگه محتاج مردم باشیم.

۳- کسى که نسبت به فقرا بى‌تفاوت باشد، نباید رهبر و ولىّ شما باشد. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ‌ ... وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ

۴- کارهاى جزئى (مثل انفاق انگشتر) نماز را باطل نمى‌کند. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»

۵- در فرهنگ قرآن، به صدقه مستحبّى هم «زکات» گفته مى‌شود. «یُؤْتُونَ الزَّکاةَ»

۶- ولایت‌ها در طول یکدیگرند( یعنی در ادامه هم)نه در عرض یکدیگر.

 ولایت بر مسلمانان، ابتدا از آنِ خداوند است، سپس پیامبر، آنگاه امام.

 إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...

🍃یه داستانم در مورد حضرت موسی شنیدم که فکر کنم واقعی باشه.

(( ماجرای فراربره ای بازیگوش ازمیان گله گوسفندان وجداشدن از آنهاست‌.

 نقل شده است وقتی این پیامبرعظیم الشان متوجه این موضوع می شود برای اینکه خطری بره گوسفند را تهدید نکند بی درنگ به دنبال بره در میان کوه و دشت شروع به دویدن می کند. اما انگار بره قصد ایستادن نداشته و به مسیر خود و بازیگویشی اش ادامه می داده است به طوری که می گویند حضرت موسی (ع) مسافت بسیاری که حتی کیلومترها راه هم تخمین زده می شود به دنبال بره می دود و بالاخره پس از تلاش و تحمل مشقت وسختی فراوان موفق به گرفتن بره گوسفند می شود. 

شایدبسیاری ازما درآن شرایط ازدست بره گوسفند عصبانی می شدیم، اما این نبی کامل الهی موسی کلیم الله با مهربانی خاص و وصف نشدنی که مختص بندگان خالص الهی است بره گوسفند را به آغوش می کشد و مورد نوازش قرارمی دهد.

 نقل شده است به قدری این صحنه و رفتار موسی (ع) زیبا و تاثیرگذاربوده است که در درجه اول رضایت خدای تبارک وتعالی وبعد تحسین فرشتگان مقرب الهی راموجب می شود))

این جا هم صبر و مهربونی رو یاد داده.

که یعنی ما بدونیم پیامبری که با یه حیوون این قدر مهربون بوده ، و در مقابلش صبوری کرده و نسبت به حیوون خشم نداشته ، پس دیگه در برابر انسان ها هم تا حدود زیادی همین طوری بودن . یعنی صبوری و مهربانی میکردن.

🍃روش برخورد با مخالفان‌:

مخالفان به چند دسته تقسیم مى‌شوند که باید با هر کدام به نحوى عمل کرد:

۱_گاهى افرادى به خاطر جهل و نادانى در برابر حقّ قرار مى‌گیرند و دشمنى مى‌کنند که این آیه دستور به محبت و برخورد احسن مى‌دهد.

در دو آیه زیر در این‌باره آمده است:

 آیه ۶۳ سوره فرقان:

و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل آنها را مورد خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با سلامت نفس ( و زبان خوش) جواب دهند.

 آیه ۷۲ سوره فرقان:

و کسانى که شهادت به باطل نمى‌دهند [و در مجالس باطل شرکت نمى‌کنند] و هنگامى‌که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‌گذرند.

۲_ گاهى مخالفت بر اساس حسادت است که باید با اغماض و چشم پوشی برخورد کرد.

برادران یوسف اعتراف به حسادت و خطاى خود کردند، که با وعده آمرزش حضرت یوسف روبرو شدند.

هابیل، در مقابل حسادت برادرش قابیل گفت: اگر تو قصد کشتن من را دارى، من (هرگز) دست به چنین کارى نمى‌زنم.

۳_ گاهى مخالفت به خاطر حفظ موقعیّت و رفاه و کامیابى‌هاى مادّى است. در این موارد اتمام حجّت کافى است .

در دو آیه زیر در این باره آمده است:

آیه ۹۱ سوره انعام :

و آنها خدا را آن گونه که باید، نشناختند که گفتند: خدا بر هیچ کس از بشر کتابی نفرستاده. بگو: کتاب توراتی را که موسی آورد و در آن نور (علم) و هدایت خلق بود چه کسی بر او فرستاد که شما آیات آن را در اوراق نگاشته، بعضی را آشکار می‌نمایید و بسیاری را پنهان می‌دارید و آنچه را شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموختند؟ بگو: خداست (که رسول و کتاب فرستد)، سپس آنها را بگذار تا به بازیچه خود فرو روند.

آیه ۳ سوره حجر :

(ای رسول ما) این کافران (لجوج) را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند، پس (نتیجه این کامرانی بیهوده را) به زودی خواهند یافت.

۴_ گاهى مخالفت، در قالب کارشکنى و هَجو و تضعیف ایمان مردم است که برخورد با این گروه را آیات ذیل در قالب برخورد شدید با آنان و قطع رابطه و دستگیرى و گاهى اعدام مشخص مى‌کند.

آیه ۷۳ سوره توبه و آیه ۱۴۰ سوره نساء و آیه ۶۸ سوره انعام در این رابطه هستند:

آیه ۷۳ سوره توبه:

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ

ای پیغمبر با کافران و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آنها بسیار سخت‌گیر، و مسکن و مأوای آنها دوزخ است که بسیار بد بازگشتگاه و منزلگاهی است.

«وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» با سختى و شدّت با کفّار برخورد کن.

آیه ۱۴۰ سوره نساء:

وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً .

همانا خداوند در قرآن (این حکم را) بر شما نازل کرده است که هرگاه شنیدید آیات خدا مورد کفر یا تمسخر قرار مى‌گیرد با آنان، همنشینى نکنید تا به سخن دیگرى مشغول شوند، وگرنه شما هم مانند آنان خواهید بود. همانا خداوند همه‌ى منافقان و کافران را در دوزخ جمع مى‌کند.

پیام ها:

1- انسان، در برابر گفته‌هاى ناحقّ دیگران نباید بى‌تفاوت باشد. 

2- یا محیط فاسد را عوض کنید، یا از آن محیط خارج شوید. 

فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ: با آنان همنشینی نکنید.

3- تنها گناه نکردن ومستقیم بودن کافى نیست، باید بساط گناه را به هم زد و جلو انحراف دیگران را هم گرفت.

فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ : پس با آنان همنشینی نکنید تا به سخن دیگری مشغول شوند

4- نباید به بهانه و عنوان آزادى بیان، سعه‌ى صدر، تسامح، خوش اخلاقى، مدارا، حیا، مردم دارى، و مانند اینها، در مقابل تمسخر دین سکوت کرد. سَمِعْتُمْ‌ ... یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ‌

5- تشویق و تقویت کفر و استهزاى دین، به هر نحو که باشد هرچند به صورت سیاهى لشکر حرام است. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»

6- شرط مصاحبت با دیگران، آن است که ضرر فکرى و مکتبى نداشته باشد. سَمِعْتُمْ‌ ... یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ‌

7- هم رابطه و هم قطع رابطه، هرکدام بجاى خود لازم است، هم جاذبه و هم دافعه. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»

8- کسى که راضى به گناه دیگران باشد، شریک گناه است. 

إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ: وگرنه شما هم مانند آنها خواهید بود.

9- سکوت در برابر یاوه‌گویى‌هاى کفّار، نوعى نفاق است. «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ»

10- همنشینى‌هاى آخرت، جزاى همنشینى‌هاى دنیوى است. «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ»

آیه 68 سوره‌ى انعام است که خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‌فرماید:

 اگر دیدى کسانى در آیات ما یاوه سرایى مى‌کنند. از آنان اعراض( پشت کردن، مخالفت) کن تا موضوع بحث آنان عوض شود.و چنانچه شیطان البته فراموشت ساخت بعد از آنکه متذکّر (کلام خدا) شدی دیگر با گروه ستمکاران مجالست مکن.

۵_ گاهى دشمنى آنان با دست بردن به اسلحه و مبارزه‌ى مسلحانه است که قرآن مى‌فرماید:

همان گونه آنان بر شما تعدّى کردند باید با آنان مقابله به مثل کنید.

آیه ۱۹۴ سوره بقره در این رابطه هست:

الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‌ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‌ عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ‌.

ماه‌های حرام را در مقابل ماه‌های حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید ( که زیاده روی نکنید)و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.

نکته های این آیه:

قبل از اسلام در میان عرب‌ها، هر سال چهار ماه احترام خاصّى داشت که در آن ماهها جنگ، حرام و ممنوع بود، سه ماه آنها پى درپى که عبارتند از ذى‌القعده، ذى‌الحجّه و محرم، و یکى هم ماه رجب که جداست. حتّى یکى از علل تسمیه ماه ذى‌القعده آن گفته‌اند که در این ماه قعود و کوتاهی از جنگ لازم است.

اسلام این سنّت را پذیرفت و در هر سال چهار ماه را آتش بس اعلام نمود، ولى دشمن همیشه در کمین است تا از فرصت‌ها سوء استفاده کند و چه بسا با خود فکر کند که چون مسلمانان در این ماهها موظف به رعایت آتش بس هستند، پس به آنها حمله کنیم.

 این آیه مى‌فرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماهها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید. زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت این ماهها بیشتر است، و هرکس حرمت‌ها را شکست باید مورد قصاص قرار گیرد. سپس به عنوان یک قانون کلّى مى‌فرماید: هرکس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّى کنید. و تقوا داشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.

ببینید آقای سبحان الان توی این آیه ۱۹۴ سوره بقره خدا چه طوری باز خواسته در مورد اسراف توی دین و .. صحبت کنه. چقدر سعی کرده نکته ای صحبت کنه.

الان این جا منظور خدا اینه که یعنی مثلا شاید بعضی ها توی رعایت کردن دین زیاده روی کنن و بگن نه جنگ توی این چهار ماه حرامه و حتی اگه بمیریم هم نباید جنگ کنیم چون خدا گفته توی این ماه ها جنگ نکنید.

اما خدا خواسته به ما نشون بده که نه اتفاقا اگه مجبور شدید جنگ کنید . چون جون مردم و حفظ دین مهمه و مقابله به مثل کنید . و عاقلانه فکر کنیم.

پیام های این آیه:

1- همه‌ى زمان‌ها یکسان نیستند، حرمت و ممنوعیت بعضى ماهها باید حفظ شود. «الشَّهْرُ الْحَرامُ»

2- در اسلام بن‌بست وجود ندارد. حفظ اسلام و جان مسلمان‌ها بر حفظ احترام مکان‌ها و زمان‌ها مقدّم است.

3- اسلام، دین تجاوز و تعدّى نیست، ولى تعدّى و تجاوز دیگران را نیز نمى‌پذیرد.

4- حتّى در برخورد با دشمنان، عادل باشیم.

فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‌ عَلَیْکُمْ :وهرکس به شما تجاوز کرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدى کنید .

5- سیستم قانون‌گذارى باید به نحوى باشد که موجب یأس مسلمانان وجرأت کفّار نگردد واصل مقابله به مثل به همین خاطر است. «فَاعْتَدُوا ... بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‌»

6- رعایت تقوا حتّى به هنگام جنگ، از اصول تربیتى اسلام است. «اتَّقُوا اللَّهَ»

7- اگر در جنگ از مرز عدالت خارج نشوید، از امدادهاى الهى نیز برخوردار خواهید بود. و گمان نکنید عدالت و تقوا پیروزى شما را به تأخیر مى‌اندازد.

(چون وقتی خدا میگه خدا با پرهیزکاران هست، یعنی ممکنه گاهی کمک ها و امداد های غیبی هم به ما بکنه) 


این ۵ تا مورد بالا در مورد نحوه برخورد با مخالفان بود.

پس دیدید که در برخورد با آدم ها چقدر باید مرحله به مرحله پیش رفت و چقدر باید آدم ها رو از کلی صافی و معیار عبور بدیم تا بعد متوجه بشیم باید در مقابلشون از کدام دستور خدا استفاده کنیم.

کشتن و مبارزه با یه شخص همین طوری الکی نیست.


حالا ادامه آیه ها و توصیه های خدا و ائمه و...

🍃 آیه ۹۶ سوره مؤمنون:

(ای پیامبر!) بدى را به بهترین روش دفع کن. (در مقام انتقام و مقابله به مثل مباش) ما به آنچه مخالفان توصیف مى‌کنند آگاه‌تریم. (مى‌دانیم که مشرکان مرا به گرفتن فرزند وشریک وتو را به سحر وجادو توصیف مى‌کنند)

در این جا خدا گفته مقابله به مثل نکنیم اما جای دیگه پس چرا گفت مقابله به مثل کنید؟

به خاطر این که جنگ مرحله آخر بوده و قبلش صبور بودیم و بدیش رو با بدی جواب ندادیم و مهربونی کردیم باهاش اما وقتی دیگه اون آدم از این مراحل اولیه گذر کرد ، دیگه چاره ای جز جنگ و.. نیست.

🍃آیه ۳۴ سوره فصلت:

هرگز نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه [خواهى دید] همان کسی که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.


این جا هم میگه بدی رو با نیکی جواب بده و میبینی که چه طوری دشمنت دوستت میشه.

البته بدی رو با نیکی جواب دادن احتمالا همه جا کاربرد نداره. چون به بعضی از آیه های دیگه که نگاه می‌کنیم وقتی صحبت از جنگ شده ، پس هم باید جنگ کرد و هم نیکی کرد و بدیش رو با بدی جواب ندیم. و هم اگه جنگ کرد ما هم جوابش رو با جنگ بدیم.

پس این جا احتمالا منظور خدا این هست که مثلا یه جاهایی لازم نیست تو هم شبیه خودش رفتار کنی. یعنی مثلا اگه مریض شد به عیادتش برو و یا سعی نکنیم همیشه انتقام بگیریم و....

تفسیر نور (محسن قرائتی) در مورد این آیه:

وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ .

و نیکى با بدى یکسان نیست؛ (بدى دیگران را) با شیوه‌ى بهتر (که نیکى است) دفع کن، که این هنگام آن کسی که میان تو و او دشمنى است همچون دوست گرم مى‌شود (و عداوتش نسبت به تو تمام مى‌شود).

نکته ها:

در برابر کسانى که مردم را به خدا دعوت مى‌کنند افراد بى تفاوت و نااهل و بدرفتارى پیدا مى‌شوند که اگر مبلّغ دین، با اخلاق خوش و سعه‌ى صدر با آنان برخورد نکند توفیقى حاصل نمى‌شود. 

این آیه سفارش مى‌کند که بدى‌ها را با خوبى پاسخ بده و اهل انتقام نباش؛ همان گونه که در دعاى مکارم الاخلاق، امام زین العابدین علیه السلام از خداوند مى‌خواهد که به او توفیق دهد که در برابر غیبت مردم از او، نیکى مردم را بگوید و از بدى آنان بگذرد و هر کس با او قطع رابطه کرد با او معاشرت کند. 

بارها در سیره‌ى پیامبر اکرم و اهل بیت معصوم آن حضرت نمونه‌هایى از این برخوردها را مى‌خوانیم که سرسخت‌ترین مخالفان را به طرفدار آنان تبدیل کرده است.

🍃 توصیه امام علی( ع) به فرزندشون امام حسن مجتبی(ع):

خشمت را آهسته آهسته فروخور؛ زیرا من نوشیدنی‌ شیرین‌تر و گواراتر از آن ندیده‌ام، در باره کسی که با تو به خشم و درشتی برخورد کند، نرم باش؛ زیرا دیری نخواهد گذشت که او نیز با تو نرم خواهد شد.

🍃سوره بقره آیه ۱۶۸:

اى مردم! از نعمت‌هاى حلال و پاکیزه‌اى که در زمین است بخورید؛ ‌و از گام‌هاى شیطان، پیروى نکنید؛ ‌زیرا او دشمن آشکار شماست.

🍃سورة یس ، آیة ۶۰ و ۶۱ :

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!

🍃آیه ۴۳ سوره شوری:

و هرکس شکیبایى نموده و عفو کند، این کار از امور پرارزش است.


الان مثلا یعنی نمیتونستن این آیه رو هم ببینن؟

یا نخواستن به عمد ببینن؟

میتونستن بیان بگن خدای شما گفته عفو و بخشش کنید.

اما نه چرا باید بیان خدای ما رو خوب جلوه بدن؟

گاها نه میان در موردش حرف بزنن و نه میان درمورد کلی داستان و حدیث و.. دیگه که به نفعشون نیست حرف برنن.

نمیان داستان زندگی پیامبران و ائمه رو کامل بگن و از کلی صفت آشکار خوب نمیگن.

🍃آیه ۳۷ سوره شوری:

همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى‌ورزند و هنگامى‌که خشمگین شوند عفو مى‌کنند.

🍃آیه ۹۰ سوره نحل:

خداوند به عدل و احسان فرمان مىدهد و [همچنین] به بخشش به نزدیکان و از فحشا و منکر و ستم، نهى مىکند؛ خداوند به شما اندرز مىدهد، شاید متذکّر شوید.  

🍃کیمیاى واقعى، آن نیست که مس را طلا کند، بلکه برخوردى است که دشمنى را به محّبت تبدیل نماید.

روز فتح مکّه شعار بعضى از مسلمانان «انتقام، انتقام» بود ولى پیامبر اکرم فرمود: امروز روز انتقام نیست بلکه روز رحمت و مرحمت است.

🍃آیه ۱۲۸ سوره توبه :

همانا رسولی از جنس شما برای (هدایت) شما آمد که فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت می‌آید و بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان است.

توی این آیه خدا در مورد پیامبر میگه که چقدر ما رو دوست داره و چقدر برامون تلاش میکنه.

صد ها یا بیشتر مورد این جوری وجود داره.

🍃در روایات وارد شده است که امام حسین علیه السلام به نقل از پدرش، پیامبر را چنین توصیف می کند:

او همیشه خندان بود و اخلاق نرمی داشت و تندخو نبود، فحش و ناسزا از او سر نمی زد ، از کسی عیب نمی گرفت، کسی را بی مورد مدح نمی کرد و نسبت به چیزی که مورد علاقه اش نبود با اغماض برخورد می کرد. 

در سنن النبی به نقل از مکارم الاخلاق طبرسی نقل شده است: که آن حضرت هرگز از کسی انتقام نگرفت بلکه کسانی را که به وی بدی کرده بودند مورد عفو قرار می داد . او پیامبر دلسوزی برای مسلمانان بود.

🍃آیه ۱۱۰ سوره کهف:

بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم که به من وحی می‌رسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.

در این آیه کریمه آمده است که خطاب به پیامبر اکرم (ص)، می‌فرماید: «قُل اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» این آیه به روشنی بیانگر آن است که انسان نباید به مقام و موقعیت خود مغرور شود.

(یعنی پیامبر به این بزرگی میاد میگه منم بشری مثل شمام)

🍃از دیگر جنبه‌های دیدگاه و منش ساده زیستی رسول گرامی اسلام (ص) این است که ایشان هرگز اجازه نمی‌دادند که مجلس شان صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد، ایشان پیوسته می­فرمودند: 

«اصحاب و یاران حلقه و دایره­ وار بنشینند تا مجلس بالا و پایین نداشته باشد» 

(مطهری، ۱۳۸۳، ص ۱۰۱)

🍃شخص اوّل آفرینش که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است، آنگونه مى‌نشست که هیچ امتیازى بر دیگران نداشت و افرادى که وارد مجلس مى‌شدند و حضرت را نمى‌شناختند، مى‌پرسیدند: کدام یک از شما پیامبر است؟ «ایکم رسول الله»

🍃 در سفرى که براى تهیه غذا هر کس کارى را به عهده گرفت، پیامبر نیز کارى را به عهده گرفت و فرمود: «جمع کردن هیزم با من» 

🍃همین که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دیدند براى نشستنِ بعضى فرش نیست، عباى خود را دادند تا چند نفرى روى عباى حضرت بنشینند. 

🍃پوشیدن لباس ساده، سوار شدن بر الاغ برهنه، شیر دوشیدن، هم‌نشینى با بردگان، سلام کردن به اطفال، وصله کردن کفش و لباس، پذیرفتن دعوت مردم، جارو کردن منزل، دست دادن به تمام افراد و سبک نشمردن غذا از سیره‌هاى حضرت بود. 

🍃برخى شیعیان خواستند به احترام امام صادق علیه السلام حمّام را خلوت و به اصطلاح قُرق کنند، حضرت اجازه نداد و فرمود: «لا حاجة لى فى ذلک المؤمن اخف من ذلک» نیازى به این کار نیست، زندگى مؤمن ساده‌تر از این تشریفات است.

🍃هر چه اصرار کردند که سفره‌ى امام رضا علیه السلام از سفره غلامان جدا باشد، آن حضرت نپذیرفت. 

🍃شخصى در حمّام، امام رضا علیه السلام را نشناخت و از او خواست تا او را کیسه بکشد، حضرت بدون معرّفى خود و با کمال وقار تقاضاى او را قبول کرد. همین که آن شخص حضرت را شناخت، شروع به عذرخواهى کرد، حضرت او را دلدارى دادند. 

🍃توصیه امام علی( ع) به فرزندشون امام حسن مجتبی (ع):

ای پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست داری به تو نیکی کنند، و آنچه را که برای دیگران زشت می‌داری برای خود نیز زشت بشمار، و چیزی را برای مردم رضایت ده که برای خود می‌پسندی، آنچه نمی‌دانی نگو، گر چه آنچه را می‌دانی اندک است، آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدان‌که خود بزرگ بینی و غرور، مخالف راستی، و آفت عقل است.

🍃توصیه امام علی( ع) به فرزندشون امام حسن مجتبی (ع):

در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آن‌جا که رسوایی سزاوار تو است، رسوا نساخته، و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکی شمرده است. هر گناه تو را یکی، و هر نیکی تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است.... پس از مرگ بترس، نکند زمانی سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کرده‌ای.

🍃توصیه امام علی( ع) به فرزندشون امام حسن مجتبی (ع):

چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را بر قرار کن، اگر روی برگرداند تو مهربانی کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامی که دوری می‌گزیند تو نزدیک شو، و چون سخت می‌گیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان‌که گویا بنده او می‌باشی، و او صاحب نعمت تو است. دوست آن است که در نهان آیین دوستی را رعایت کند.


پس طبق داستان ها و روایات و...که براتون آوردم نشون میده خدا و ائمه و ...چه شخصیتی داشتن.

و چقدر خوش اخلاق بودن.

آیا ممکن بوده که الکی به یکی خشم بگیرن؟

همون طور که گفتیم چرا گاهی در مورد این بخشش ها و مهربونی ها صحبت نمیشه ؟

فقط یه چیز رو میبینن و میگن خدا گفته کافران رو بکشید و...

اما این همه صحبت شده از عفو و بخشش .و نمیگن خدا گفته کسانی که باهاتون میجنگن رو ببخشید.

چون دوست ندارن نشون بدن خدا مهربونه و یا اسلام دین خشنی نیست.

اسلام دین مهربونی هست اما گاهی مهربونی هم حدی داره و در اون جایی که نیاز باشه دستور محکمی صادر میشه. و هیچ اشکالی نداره و کاملا منطقی و طبیعی هست.


صحبت هایی از چند دانشمند درباره قرآن هم شنیده شده که احتمالا اگه تحقیق کنید درست باشه .

من زیاد تحقیقی نکردم. ولی دیدم که توی اینترنت در موردشون صحبت شده که عده ای از دانشمندان این طوری گفتن:

1 . گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانی می گوید: سالیان دراز کشیشان از خدا بی خبر، ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند; اما هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبی در ما ایجاد نمود . به زودی این کتاب توصیف ناپذیر، محور افکار مردم جهان می گردد!

2 . آلبرت انیشتاین که نیازی به معرفی ندارد، می گوید: قرآن کتاب جبر یا هندسه نیست ، مجموعه ای از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهی که بزرگ ترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت می کند .

3 . ویل دورانت، دانشمند امریکایی شرق شناس، می گوید: در قرآن، قانون و اخلاق یکی است . رفتار دینی در قرآن، شامل رفتار دنیوی هم می شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طریق وحی آمده است . قرآن در جان های ساده عقایدی آسان و دور از ابهام پدید می آورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است .

4 . پروفسور آرتور آربری که یکی از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسی است، می گوید: زمانی که به پایان ترجمه قرآن نزدیک می شدم، سخت در پریشانی به سر می بردم; اما قرآن آنچنان آرامش خاطری به من می بخشید که برای همیشه به خاطر خواهم داشت . من در حالی که مسلمان نیستم، قرآن را خواندم تا آن را درک کنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ های نافذ و مرتعش کننده اش شوم و تحت تاثیر آهنگش قرار گیرم و به کیفیتی که مسلمانان واقعی و نخستین داشتند، نزدیک گردم تا آن را بفهمم .

5 . لئوتولستوی، نویسنده معروف روسی می گوید: هر کس که بخواهد سادگی و بی پیرایگی اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد . در قرآن قوانین و تعلیمات حقیقی و احکام آسان و ساده برای عموم بیان شده است . آیات قرآن به خوبی بر مقام عالی اسلام و پاکی روح آورنده اش گواهی می دهد .

6 . دکتر هانری کربن، اسلام شناس معروف فرانسوی، سخن جالبی درباره قرآن دارد . وی می گوید: اگر قرآن خرافی بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرات نمی کرد که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند . هیچ اندیشه ای به اندازه قرآن محمد (ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا که نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است .

7 . ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوی می گوید: در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسی ، اجتماعی، ادبی و ... وجود دارد که هر کدام را بیش از یک بار نخوانده ام; اما یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته می شوم و می خواهم درهایی از معانی و کمال به رویم باز شود، آن را مطالعه می کنم . این کتاب، قرآن - کتاب آسمانی مسلمانان - است .

8 . ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه می گوید: امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامی یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و می تواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم . قرآن به تنهایی عهده دار سعادت بشر است .

9 . مهاتما گاندی، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنی، هر کس به اسرار وحی و حکمت های دین، بدون داشتن هیچ خصوصیت ساختگی دیگری پی می برد . در قرآن هیچ اجباری برای تغییر دین و مذهب انسان ها دیده نمی شود . قرآن به راحتی می گوید: هیچ زور و اکراهی در دین وجود ندارد .

10 . ژان ژاک روسو، متفکر و روان شناس مشهور فرانسوی، برداشت منحصر به فردی از قرآن دارد; او می گوید: بعضی از مردم بعد از آن که مقدار کمی عربی یاد گرفتند، قرآن را خوانده، اما درست درک نمی کنند . اگر می شنیدند که محمد (ص) با آن کلام فصیح و آهنگ رسای عربی آن را می خواند، هر آینه به سجده می افتادند و ندا می کردند: ای محمد عظیم! دست ما را بگیر و به محل شرف و افتخار برسان . ما به خاطر یاری تو حاضریم که جان خویش را فدا سازیم! !


 این ها دانشمند و اندیشمند بودن و خیلی ها توی دنیا میشناسنشون و همیشه تحسینشون میکردن. 

حتی این ها هم پی به وجود نورانی قرآن بردن.

چون چیز غیر منطقی توش نیست و توصیه به چیز بدی نمیکنه.

اگرم یه چیزی از نظرمون عجیب اومد، به خاطر دانش کم ماست که درک نمیکنیمش.

خیلی خیلی آیه و حدیث و داستان و.. هست که اگه بگردید پیدا می‌کنید. 

حتماا حتماا زندگی نامه پیامبران و امام ها رو بخونید و یا توصیه هاشون رو بخونید. 

چون دقیقا اون ها آینه قرآن هستن.

اون ها همه توصیه های خدا رو انجام می‌دادند و اگه میخوایم بدونیم خدا از ما چی میخواسته و چه شکلی باید باشیم ، حتما رفتار پیامبران و ائمه رو الگو بگیریم .

و یا کتاب های آدم های خوب و معروف کشورمون و یا کسان دیگه رو مطالعه کنیم. و اون ها هم برامون خیلی چیزا رو باز کردن.

منم حتما انجام میدم و بعد متوجه میشم که مگه خدا چیز بدی میگه که ازش نافرمانی کنم؟ 

اگه بدونیم یک آدم حرف خوب میگه ، چه اشکالی داره به حرف هاش گوش کنیم و باهاش دوست بشیم؟ 

خدا هم توصیه های خوب ‌کرده چه عیبی داره به حرف هاش گوش کنیم؟

چی میشه مگه که ازش یاد بگیریم؟

چرا دوست داریم باهاش مخالفت کنیم؟

دلیل نافرمانی ما خدایی نکرده جز اینه که شاید داریم به سمت انسان با این ویژگی ها میریم که میگه من هر کاری که دلم میخواد انجام میدم؟

در کلِ دنیا مردم باید یه قانون هایی داشته باشن که بهش عمل کنن.

خدا دین اسلام رو آورده و قوانینی رو در اون قرار داده و ما باید بهشون عمل کنیم.

بدونیم که باید همیشه از خودمون مراقبت کنیم .

در آخرت خودمون رو ، رو سیاه نکنیم.


امام علی (ع) هم همین کار رو میکردن و همچنین به پسرشون امان حسن مجتبی (ع) هم همین توصیه رو کردن:

پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آن‌جا که گویا یکی از آنان شده‌ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ام، پس قسمت‌های روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیان‌بارش شناسایی کردم، سپس از هر چیزی مهم و ارزش‌مند آن‌را، و از هر حادثه‌ای، زیبا و شیرین آن‌را برای تو برگزیدم... در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانی نمی‌گذرد که تو هم یکی از آنانی، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.


آقا سبحان مراقب فکر و ذهنتون باشید و اجازه ندید آلوده به تفکرات نادرست بشه.

شما وقتی اینقدر پیگیر هستید ، پس نشون میده که دوست دارید حقیقت رو بدونید و دوست دارید با عقل و تصمیم خودتون یه راهی رو انتخاب کنید.

این تلاشتون قابل ستایشه .

پس قدر خودتون رو بدونید و حالا که میخواید راهی رو انتخاب کنید ، حواستون باشه راه درست رو انتخاب کنید.

خلاصه ش رو هم خوندم

جواب هام همونه تقریبا 

۱ به کمال برسیم/ وقتی قراره بمیریم کمال به چه دردی میخوره.میگی قراره اون دنیا دوباره زنده بشیم و زندگی دیگه خب ما قراره تو این دنیا هر غلطی میکنیم بکنیم و مسیرمون رو متمایز کنیم

۲ با هدف عبادت افریده شدیم و قراره امتحان بدیم و درجه بندی بشیم/ خب که چی بشه تهش که اومدیم و درجه بندی شدیم طبق درجمون جایگاهی داشتیم خب که چی

کلا جوابم برای دلایل این هست که چی بشه  شما خودتون قانع شدید یا من ادم بی منطقی هستم .نمی تونم قبول کنم که خدا ما رو افرید تا به کمال برسیم خب بعدش؟ یا ما رو افرید که بهشت یا به جهنم بریم خب که چی بشه کی منفت کرد؟ هیچکی       همیشه اینطوری فکر میکنم که خدا حوصله ش سر رفته بود ادم رو خلق کرد

 

تموم نکردم تموم نشده

عم کیلیپ رو ندیدم هم خودت گفتی چند بار بخونم

پاسخ:

چرا میگید وقتی قراره بمیریم کمال به چه دردی میخوره؟
ما قرار نیست برای همیشه بمیریم که.
قراره در این دنیا موقت چشم هامون رو ببندیم و دوباره در اون دنیا زنده بشیم. برای همیشه از بین که نمیریم‌.
عده ای به اشتباه فکر میکنن نکنه اون دنیایی وجود نداره و برای همین رسیدن به کمال بی معنیه.
کسانی که این حرف ها رو میزنن و میگن اون دنیایی وجود نداره، اون ها معمولا خدا رو باور ندارن.
ما که مسلمون هستیم و میدونیم قرار نیست برای همیشه بمیریم ، نباید از این حرف ها بزنیم.
باید هوشمندانه تر صحبت کنیم‌.
ما که به خدا و دنیای بعد از مرگ اعتقاد داریم ، ما نباید بگیم چون می‌میریم پس رسیدن به کمال و انسان خوب بودن و عبادت خدا به چه دردمون میخوره.
اصلا اون هایی که خدا رو باور ندارن معلوم نیست به چه هدفی این تفکر رو دارن در ذهن خودشون و شاید در ذهن بقیه هم پرورش میدن.
اون ها باید بیان توضیح بدن که ما وقتی قراره برای همیشه از بین بریم ، برای چی زندگی کنیم؟ و وقتی قراره برای همیشه نابود بشیم ،  به کمال رسیدن به چه دردی میخوره؟
از نظر اون ها وقتی اون دنیایی نیست ، وقتی که آخرت و بهشت و جهنمی وجود نداره، وقتی قراره ناپدید بشیم ، وقتی قراره هر چقدر کار خوب میکنیم پاداش نگیریم ، خب پس با این تفاصیل برای چی زندگی کنیم؟ چرا گناه نکنیم؟ چرا انسانیت به خرج بدیم؟
اگه اون دنیا وجود نداشته باشه انسانیت داشتن به چه دردی میخوره؟ به چه چیزی میشه امید داشت؟
باید به کسانی که میگن فقط انسانیت کافیه و پرستش خدا لازم نیست ، باید جلوی اون ها بایستیم و بهشون بگیم اگه قراره برای کارای بدم مجازات نشم ، اگه قراره کسی در حقم ظلم کنه و یه روزی مجازات نشه ، پس انسانیت به چه دردی میخوره؟
آدم خوبی بمونیم که چی بشه؟ به چی برسیم؟ به کی سود برسونیم؟
به قول یه کسی ، ((اگر دین و آخرت نباشه هیچ منطقی، جرم و جنایت نکردن رو توجیه نمیکنه.
کلا هر کس باطنا به دین اعتقاد نداره و آخرتی نمیشناسه ، اگر جنایت و دزدی نمیکنه فقط داره خودش رو محروم میکنه.))

البته من نمیگم کسی که اعتقاد به خدا نداره بره گناه کنه.نه هر کسی که ذات خوب در اون فرد وجود داره سعی کنه حتی اگه خدایی نکرده به وجود خدا شک داره ، سعی کنه حداقل ذاتش خوب باشه و گناه نکنه و با خدا دشمنی نکنه. بلکه شاید بعدا به اشتباهش پی برد و راه برگشتی برای خودش باقی بذاره.
شاید اون دنیا خدا کمکش کرد. شاید.
اما حداقل مردم رو به سمت چیزی که ازش مطمئن نیست نفرسته.
شاید یه روزی به اشتباهش پی برد و خودش رو نجات داد. اما چه طوری میخواد همه اون آدم هایی که گمراه کرده رو هم نجات بده؟
خلاصه منظورم این نیست کسی که به خدا اعتقاد نداره از فردا آزاده بره گناه کنه‌. فقط خواستم توضیح بدم و حرفم رو براتون روشن کنم تا متوجه بشید که بی دینی چه بی معنی هست و بی دین ها  پا توی چه راه نامعلومی گذاشتن و شما مراقب باشید که باهاشون همراه نشید.
و همین طور خواستم شما رو متوجه کارشون کنم که چه طوری میان با حرف های بی معنی مغز مردم رو شست شو میدن‌.
جوری کلمه ها و معانی رو تغییر میدن که آدم هایی که ایمان و مطالعشون کمه، سریع گولش رو میخورن.
امکان نداره انسان و جهان بدون خالق باشه و کسی خلقشون نکرده باشه و آخرتی نباشه.
آقای سبحان اگه شما هم فریب حرف های عده ای رو دارید میخورید ، اگه دارید حرف های بی سر و ته عده ای رو گوش میدید ، واقعا خیلی مراقب باشید که فریبتون ندن . نذارید فکر کنن یه آدم نادان هستید.
واقعا چه طوری عده ای متوجه نمیشن که دارن گول میخورن؟ چرا از عقلشون استفاده نمیکنن؟ چرا نمیگن اون آدم های بی دین این چه تفکر بدی هست که دارن؟ چه طور جرات میکنن بیان از این حرف ها بزنن؟
چه طور به خودشون اجازه دادن مردم رو نادان فرض کنن؟
چرا یه نفر با خودش نمیگه خوب بودن به چه دردی میخوره وقتی اون دنیایی نیست؟
چرا چراغی در ذهنشون روشن نمیشه که پس حتما آخرتی و قیامتی وجود داره؟
چرا با خودشون نمیگن اگه قبول کنیم خدایی نیست صد درصد که همگی کم کم مجبور میشیم دزد و قاتل بشیم؟  اگه آدم خوبی هم باشیم ، بازم حتی برای دفاع از جون و ناموس و...خودمون ، مجبوریم دزد و قاتل بشیم.
آخه این چه زندگی هست؟
همه بد باشیم سنگ رو سنگ بند میشه؟
چرا با خودش نمیگه اگه همه به هم ظلم کنیم جهنم رو توی همین دنیا به چشم میبینیم؟
چرا با خودش نمیگه اگه همه کمر به قتل همدیگه ببندیم نسل خودمون رو نابود میکنیم؟
از همین جا و از روی همین حرف ها باید یه چراغ توی مغزمون روشن کنیم که نههه یه چیزی این جا ایراد داره.
از کجا معلوم اون آدم هایی که قصد فریب مردم رو دارن اتفاقا خیلی هم به وجود خدا آگاه باشن اما قصد دارن مردم رو گمراه کنن ؟ خیلی هم باهوش هستن‌.
مثل شیطان.
شیطان پیش خدا بوده. آگاه به وجود خدا بوده.  اما دست به دشمنی به خدا زده و خودش هم آخر عاقبت خودش رو میدونه. اما دیگه به قدری غرق شده که کاری از دست کسی براش برنمیاد. و واسه همین میخواد با هر ترفندی شده ما رو هم با خودش غرق کنه.
قبلا گفتیم که خدا هم در مورد شیطان هشدار داده دیگه:

🍃سوره بقره آیه ۱۶۸:
اى مردم! از نعمت‌هاى حلال و پاکیزه‌اى که در زمین است بخورید؛ ‌و از گام‌هاى شیطان، پیروى نکنید؛ ‌زیرا او دشمن آشکار شماست.

🍃سورة یس ، آیة ۶۰ و ۶۱ :
آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!

خدا بهمون تذکر میده.  به تذکر هاش توجه کنیم.

پس لطفا جملتون رو این طوری عوض کنید.
یعنی این طوری بگید بهتره که وقتی قراره نمیریم و بریم به اون دنیا ، پس کمال به دردمون میخوره.
هر چقدر بیشتر خودمون رو کامل تر کنیم ، به خدا نزدیک تر میشیم ، با ایمان تر میشیم و  لیاقت جانشینی اون رو در زمین ثابت میکنیم و در اون دنیا جایگاه بهتری داریم .
همچنین به قول یه کسی ، شاید مورد عنایت خدا قرار گرفتیم ،
مثلا حضرت مریم بوده که خدا
به خاطر ایمان قویش غذا و خوراکی براش پدیدار میشد.
زکریا بوده که در پیری صاحب فرزند شد
حضرت سلیمان بوده که خدا بهش حکومت و قدرت بی نظیری رو عطا کرده.
حضرت ابراهیم آتش براش گلستان شد
حضرت محمد بوده که همه دورش جمع شدن و به بهترین مقام رسیده.
حضرت یوسف بوده که بدون این که کاری کنه همه عاشقش بودن.

اینا روی عبادت وقت گذاشتن و هدف همینه .
خدا گفته آوردمتون تا عبادت کنید ، بندگی کردن رو یاد بگیرید.
اونا هم همین کار رو کردن و خدا بهشون پاداش میداده.
دلیل خلقت این بوده که انسان رب رو باور کنه و بهش ایمان بیاره.فقط باید همین کار رو بکنیم.

در مورد جانشینی یه مطلبی رو از یه سایتی آوردم ‌که شاید بخونید بد نباشه:
((جانشین چه کسی است؟
هر کس که محرم اسرار است، الزاما جانشین نیست. آنگاه که خداوند می خواهد در زمین جانشینی قرار دهد، آن جانشین باید مسئول و آگاه باشد و مسئولانه و آگاهانه رفتار کند. پس، آن کس که به این کار می پردازد، ابزار یا چیزی شبیه به آن نخواهد بود. آن گونه که از آیات قرآن و فرهنگ دینی درمی یابیم، فرشتگان به اسباب اجرای اراده الهی شیبه ترین اند. اما آنان با اینکه خدا را نافرمانی نمی کنند، جانشینان خدا در زمین نیستند.

جانشین کسی است که مسئولیت می پذیرد و با آگاهی رفتار می کند. این بدان معناست که انسان توانایی انجام دادن خیر یا شر را دارد و می تواند خیر و شر را با مسئولیت خود برگزیند. بنابراین معنی «خلیفه الله» بودن انسان این است که او میان خیر و شر مخیر است و مجبور نیست. اما خدا هر دو راه را به او نشان داده و سپس مسئولیت را بر عهده گذاشته است.

چون فرشتگان شنیدند خداوند جانشینی مخیر و آگاه به خیر و شر بر زمین برگزیده که توانایی انجام دادن هر دو را دارد، به طور طبیعی دریافتند که این انسان می تواند شر را انتخاب و در زمین فساد کند و خون ها بریزد، همان گونه که می تواند خیر را برگزیند. پس به خدای سبحان گفتند: « أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ»، اما خداوند در خواست فرشتگان را نمی پذیرد چرا که او انسان مسئولی می خواهد که در همان حال که به وظیفه خویش عمل می کند و کارهایش را انجام می دهد، در گیر کشمکشی درونی نیز باشد که او را به کمال و پیروزی بر عناصر شر رهنمون سازد.

اگر چه انسان های خیرخواه کم باشند اما چنین انسان مسئولی به تنهایی با همه انسان هایی که توانایی رفتار مسئولانه را ندارند، برابری می کند. خدا جانشینی مخیر میان خیر و شر در زمین برگزید و اسما را به او آموخت، منظور از اسما همان اسباب و وسایلی است که انسان را به نتیجه کارها می رسانند.

شکی نیست که خداوند به انسان توانایی چیرگی بر موجودات را داده است و سبب آن هم قابلیت انسان برای آموختن است. پس علم، مایه چیرگی انسان بر همه موجودات است. وقتی انسان چیزی را نمی داند، از آن می ترسد و از تصرف در آن درمی ماند و مانند بنده ای ذلیل در برابر آن می ایستد، همان حالتی که در برابر پدیده های طبیعی دارد. اما هنگامی که آن را شناخت، بر آن چیره می شود و آن را به تسخیر درمی آورد.

خداوند به انسان این توانایی را داده که هر چیزی را بفهمد و در نتیجه بتواند آن را مسخر کند. اگر بگوییم ابزار چیره شدن انسان بر همه موجودات هستی، علم اوست و خداوند کلید آموختن را در انسان نهاده است، پس انسان می تواند هر چیزی را بیاموزد و همه چیز را در اختیار خود درآورد. به این سبب ایت که ملائکه به انسان سجود می کنند.

اگر انسان بتواند همه موجودات را مسخر کند، توانسته فرشتگان را هم به سجده وادارد، سجده ای که نهایت خضوع و فروتنی است. بنابراین می توان دریافت که حیات انسان در زمین عبارت است از آفرینش موجودی که می تواند خیر و شر را انتخاب و درک کند و بتواند در جهانی زندگی کند که خیر و شر در آن وجود دارد. این احساس وجود خیر و شر در جهان مایه کنال انسان است. آدمی می تواند درگیر خیر و شر شود و با مسئولیت خویش، خیر را برگزیند. خداوند قابلیت آموختن را به انسان داده تا بدان وسیله بر همه موجودات غلبه کند.

بنابراین امتیاز انسان در اراده و علم اوست، اراده ای که همان اختیار است و علمی که او را سلطان همه موجودات قرار می دهد. این همان مسیر حیاتی انسان است، بدین معنا که انسانی که توانایی آموختن چیزی را ندارد، در برابر هر چیزی ناتوان است. اما چون بیاموزد، به تسخیرشان درمی آورد و بر آنها غالب می شود. این یعنی آدمی می تواند از هیچ آغاز کند و تا بی نهایت پیش رود.

گستره فعالیت آدمی همه کائنات است، نه فقط کره خاکی. اما راه غلبه انسان بر همه کائنات، علم و آموختن است. اگر بیاموزد، چیره می شود. چیزی در هستی نیست که مانع پیشرفت انسان شود و در هستی چیزی والاتر از آموختن نیست، پس آدمی می تواند به هر چیزی معرفت پیدا کند و هر چیزی را بشناسد.

قران کریم در این آیات مسیر حرکت انسان را ترسیم و تاکید می کند که می توانی بر همه موجودات غالب شوی و مسئولیت خود را در برابر همه آنها بشناسی. و این همان معنای «خلیفه اللهی» است که در آغاز قرآن کریم به انسان عرضه می شود. این مفهوم، مفهومی نزدیک به ذهن و اصول علمی و همساز با دیگر آیه های قرآن است.))

در مورد مطلب آخر حرفتون ، من درکتون میکنم . این سوال من و خیلی های دیگه هم هست که اون راز اصلی چیه؟
اما دلیل نمیشه اگه جواب این سوال رو نمیدونیم پس باید خدا رو قبول نداشته باشیم.
شاید عیب از ماست که نمیتونیم جواب رو پیدا کنیم‌.
براتون توی حرف های قبلیم توضیحاتی رو دادم.
فقط بازم میگم که ما گاهی درک فهمیدن حرف های خدا رو زیاد نداریم و علم و دانشمون کمه و یا برای فهمیدنش باید به جایگاه بالایی در این دنیا پیش خدا برسیم تا اونم شاید که یه چیزایی از راز هاش رو بهمون گفت.
و یا حتما دلیلی وجود داره که ما نمیتونیم همه چیز رو بفهمیم و اگه میفهمیدیم‌ حتما که برامون مفید نبوده.
خدا که کاری نمیکنه که به ضرر ما باشه.
فقط اون دلیل هایی که خدا گفته باید برای ما کافی باشه و کنکاش بیشتر نکنیم.
همون دلایلی رو که گفته مورد توجه قرار بدیم و یادمون بمونه و دستوراتش رو انجام بدیم.

کسی که این وسط منفعت و سود میبره میتونه فقط ما و یعنی انسان ها باشیم.
خدا از خلقت ما منفعت نمیبره. این ما هستیم که منفعت می‌بریم.
شما دلتون نمیخواد یه زندگی سرشار از شادی و آرامش و رفاه داشته باشید؟ این منفعت رو نمیخواید؟
برای رسیدن به بهشت ، بدون این که از این دنیا به سلامت گذر کنیم ، راهی نیست.باید از این دنیا عبور کنیم.
اگه در این دنیا بهترین خانواده و بهترین دوستان رو داشتید و از نظر مالی هم در وضع عالی بودید و همیشه تن خودتون و خانوادتون هم سالم و سلامت بود ، راضی نبودید؟ اگه همیشه آرامش داشتید راضی نبودید؟
با این شرایط دیگه چی می‌خواستید؟ شما همچین زندگی رو نمیخواید؟ زندگی در بهشت همیشه این طوریه.
یه زندگی جاودانه رو دوست ندارید؟ دلتون میخواد یه چند سال در خوبی و خوشی زندگی کنید و بعدش مثلا دور از جون بمیرید و پودر بشید؟
ما چه در سختی زندگی کرده باشیم و چه در خوشی ، اگه برای همیشه نابود بشیم واقعا یه چیز مسخره و نا امید کننده هست.
خدا برامون یه زندگی ابدی در بهشت در نظر گرفته.
رسیدن به اون جایگاه در بهشت زحمت و تلاش میخواد. قرار نیست همه به بهشت برن و یا در اون جا جایگاه خوبی رو بدست بیارن‌.
اگه میخواید در اون دنیا که دنیای اصلی هست راضی باشید و زندگی خوبی داشته باشید ، باید برای رسیدن به اون جایگاه خوب تلاش کنید.
خدا به خاطر خودمون بوده که در این دنیا قرارمون داده.  وگرنه خدا استغفرالله بیمار نیست که بفرستمون این دنیا تا مبارزه و تلاش ما رو نگاه کنه.
این یه قانون اجتناب ناپذیره.
همون طور که گفتیم باید و باید که یه دانه اول توی خاک بمونه تا بتونه رشد کنه. این قانون طبیعت هست.
و این که ما دقیقا در وضع مردم در بهشت خبر نداریم.
و نمیتونیم با افکار دنیایی در مورد زندگیشون نظر بدیم که در اون جا دقیقا چه زندگی دارن‌.
که بگیم دقیقا رسیدن به جایگاه بالا به چه دردی میخوره و بهشت و جهنم رفتن چه اهمیتی داره؟
شاید موضوعات دیگه ای هم در اون جا وجود داره که ما ازش بی اطلاعیم.
وظیفه ما فقط گوش کردن به راهنمایی های خداست. و قطعا که اگه به خدا اعتماد کنیم سر افراز میشیم.

چند تا کلیپ از یه شخصی به اسم از آقای مصطفی محمدی هم هستن که میتونید ببینید :

هدف خدا از آفرینش انسان چه بود ؟ :
https://www.aparat.com/v/VjtUe

فایده ایمان به خدا در زندگی :
https://www.aparat.com/v/sMAdW

تفاوت دیدگاه آتئیست ها و مسلمانان درباره مرگ و زندگی :
https://www.aparat.com/v/IzowL

آیا عمل خوب آتئیست ها مورد قبول خدا قرار میگیره؟:
https://www.aparat.com/v/xnyGB

چرا خدا خودش را از اول به ما نشان نداد؟ :
https://www.aparat.com/v/WwJSy

آیا بهشت خسته کننده است ؟
https://www.aparat.com/v/4MF59

سوختن ستمگران در جهنم چه فایده ای برای ما در دنیا دارد ؟
https://www.aparat.com/v/HdBw6

این کلیپ های ایشون رو تازه چند روز پیش دیدم. باقی فیلم هاشون رو هم اگه نگاه کنید خودشون کنار هم قرارشون دادن. اون ها رو هم اگه فرصت کردید نگاه کنید . به نظرم خوبن بد نیستن.

اینم بگم که طبق هیچ منطقی خاندان پیغمبر و سیدها خوب نیستن

تبیعض نژادی میشه اگه بگیم اونا خوبن

پاسخ:

نه من نمیگم خاندان پیغمبر و سید ها ی الان همگی خوبن.
من در مورد دوازده امام و پیامبران یا کسانی که از جانب خدا برگزیده شدن و یا خدا بهشون نظر کرده صحبت کردم و گفتم اون ها آدم های خیلی خوبی بودن . ( همچنین امان زمان (ع) هم که جزو اون خوبان هست که امام دوازدهم ما هست.)
اون ها قطعا آدم های خوب و پاکی بودن.
همه آدم ها و سید ها و....رو که منظورم نبود.

اما نمیدونم منظورتون به حرف منه یا در مورد این که میگن پیامبر گفته به سادات و سید باید احترام گذاشت رو میگید؟
اگه منظورتون اینه ، خب حضرت محمد ( ص)  در آیه ۲۳ سوره شوری ، مزد رسالتش از ما رو احترام به نزدیکانش خواسته.
و این رو مطمئنم که احترام به دوازده امام و حضرت فاطمه (س) مهم و واجبه . اون ها معصوم بودن و گناهی نمیکردن. و مطمئن حضرت محمد از ما خواسته بهشون احترام بذاریم.
اما سید ها و سادات هایی که الان در عصر امروز وجود دارن ، فعلا به صورت صد درصد مطمئن نیستم که احترام به این ها هم منظور بوده یا نه. چون مطالعات و اطلاعاتم کمه متاسفانه.
اما در حد ۹۰ درصد اطمینان دارم که احترام به این ها هم منظور هست. و به نظرم درسته.
اما خب مثلا احترام به یه سید معمولی قابل مقایسه با احترام به مثلا امام رضا ( ع) یا حضرت مهدی (عج) که نیست.
منظور این نیست که سید های معمولی رو در حد امامان بالا ببریم.
ما فقط به واسطه فرزند اون ها بودن احترام میذاریم بهشون. وگرنه این ها هم ممکنه گناه کنن و امام که نیستن که هر چی بگن انجام بدیم.
منظور این نیست. فقط حفظ حرمت و احترامشون واجبه.
به خاطر این که از خاندان پیامبر هستن احترامشون رو داشته باشیم خوبه. و این کار اتفاقا به نفع خودمونه .
چون ظاهرا همه پیامبر ها همیشه گفتن که مزد ما رو فقط خدا میده.
یعنی اگه پیامبر خواسته به اهل بیتش و خاندانش احترام بذاریم ، به دنبال سود مهمی برای خودش نبوده و مطمئنن که با این کار فقط و فقط خیر خود ِ ما رو در نظر گرفته.
تازه انگار میگن حتی خود کسانی که سادات هستن هم باید به بقیه سادات احترام بذارند. و یعنی هیچ کدوم فکر نکنن که از دیگری بالاترن. و هدف از احترام گذاشتن چیزهای دیگه ای هست.
به نظرم اگه به این ها بی احترامی بشه ، چهره جالبی نداره و ممکنه نشون از ضعف ایمان داشته باشه.
یعنی مثلا خدایی نکرده به جد یه سید توهین بشه ، یعنی به نظرتون به کی توهین کردیم؟ خب پس بده دیگه.
و همچنین اون ها نشانه هایی از وجود ائمه هستن و باید  بودنشون باعث خوشحالی ما باشه.
ما اگه در زمان پیامبر بودیم و می‌شنیدیم فلان شخص بچه فلان امام یا پیامبره خوشحال نمیشدیم؟ احترامش نمیذاشتیم؟
الان هم این احترام به خاطر ائمه و....دوست داشتنیه.
اما این احترام دلیل نمیشه مثلا اگه گناهی کردن از گناهشون بگذریم.
فقط در همین حد که گاهی مثل بقیه آدم های معمولی باهاشون رفتار نکنیم.
یعنی گاهی آدم با کسی بحثش میشه ممکنه هر چی دلش بخواد بهش توهین کنه.
اما اگه یه سید و سادات در مقابلش بود ، بهتره حداقل بهش به صورت بدی توهین نکنه و حرف بد نزنه. احترام حضرت فاطمه و پیامبر رو نگه داره و به خاطر اونا چیزی نگه بهشون .
اگه ما فرقی بینشون با آدم های دیگه نذاریم و باهاشون مثل بقیه رفتار کنیم و مثلا حین دعوا احترامشون رو نداشته باشیم ، نشون از این نیست که خدا و پیامبر رو فراموش می‌کنیم و جامعه ممکنه به سمت بی دینی بره؟
حتما که دلیلی داشته که پیامبر این کار رو ازمون خواسته. لابد آینده رو پیش بینی کرده.
حالا خلاصه اگه ما گاهی یکم بیشتر بهشون احترام بذاریم چی میشه مگه ؟ فکر نمیکنم مساله خاصی پیش بیاد.
هیچ کجا هم به واسطه سید و سادات بودن کسی از جرمش هم که نمیگذرن.
نژاد پرستی هم صورت نمیگیره.
وقتی نژاد پرستی میشه که چیز خاصی بهشون برسه.
و یا در جامعه فقط به این ها رتبه بالا و کار خوب داده بشه و یا چه میدونم مثلا از گناهانشون بگذریم و....
اما منظور از احترام و مهربونی بهشون این نیست که .

اگه به حرف پیامبر گوش کنیم و نزدیکانش رو احترام بذاریم ، به گفته خودش ، در اون دنیا برامون جبران میکنه.

توی اینترنت هم دلیل این موضوع رو جست و جو کردم و براتون از یه سایتی آوردم :

(( ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است.  آیه ۲۳ سوره شوری آیه مودت هست.

🍃آیه ۲۳ سوره شوری :
این (فضل بزرگ) چیزى است که خداوند به بندگانش، آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند بشارت مى‌دهد. (اى پیامبر! به مردم) بگو: من از شما بر این (رسالت خود) هیچ مزدى جز مودّت نزدیکانم را نمى‌خواهم و هرکس کار نیکى انجام دهد، براى او در نیکویى آن مى‌افزاییم. همانا خداوند بسیار آمرزنده و قدردان است.

در این آیه در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را شامل شده و سادات را که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (علیه السلام) می رسد، نیز شامل می شود.
در این آیه خدای تعالی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر می کند که به مردم بگوید که با نزدیکان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت خود، مصداقی از احترام است.
همچنین در این آیه سخن از پاداش کسى است که با هدایت خود صدها میلیون نفر را به این باغ‌ها و خواسته‌ها رسانده است، یعنى پیامبر اسلام.
اگر برای هدیه گرفتنِ یک شاخه گل ، تشکّر و پاداش لازم دارد ، نجات بشریّت چه پاداشى خواهد داشت؟

سعید بن جبیر از عبدالله بن عباس نقل کند که هنگامى که پیامبر به مدینه وارد شد و دین اسلام به استحکام و محکمى خود رسید. انصار گفتند: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌رویم و به او مى گوئیم که اموال ما در اختیار او خواهد بود و هر قدر بخواهد مى تواند بدون هیچ رنج و زحمتى از اموال ما برگیرد لذا نزد پیامبر آمدند و درخواست خویش را معروض داشتند .
اما  آیه 23 سوره شوری نازل گردید و پیامبر پس از نزول ، آن را براى انصار قرائت کرد و فرمود: از شما مزد رسالت و نبوت جز دوستى اقربا و اهل بیت من نمی‌خواهم.
منافقین گفتند: محمد می‌خواهد ما را مطیع و ذلیل خویشاوندان و اقرباى خود بنماید.
سپس آیه 24 سوره شوری نازل گردید .
🍃آیه ۲۴ سوره شوری:
آیا مى‌گویند: «او بر خدا دروغ بسته است»؟! درحالى‌که اگر خدا بخواهد [و تو را دروغگو بداند] بر قلب تو مهر مى‌نهد و باطل را محو مى‌کند و حق را به فرمانش پابرجا مى‌سازد، به یقین او از آنچه درون سینه‌هاست آگاه است.
پس آنها وقتى آیه مزبور را شنیدند به گریه افتادند و از گفتار خویش ابراز ندامت و پشیمانى نمودند.
سپس آیه 25 سوره شوری نازل گردید.
🍃آیه ۲۵ سوره شوری :
و اوست خدایی که توبه بندگانش را می‌پذیرد و گناهان را می‌بخشد و هر چه کنید می‌داند.

با نگاهى به قرآن مى‌بینیم که شعار تمام انبیا این بود که ما جز از پروردگارمان پاداشى نمى‌خواهیم.
در سوره شعراء از آیه ۱۰۵ تا آیه ۱۸۰ ، سخن حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام چنین است:

آیه ۱۰۵ سوره شعراء :
قوم نوح، پیامبران را تکذیب کردند.
آیه ۱۰۶ سوره شعراء:
زمانى که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
آیه ۱۰۷ سوره شعراء:
به یقین من براى شما پیامبرى امین هستم.
آیه ۱۰۸ سوره شعراء :
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.
آیه ۱۰۹ سوره شعراء :
و من براى این( رسالت و دعوت )هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

آیه ۱۲۳ سوره شعراء :
قوم عاد( نیز ) پیامبران را تکذیب کردند.
آیه ۱۲۴ سوره شعراء :
زمانى که برادرشان هود به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
آیه ۱۲۵ سوره شعراء :
به یقین من براى شما پیامبرى امین هستم.
آیه ۱۲۶ سوره شعراء :
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.
آیه ۱۲۷ سوره  شعراء :
و من براى این( رسالت و دعوت )هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

آیه ۱۴۱ سوره شعراء :
قوم ثمود ( نیز ) پیامبران را تکذیب کردند.
آیه ۱۴۲ سوره شعراء :
زمانى که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
آیه ۱۴۳ سوره شعراء :
به یقین من براى شما پیامبرى امین هستم.
آیه ۱۴۴ سوره شعراء :
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.
آیه ۱۴۵ سوره شعراء :
و من براى این( رسالت و دعوت )هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

آیه ۱۶۰ سوره شعراء:
قوم لوط ( نیز ) پیامبران را تکذیب کردند.
آیه ۱۶۱ سوره شعراء:
زمانى که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
آیه ۱۶۲ سوره شعراء:
به یقین من براى شما پیامبرى امین هستم.
آیه ۱۶۳ سوره شعراء:
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.
آیه ۱۶۴ سوره شعراء:
و من براى این( رسالت و دعوت )هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

آیه ۱۷۶ سوره شعراء:
اصحاب ایکه (یعنی امت شعیب ع) ( نیز) پیامبران را تکذیب کردند.
آیه ۱۷۷ سوره شعراء:
زمانى که شعیب به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟
آیه ۱۷۸ سوره شعراء:
به یقین من براى شما پیامبرى امین هستم.
آیه ۱۷۹ سوره شعراء:
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.
آیه ۱۸۰ سوره شعراء:
و من براى این( رسالت و دعوت )هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

مراد انبیا این بود که ما پاداش مادى نمى‌خواهیم، ولى اطاعت کردن و هدایت شدن شما را مى‌خواهیم، زیرا همه آنان پس از آنکه در سوره شعراء درخواست مزد را منتفى دانستند، به مردم سفارش تقوا و اطاعت از خداوند مى‌کردند.
پس انبیا پاداش مادى نمى‌خواهند، ولى مزد معنوى و هدایت مردم را خواهانند که این مزد در واقع به نفع خود مردم است.

یعنی مزد رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله چیست؟
این مزد معنوى در دو تعبیر آمده است.
یک بار در آیه ۵۷ سوره فرقان مى‌فرماید: من هیچ مزدى نمى‌خواهم جز آنکه هر که خواست راه خدا را انتخاب کند.
و یک بار در آیه ۲۳ سوره شوری فرمود: من هیچ‌گونه اجر و پاداشى از شما درخواست نمى‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) .

بنابراین مزد رسالت دو چیز است:
یکى انتخاب راه خدا و دیگرى مودّت نزدیکان پیامبر.

یعنی با کمى تأمل مى‌فهمیم که باید راه خدا و مودّت اهل بیت یکى باشد، زیرا اگر دو تا باشد، تناقض است. یعنى نمى‌توان گفت: من فقط تابستان‌ها مطالعه مى‌کنم و بار دیگر گفت: من فقط زمستان‌ها مطالعه مى‌کنم. زیرا محصور باید یک چیز باشد.
پس پیامبر اسلام از طرف خداوند یک بار مأمور مى‌شود که به مردم بگوید: مزد من تنها انتخاب راه خداست و بار دیگر مأمور مى‌شود که بگوید: مزد من فقط مودّت قربى ( نزدیکانم )است. در واقع باید این دو درخواست یکى باشد. یعنى راه خدا همان مودّت قربى‌ باشد.

همچنین در آیه ۴۷ سوره سبأ آمده است که:
بگو من هر مزدى که از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزى گواه است.

در آیه ۴۷ سوره سبأ ، جمع بین آیات فوق است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‌خواهد اعلام کند:
مزد من را تنها خدا میدهد.
و اگر من از شما مزدى درخواست مى‌کنم و مى‌گویم اهل بیتم را دوست بدارید ، به خاطر آن است که فایده‌ى این مزد به خود شما بر مى‌گردد.
زیرا کسى که به اهل بیت معصوم پیامبر اکرم علیهم السلام علاقه‌مند باشد از آنان پیروى مى‌کند و هر کس از رهبران معصوم پیروى کند از راه خدا پیروى کرده است.
و پس فایده این مزد به خود ما برمى‌گردد.
مثل معلّمى که به شاگردش بگوید من مزدى از شما نمى‌خواهم جز آنکه درس مرا خوب بخوانید که فایده این امر به خود شاگرد برمیگردد.

عقل مى‌گوید: تا لطف هست باید تشکّر نیز باشد و اگر امروز لطف پیامبر شامل حال ما شده و ما به اسلام هدایت شده‌ایم، باید مزد رسالتش را بپردازیم و اگر مزد رسالت، مودّت قربى است، امروز هم باید قُربایى باشد تا نسبت به او مودّت و اطاعت داشته باشیم.
آرى، امروز هم باید نسبت به حضرت مهدى علیه السلام مودّت داشته و نسبت به او مطیع باشیم.
مگر مى‌شود بگوییم مسلمانان صدر اسلام مأمور بودند مزد رسالت را بپردازند و نسبت به قربى مودّت داشته باشند، ولى مسلمانان امروز این وظیفه را ندارند و یا قربایى نیست تا به او مودّت بورزند و مزد رسالت را بپردازند.

عقل مى‌گوید: گذاشتن دست بشر در دست غیر معصوم نه تنها ظلم به انسانیّت است، بلکه ظلم به تمام هستى است.
زیرا هستى براى انسان آفریده شده (تمام آیات‌ «خَلَقَ لَکُمْ»*، «سَخَّرَ لَکُمُ»* و «مَتاعاً لَکُمْ»* نشانه‌ى آن است که هستى براى انسان است)

همچنین در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که در این جا، به برخی اشاره می شود:
1. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمود:
«چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند‌ :
آن که اولاد مرا یاری کند ، آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند ، کسی که با زبان و قلب آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند.
(ثقة الاسلام کلینی،الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، ج4، ص 60.)

2. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من.
(ثقفى تهرانى، محمد،تفسیر روان جاوید، انتشارات برهان‏، تهران، چاپ سوم، 1398ق ج1، ص 52.)

3. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (صلی الله علیه و آله) سخن می گوید.
مردم خاموش می شوند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم.
می گویند : چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است.
می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم.
پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏ اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند.
(وسائل الشیعه، آل البیت، 1407، باب تاکد استحباب اصطناع المعروف الی العلویون و السادات،ج 16، ص 333.)

گفتنی است این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است. یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام و یاد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و گرامی داشت اهداف آن حضرت.
البته باید توجه داشت گرچه سادات به دلیل انتساب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دارای احترام ویژه ای هستند اما:
1.در انجام تکالیف و وظایف شرعیّ و اخلاقی همه امّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مساوی مى ‏باشند و سادات، بر غیر سادات امتیازى ندارند و هیچ کس از انجام تکالیف الهی، معاف نیست. تمامی انسان ها چه سادات و چه غیر سادات در تمامی لحظات مورد آزمایش و امتحان خداوند متعال بوده و هر بنده ای دارای پرونده ای است که در روز جزا مورد محاسبه قرار می گیرد .
(گلپایگانی،مجمع المسائل، نشر دار القرآن الکریم، قم، 1372، ج1، ص 393.)

2. سادات به واسطه شرف انتساب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسئولیّت بیشترى دارند که رعایت احکام و تکالیف را نسبت به آنها موکّدتر مى‏ نماید( همان )

3. یا در مورد نوع محاسبه اعمال آنها در قیامت هیچ گونه تبعیضی به عنوان انتساب آنها به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و...صورت نمی گیرد لذا در حدیثی از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود : خدا بهشت را آفریده براى بنده مطیع و نیکوکار گر چه غلامى سیاه باشد و جهنم را آفریده براى هر که معصیت کند گرچه از اولاد قریش باشد.
(مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ه ق، ج 46، ص 82 .)

پس اگر کسی بخواهد سید بودن خودش را وسیله ای برای تضییع حقوق دیگران نماید و با توسل به آه و نفرین بخواهد دیگران را مورد فشار قرار دهد اصلا قابل قبول نمی باشد.))

خب مطالب بالا رو از یه سایتی براتون آوردم.
از یه سایت دیگه هم مطالب پایین رو دیدم:

(( کسى نقل مى کند: دوستى داشتم که در کودکى پدر و مادرش را از دست داد . از ده به شهر آمد و یک تاجر او را تحت حمایت و تکفل خود قرار داد تا بزرگ شد و از خانواده اى براى او دخترى را خواستگارى کرد و زندگى خوبى برایش مهیا کرد.
از قضا تاجر مُرد و ارثى که به فرزندش رسیده بود در اثر بى کفایتى او، ضایع شد و فرزندش به گدایى افتاد. روزى در خیابان مى رفتم آن پسر براى گدایى پیش من آمد او را به خانه بردم و ماجرا را به خانواده گفتم. ایشان گفتند ما زندگیمان را مدیون پدر او هستیم و هر چند او خود باعث این فلاکت شده اما بخاطر پدرش باید مورد رسیدگى قرار گیرد.
فطرت هر انسان سلیم النفسى (عاقل و فهمیده اى) مى گوید کسى که به تو کمک کرده و از گمراهى و جهالت به نور هدایت آشنا کرده است، او را و نزدیکان و فرزندانش را ولو به خاطر او، دوست بدار و احترام نما. قضیه خویشان پیامبر هم چنین است. هم او که ما را به نور قرآن و هدایت و کمال دلالت نمود، خدایش امر کرد که به مسلمانان بگو اجر رسالتم را محبت با خویشانم قرار دادم و ما مسلمانان به سبب امر الهى و فرمایشات معصومین، سادات را محبت کرده و احترام مى گذاریم آن هم به دو شق و دو جهت :
۱ - اگر از موئمنین هستند:
الف. مؤمن محترم است به دستور قرآن و روایات
ب. از ذریه است و قابل احترام..
۲- اگر از مؤمنین نیست و بد کرده، فقط به جهت منسوبیت او به پیامبر نه از جهت عمل و کردارش.

پس با توجه به آیات و روایات ما سادات را احترام مى کنیم و اگر از ایشان کسى به خطاکارى و بیراهه رفته ضمن کراهت داشتن عملش او را متذکر شده و نهى از منکر مى نماییم و در عین حال طورى برخورد نمى کنیم که جسارت به نسبش باشد و فقط به سبب فرمایش معصومین (ع) به او احترام و اکرام مى نماییم. ))

ویدیویی روهم که گفته بودی دیدم تقریبا همبن حرفات بوده 

یه دونه قسمت زرد موند فقط اونم بخونم میگم تموم شده 

اما فعلا تموم نشده هنور

سلام

راستش من اصلا انتظار نداشتم جواب بگید 

نجفی زیاد سانسور میکنه مثلا یبار راجب همین نمایش اندام قبل ازدواج بود اونا گفتن از رو لباس میشه قالب بدن رو فهمید منم گفتم پژو اردی و روا همه یه قالبن که سانسور شد یا مثلا چرا انسان خلق شده سانسور شده فکر کنم رو اسم من حساس شده 

خلاصه دیگه شما هم زحمت کشیدی جواب دادی وقت گذاشتی 

من میخواستم بیشتر با لکی اشنا بشم راستی شما که گفته بودی لک ها پراکنده هستن  اینم بگم تبریز لک ها چن تا محله دارن مثل محله لک لرکه با گذر زمان با بقیه مردم ادغام شدن و فقط اسمش مونده فقط مسیحیان ادغام نشدن الیته اونا هم محلاتشون ادغام شده اما قومشون نه مثلا تو کل تبریز کسی به اسم لک نداریم اما محلاتشون هست

یه ذره با زبان لکی اشنا بشم فکر کم به ترکی نزدیک باشه اگه با بختیاری ها همخوانی داشته باشه

و راجب دانشگاه بگم که من حرف بعضی ها رو اصلا نمیفهمم که تو وبلاگم هست با اینکه اصلا کلمات سختی استفاده نمیکنن یا ترجمه شده قران این بهش مربوط میشه؟  بعدم جالبه مثلا من حرفش رو اصلا نمیفهمم اون یکی داره باهاش بحث میکنه

من فکر میکنم ادما همونطوری میمونن که بودن مثلا شما احتمالا با تفکرات مذهبی بزرگ شدی به همین خاطر به خدا اعتقاد محکمی داری

بله از خودی ضربه خوردم من . اینو فهمیدم به اونی که بیشتر اعتماد داری تیر خلاص رو اون میزنه یه چیزی بگم دیگه من کم قران میخونم مثلا همین ال عمران رو تا ۱۵۰ خوندم

دلایلی که باعث میشه به تحریف قران قران فکر کرد زیادن یکیش اینه که گاهی از فعل جمع و گاهی از فعل تنها ساخته شده یا مثلا گاهی وقتا با علم سازگار نیست مثلا گفته که از موجودات جفت افریده اما ثابت شده که بعضی موجودات تولید مثل جنسی ندارن اصلا یا یه جور بی عدالتی میشه به جنس مخالف مرد رو به پولش و زن رو هم به... 

طبق همین دین مرد میتونه خیلی خیلی با زنا رابطه داسته باشه بعدشم به پاداش کار های خوبش تو این دنیا بازم اون دنیا زن پاداش بگیره

یا قران میگه که خدا هر طور بخاد ادم رو خلق میکنه پس واسه چی یه عده رو معلول مادر زاد خلق میکنه یا با علم امروزی سازگار نیست الان لقاح مصنوعی میسازن رحم مصنوعی یا حتی میشه جنسیت و رنگ چشم رو تعیین کرد 

خلاصه دیگه دلایل زیادی هستن 

راجب تحریف قران

تو ترجمه قران هر مرجع و مترجمی سلیقه خودش رو بکار میبره و حتی پرانتز باز میکنه و از خودش حرف اضافه میکنه مثلا کجا قران اسمی از ائمه اومده؟ هیچا اما خودشون پرانتز باز میکنن و مینویسن

یا همون اوایل تو خود زمان پیغمبر یا بعد مردنش عوض میکنن از ادمایی که کلی حدیث جعلی ساختن و یکی از همینایی که حدیث جعلی میساخته گفته که تا قیامت نمی تونید تشخیص بدید  بعید نیست که بتونه ایه هم جعل کنه یا حذف کنه.

خود قران هم گاهی وقتا میگه بکشید گاهی وقتا میگه شما ها فقط به خطا کاران راه صحیح رو بگید کافیه.

استخاره یعنی شانس

استخاره با قران مثل این میمونه که اگه تعدا ایات مکی و مدنی برابر باشه مثل اینکه سکه بندازی استخاره از قران به جنس کاغد حتی به تا کاغد هم ربط داره  راجب استخاره ماجرا قتل مصیب افشاری رو بخون حتما بخون و دیگه استخاره نکن من مطمئنم اگه همون خدایی که سفارش کرده به فکر کردن با استخاره مخالفه

تا تجربه میدانی خوندم

پاسخ:

جواب کامنت ۱۸ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۰  قسمت اول:

- خواهش میکنم سلامت باشید اشکالی نداره.

_دلیل سانسور های آقای نجفی رو گاهی خودشون میگن که به چه خاطره و من دقیقا نمیتونم بگم علت این سانسور هایی که میگید چی بوده .
ولی مثلا شاید دلیل این که اون حرفتون که گفتید پژو اردی و روا همه یه قالبن رو سانسور کردن ، شاید علتش این بوده که چون ممکن بوده توهین به خانم ها به حساب بیاد و باعث ناراحتی عده ای بشه سانسور شده.

در مورد این که گفتید چرا انسان خلق شده و این رو هم سانسور کردن ، شاید چون به قول خودشون ممکن بوده دیر جوابتون رو بدن و یا وقت نکن جوابتون رو بدن و بنابراین حرفتون اگه همین طوری بمونه باعث بد بینی عده ای به دین بشه و باید جواب داده بشه که ایشون حتما شرایط پاسخ دادن رو ندیدن.

_خواهش میکنم سلامت باشید🙏

-در مورد زبان لکی ، آها چه جالب نمیدونستم 🤔
لکی زیاد به ترکی شبیه نیست فکر کنم🤔😅 قبلا توضیحاتی رو دادم .

_در مورد دانشگاه... 
منظورتون اینه که چون حس میکنید توی وبلاگ حرف بعضی ها رو متوجه نمیشید پس توی دانشگاه هم همین طورید؟
خب دانشگاه شاید یکم شبیه مدرسه هست دیگه. باید درس خوند تا موفق بود.
هر طوری که توی مدرسه بودیم ، توی دانشگاه هم همون طوری هستیم تقریبا.
شما هم آدم باهوشی به نظر می‌رسید . فقط شاید نکته سنج و ریز بین هستید و خیلی دقیق میشید روی یه چیزی.
که این ویژگی گاهی ممکنه خوب باشه ، ممکنه هم بد باشه.
من خودم هم گاهی دقیق میشم روی یه چیزایی و سوال زیاد میپرسم و خیلی ریز میشم توی مسائل و جزئیات رو دقت میکنم . دوست دارم که طرف مقابل جامع تر و کامل تر صحبت کنه.
که به این خاطر گاهی از طرف بعضی ها متهم میشم به گوش ندادن😅 در حالی که اتفاقا  گوش میدم اما من از یه زاویه دیگه میخوام یه چیزی رو بفهمم و یه چیزای دیگه هم برام مهمه . اما طرف مقابل منظورم رو نمیگیره. و بعد باید چند بار براش توضیح بدم تا بعد متوجه بشه😁
فکر میکنم بیشتر اوقات هم حق با من بوده😅 گاهی هم اونا درست میگن.
اون ها بیشترن عجله میکنن و صبر و حوصله صحبت کردن رو ندارن. و فکر میکنن حتما حق با خودشونه و دارن درست توضیح میدن.
اما کلا من اهمیتی به قضاوت بقیه نمیدم و همین طوری به کار خودم میپردازم 😅 چون اگه سوال نپرسم و علم و دانسته هام رو زیاد نکنم به جایی نمیرسم.
بنابراین شما هم شاید تا حدودی همین طوری باشید. واسه همین درکتون میکنم😅
شاید این به معنی این باشه که ما مغزمون پردازش زیادی میکنه و راه حل های مختلفی رو بررسی میکنه😁
این ویژگیمون اتفاقا میتونه خیلی جاها کاربردی باشه .
بعضی ها تک بعدی نگاه میکنن ولی ما جنبه های مختلف رو میبینیم.
شاید هم این طور نباشه و یه عیب باشه 😁
خلاصه بازم میگم که مهم نیست😅
اما به هر حال به صورت کلی این لازمه که آدم ها برای همدیگه صبر و حوصله داشته باشن.
پس شما سعی کنید همین طوری که هستید خودتون رو قبول کنید و از سوال پرسیدن هیچ وقت خسته نشید .
پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب هست.
کم کم که دانش و مطالعه و تجربه هاتون بیشتر بشه ، هوشتون هم بیشتر میشه و حرف های بقیه رو هم بهتر متوجه میشید.

_در مورد خانواده من😅
من والا خب خودم و خانوادم معمولی هستن.
توی روستا هم بزرگ شدم و سطح سواد پدر و مادرم هم تا ابتدایی بیشتر نخوندن‌.
دین و مذهبمون هم معمولیه .
من میدونید بیشتر از ده سال نماز قضا دارم😶
چند سال هم روزه قضا.
من راستش یادم نمیاد پدر و مادرم بهم به خوبی نماز یاد داده باشن. نماز یاد دادن رو گذاشته بودن به عهده مدرسه انگار.

مدرسه هم نماز یادمون داد اما یکم خوب یاد ندادن.
شاید هم پدر و مادرم و یا مدرسه خوب یاد داده باشن اما من بچه بودم یادم نمیاد.

اما به هر حال اون طوری نبوده که خوب یاد بگیرم و یادم بمونه.
توی روستا هم کتاب خاصی نداشتیم برای آموزش .
برای همین وقتی حدود ۲۰ سالم اینا شد و تازه گوشی خریدم و با اینترنت کار کردم و یکم تحقیق کردم ، تازه متوجه شدم که همه سال هایی که نماز خوندم اشتباه بوده و میگن باید قضاشون رو بخونم.
و ان شاالله حتما اگه خدا عمر بهم بده کم کم همه رو میخونم.
روزه هم که خانواده تا ۱۴ سالگی اجازه ندادن بگیرم و میگفتن بچه هستید.
حالا نمیدونم علتش این بود که به خاطر بچگی بوده یا شاید هم چون فصل کار بوده و باید کمک میکردیم نمیذاشتن روزه بگیریم😅 و یا شاید هم طفلی ها باید برامون غذا تهیه میکردن و وضعمون خوب نبوده دیگه این طور میگفتن به ما.
یا شاید هم سواد و اطلاعات دینیشون کم بوده متوجه اهمیت یه سری چیزا نمیشدن.
پس من خانوادم آنچنان مذهبی نبودن😅و اطلاعات دینیشون هم خیلی کم بوده و در مورد خدا و پیغمبر و روش زندگی دینی و...یادم نمیاد چیز خاصی گفته باشن.
البته پدر و مادرم آدم های ساده و خوبی هستن‌.
به حلال و حروم اهمیت میدادن و میدن و نماز و روزه خودشون تا جایی که میتونستن به جا بود و هست و الان مثلا مامان و بابام اگه متوجه بشن من نماز نمیخونم خیلی ناراحت میشن و سرزنشم میکنن.
چون دیگه بزرگ شدیم و ازمون انتظار دارن و بچه نیستیم که نماز نخونیم و کاریمون نداشته باشن😅
به حجاب و تمیزی و حیا و اخلاقمون هم اهمیت میدادن همیشه.
فقط دلیل این که توی بچگی زیاد به یه سری چیزا اهمیت نمیدادن ، علتش احتمالا همین بوده که از سر ناآگاهی و تنبلی و کوتاهی کردن بوده و یا فکر کردن شاید بچه باشیم و بهمون سخت نگیرن.
نه این که علتش این باشه که استغفرالله دوست نداشته باشن ما نماز بخونیم و یا خدایی نکرده به خدا اعتقاد نداشته باشن.
نه علتش فقط همین سواد کم بوده حتما.
فکر نمیکردن خیلی مهم باشه و لابد فکر کردن مدرسه خوب یاد داده و یا خودمون رفتیم درس بخونیم و تحصیل کرده میشیم و خودمون یاد میگیریم.

پس شاید علت این که من الان به خدا باور و ایمان دارم ، میتونه یا ویژگیه ذاتی خودم باشه  ، و یا نه این حرف به نظرم زیاد درست نیست.
فکر میکنم مهم ترین علتش میتونه ذات خوب و ساده پدر و مادرم باشه. و اون ها هر طور باشن ، حتما منم به خودشون رفتم. 

اون ها در بین آدم های دور و اطرافم ، ساده ترین و پاک ترین آدم هایی هستن که میشناسم و یا آدم های کمی میشناسم که به خوبی پدر و مادرم باشن.
شاید خیلی مذهبی نباشن و سواد و تحصیلاتشون کم باشه ، اما جوری تربیتمون کردن که ذاتن خدا دوست هستیم.
بعضی از مردم قدیم و روستا شاید ساده و بیسواد بودن ، اما ته دلشون خدایی هست و بوده‌.
نماز و روزشون از ته دل بوده‌.
اعتقاداتشون محکم بوده.
پدر و مادر منم تا حدودی همین طوری هستن.
حالا دیگه خلاصه نمیدونم بگم شما اعتقادات من رو توی یه همچین خانواده ای چه طوری و در چه سطحی می‌بینید. و دیگه خودتون حساب کنید که من چه طوری بودم و چه طوری موندم😅

_بله بعضی از آدم ها متاسفانه از خودی زیاد ضربه میخورن.
من و خانوادم هم از خودی و آشنا و فامیل زیاد ضربه خوردیم و میشه گفت بخش زیادی از مشکلات و سختی هایی که داریم از آشنا و فامیل هست.
گاهی زندگی رو بهمون سخت و طاقت فرسا میکنن.
اما خدا بزرگه .بالاخره روز خوشی ما هم میرسه.

_آها خب اشکال نداره سعی کنید همیشه قرآن و تفسیر قرآن بخونید.
و کتاب های دینی زیادی رو مطالعه کنید.
واقعا مطالعه مفید و با دقت داشته باشید.
یه مطالعه الکی و سرسری نباشه.
عمر و وقت آدم مهمه.
پس اگه چیزی رو مطالعه کردید ، با دقت و با حوصله بخونید.

استخاره کردن و یکی رو کشتن 

من سطر به سطر میخونم وفتی جوابی نمبگم یعنی باهات مواقعم من مثل شما به صحت قران مطمین نیستم و ابنکه میگه دریت یودن یه ایه قران دلیلی هست که قران تحریف نشده پس غلط بودنش هم میشه دلیلی بر تحریف شده بودنش

حالا هم تا مثال قابلمه یه جوریه خوندم

پاسخ:

بله ممنون.


بله اما من نمیگم فقط یه آیه درست باشه کافیه.
من میگم همه آیه ها درست هستن و اگه یه آیه اشتباه باشه ، بله ممکنه تحریف شده باشه.
ولی من فعلا که آیه ای از قرآن رو ندیدم که غلط باشه‌.
پس به نظرم تحریف نشده ‌و اصلا به این که تحریف شده باشه فکر هم نمیکنم و شک ندارم بهش.

مخالفم رو حساب دوست داشتن و اعتماد نمیشه زندگی رو ساخت یکی از نزدیک ترین ادما من رو گول زد من دوستش داشتم هنوزم دارم اما سر من کلاه رفت پس من حرف خدا و ادمایی که گفتی رو حساب دوست داشتن نمی تونم قبول کنم چون از خودی هم ضربه خوردم 

یه سوال ازت

شما از حانواده با اعتقاد به دنیا اومدی و بزرگ شدی و الانم مثل اونا شوی درسته دیگه؟ یا مثلا من ازادم برم مشروب بخورم  اتفاقا بچه هام میگن بیا هر چند هفته یبار میرن باغ و یه پاسوری چیزی یه ودکایی با عرق دست سازی حالا دختر هم میارن اما یه نمه اعتقادی که مونده نمیزاره برم نمی دونم علتش اعتقاده یا ترس از اون دنیا

الانم تا مثلا اگه حضرت محمد (ص) و علی(ع) الان کنارتون بود خوندم

ببخشید من نتونستم حرف شما رو قبول کنم باید بدونیم که واسه چی بوده نه اینکه بگیم چون من دوستش خود خدا یا ادمایی که گفتی دارم پس هر چی همون بگه درسته 

بله خوندن و نوشتش وقت گیر هست اما یه لطفی میکنین شما که ازتون ممنونم من موندم چطور تشکر ک

تموم سد

من بهتون توصیه میکنم فیلم pk رو ببنید

پاسخ:
سلام آقا سبحان خوب هستید؟
ببخشید دیر شد بیام سر بزنم
با اجازتون من یه دور دیگه حرف هامون رو بخونم 😄 و روشون فکر کنم و بعد چند روز دیگه به امید خدا میام جواب میدم حتما 🙏

فیلم pk رو دیدم . ولی فقط یادم نمیاد کامل دیدمش و یا بخشی ازش رو دیدم
حالا چه طور مگه؟ چرا میگید ببینم؟

ببنید نظرات شخصی افراد در دین دخیل شده

مثلا نواب به عنوان یکی از علما و پیشوایان با تحصیل زنان مخالف بود اما خامنه ای موافقه مثلا نظرات شخصی نوادگان و نزدیکان پیامبر در دین دخیل شده به عناوین روایات احادیث و... از کجا معلوم در متون معین مثل قران دخیل نشده هر چند که در ترمجمه ش شده مثلا اگه قران رو با ترجمه ش بخونین  میبینید یه جاهایی پرانتز باز کرده مترجم حرف خودش رو گفته.

من به قران شک دارم مثلا ایه ای هست که میگه خدا هر طور بخواد در رحم مادر اون نطفه میگن جنین میگن رو شکل میده اما الان با علم مشخص شده ژنتیک دخیل هست یا دخالت های پزشکی مثل انتخاب جنسیت و حتی رنگ چشم میبینید الان ایه قران کجا عمل در زندگی امروز کجا

فیلم رو ببینید مثلا یه جایی کنار یه سنگ پول میزارن بعد میبنن که بقیه ادما هم به اون سنگ تعظیم میکنن یا پول میدن مثلا  الان ادمایی هستن که میرن حرم یا ضریح که شرایطشون بهتر بشه من حس میکنم نوعی تلقین هست یا نوعی باور در عمیق ترین لایات ذهن هست یا یه جایی دستفروش به پی کی میگه برو بازار ما رو کساد نکن

یا یه جایی هست که اون خدایی که میپرستیم ما رو خلق کرده یا ما باور هامون اون رو خلق کردیم

سلام آقا سبحان
ببخشید بازم دیر شد
اولش میخواستم تک تک جواب بدم
بعد دیدم این طوری نمیشه و جواب همه پیام هاتون رو یک جا بنویسم تا حرف تکراری نگم که وقت شما هم گرفته بشه🙏
ولی بازم دیدم طول میکشه هر کاری کردم فرصت نکردم همه رو بنویسم 😅😅 برای همین فقط تونستم جواب چند تا از پیام هاتون رو بدم. و بقیه رو اگه اجازه بدید هفته دیگه بگم.البته ان شاالله که بازم دیر نکنم. چی بگم والا قسمته دیگه 😅
شرمنده به خدا. 
البته قبلا هم گفتم اصلا نگران به زحمت افتادن من نباشید .
اگه نتونم خب میگم نمیتونم. 
هر موقع وقت بشه جواب میدم.
البته واقعا بازم شرمنده هستم که توان این رو ندارم که خیلی خوب حرف بزنم و اطاعاتم کمه.
ما این صحبت هامون رو بذاریم به حساب هم فکری😅

فعلا فقط جواب سه تا از پیام هاتون که در ۲ خرداد ، ۱۲ خرداد و ۱۶ خرداد هست رو گفتم🙏

سلام آقای سبحان عذر میخوام که دیر میام جواب بدم.

والا به خدا خیلی سعی میکنم زود جواب بدم اما همون طور که گفتم نمیشه😅 واقعا معذرت میخوام.

الان مثلا یه سفر مشهد برام پیش اومده.

اولین بارمه که دارم میرم زیارت امام رضا 😅 خیلی خوشحالم ، همه رو هم با خبر کردم 😁

خلاصه الان این سفر پیش اومده و من شرمنده هستم که مجبورم بذارم بعد از این که برگشتم ، بعد بشینم بازم جوابتون رو بنویسم. 

الان جواب ۹۰ درصد پیاهاتون رو نوشتم 😅 و تقریبا دیگه تمومه.

ان شاالله هفته دیگه که برگشتم ببینم چی میشه توکل بر خدا . 

ولی خب سفره دیگه و راه دور اگه نشد جواب بدم دیگه حلال کنید‌ 😄

اما امید دارم که برمیگردم اگه خدا بخواد 😅😁

سلام آقای سبحان حالتون خوبه ان شاالله؟😄
من شرمنده شما هستم که اینقدر دیر اومدم .
واقعا معذرت میخوام.
متاسفانه خیلی اتفاق پیش میاد که باعث میشه برنامه های منم بهم بریزه.
من همون طور که گفتم ۹۰ درصد جواب پیام هاتون رو نوشته بودم از همون چند ماه پیش.
اما ۱۰ درصد باقی یه سری نکات و حرف ها هستن که احتیاج به فکر و تحقیق زیادی دارن و منم راستش خیلی اطلاعاتم بالا نیست و آدم آماده ای هم نیستم‌ که بتونم فورا جوابتون رو بدم.
برای همین باید تحقیق زیادی بکنم.
ماشالله سوال های شما هم سوال های مهمی هستن😄 و جواب هاشون هم مهمه و باید دقت زیادی روشون بشه.
آقای سبحان من الان اومدم ازتون اجازه بگیرم که با اجازتون جواب چند تا از پیام هاتون رو دو سه ماه دیگه بدم. البته جواب اونایی که دیگه تکمیل شدن رو براتون میفرستم. فقط یه چند تایی هستن که احتیاج به وقت بیشتری برای فکر کردن روشون دارم.
تا دو سه ماه دیگه احتمالا بتونم جواب اون پرسش هاتون رو هم پیدا کنم. و یا اگه پیدا نکردم که میگم نتونستم پیدا کنم.
من الان جواب کامنت تاریخ ۱۷ خرداد رو دادم.

(۱۷ خرداد😶😅 . واقعا برای خودم متاسفم😁)
 سعی میکنم از امروز هر روز و یا هر ۲ ،۳ زور یه بار کم کم جواب اون پرسش هایی که آماده هست رو براتون بفرستم .
این بی نظمی ها و بد قولی های من رو هم ببخشید 😅 و بذاریدشون به حساب بی تجربگیم  و مطالعه کم داشتنم و همین طور اتفاقات ناخواسته .
تجربه این رو نداشتم که چه طور باید رفتار کنم و تا چه حد تحقیق لازمه و بهتره قول خاصی ندم تا وقتی که دقیقا از چیزی مطمئن نیستم.
یکم درس گرفتم الان 😅 و از شما هم بابت صبر کردنتون ممنونم .
واقعا شما در پیش خدا فکر کنم شاید که جزو صابرین هستید😅

پس دیگه اگه زحمت نیست شما هر روز و یا هر دو سه روز یه بار به وبلاگ سر بزنید . من حتما براتون کم کم جواب ها رو میفرستم.
بعد که تموم شدن ، بهتون میگم که تا جایی که تونستم جواب دادم و اگه راضی باشید ، بقیه بمونن برای دو سه ماه دیگه.
البته شما اگه سوال جدیدی داشتید بپرسید.
اما من فعلا یه سری پرسش های قدیمی رو جواب میدم.
بنابراین اگه پرسش جدیدی داشتید ، اونا هم می‌مونن ان شاالله برای همون دو سه ماه دیگه.
من راستش شاید روزی نیم ساعت بیشتر وقت نمیشد در مورد پرسش های شما تحقیق کنم  و این خیلی زمان کمی هست.
برای همین اینقدر طول کشید.
و هم این که راستش روم نمیشد تک تک جواب بدم و برم چند هفته یه بار بیام .
میخواستم همه رو با هم بنویسم و یبارکی براتون بفرستم.
اما انگاری اون ۱۰ درصد خیلی زمان بر هست و واسه همین این طور تصمیم گرفتم که فعلا اونایی که جوابشون رو میشه راحت تر داد رو بفرستم اول.
من حتی وبلاگ خانواده برتر هم والا چند ماهه به کل اصلا نگاهش هم حتی نکردم و فرصت نشده ببینم بچه ها در چه حالن.
حتی وبلاگ هام رو هم بستم که خیالم راحت باشه یه وقت کسی پیامی نده که من نتونم جواب کسی رو بدم و شرمنده بشم.
تا چند ماه دیگه هم نمیتونم سر بزنم به اون جا هم.
اما از عید حتما دوباره سر میزنم به خانواده برتر و وبلاگ هام رو دوباره باز میکنم به امید خدا.

بازم ازتون عذر میخوام .
و خیلی از شما ممنونم 🙏

سلام ببخشید پیام آخرم رو که الان دوباره خوندم انگار گفتم وبلاگ هام رو بستم😅

منظورم صفحه هام در خانواده برتر هست.

جواب کامنت ۳ تیر ۱۴۰۲ قسمت دوم:

در مورد چند همسری ، اولا این که چند همسر داشتن نشونه بد بودن یه نفر که نیست که ما بگیم امام ها و.. چند همسر داشتن ، پس استغفرالله بدن.
خیلی ها از قدیم و ایام چند همسر داشتن.
چه ایرانی های قدیم و جدید و چه عرب های قدیم و جدید و یا حتی کشور های دیگه از کل دنیا.
و یا حتی الان عده ای در زمانه الان هم همچنین زندگی هایی رو دارن.
و این ها همه اگه چند همسر داشته باشن که دقیقا نشون دهنده بد بودن اون مرد ها نیست.
قضاوت در مورد زندگی کسی که چند همسر داره همین طوری الکی که نیست .
هر کسی دلیلی داره و اگه دارن زندگی میکنن و مشکلی ندارن دیگه ما حق دخالت نداریم توی زندگیشون.
به هر حال چند همسر داشتن که جرم نیست و حرام نیست. خدا‌ هم توی قرآن با شرایطی مجاز کرده.
و اگه همسرشون راضی باشه، میتونن همسر دیگه ای بگیرن.
اما فقط دیگه هر مرد و زنی اگه فکر میکنن ممکنه حق کسی رو توی این نوع زندگی ها ضایع کنن، پس بهتره سمت این زندگی ها نرن. 
چون این زندگی ها خیلی ریسک پذیره و امکان نارضایتی خودشون و بچه‌هاشون زیاده به نظرم و اگه گناهی بکنن و حقی بخورن ، مجبورن تاوان سنگینی رو بدن.
البته من خودم با چند همسری در زمانه الان زیاد موافق نیستم. کار خیلی سختیه  تحمل این نوع زندگی ها و سمتش نرفتن شاید بهتر باشه.
و الان خیلی ساله که دیگه مردم هم به دلایل مختلف کمتر پیش میاد که چند همسر داشته باشن.
اما کلا چون ما توی زندگی کسی نیستیم ، نباید دید بد داشته باشیم به کسانی که همچنین زندگی هایی دارن .
چون بعضی آقایون مجبورن همسر دوم بگیرن و خانمشون هم مشکلی نداره حالا به دلایلی که اون دیگه شاید مسئله خصوصی مردم باشه.
و چه میدونیم شاید هم بعدا خودمون همچین کاری کردیم . 

توی آیه ۳ و ۱۲۹ سوره نساء هم در این مورد یه صحبت هایی شده.

آیه ۳ سوره نساء:
و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان (ازدواج با دختران یتیم) مراعات عدل نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو (و مناسب با عدالت) است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر ) و اگر بترسید که (چون زنان متعدّد گیرید) راه عدالت نپیموده و به آنها ستم می‌کنید پس تنها یک زن اختیار کنید و یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید، که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است.

آیه ۱۲۹ نساء:
و هرگز نمى‌توانید (از نظر علاقه‌ى قلبى) میان همسران به عدالت رفتار کنید، هرچند کوشش فراوان کنید. پس تمایل خود را یکسره متوجّه یک طرف نسازید تا دیگرى را بلاتکلیف رها کنید. و اگر راه صلح و آشتى و تقوا پیش‌گیرید، به یقین خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.

در آیه ۳ سوره نساء ، شرط عدالت گذاشته. و فکر کنم میگن منظور عدالت در نفقه هست.
و به نظر میاد گفته شده اگه مردان حتی اگه ترس داشته باشن که نتونن عدالت رو رعایت کنند ، و یعنی اگه خیلی مطمئن نیستن که بتونن بین چند تا زن به خوبی مدیریت مثلا مالی کنن ، پس بهتره یک همسر بگیرن. و یا در اون دوران اگر رسم کنیزی بوده، فقط با کنیزشون ازدواج کنن. چون این جوری معمولا آدم بهتر عدالت رو رعایت میکنه .

و در آیه ۱۲۹ سوره نساء هم گفته شده هرگز نمیتونید عدالت رو رعایت کنید و انگاری منظور عدالت قلبی و عاطفی هست .
خدا میگه نمیتونید از این نظر بین همسران عدالت رو رعایت کنید که اینم ممکنه دردسر بشه و بعدا زندگی رو با مشکل رو برو کنه. اما خب با این حال بازم میشه ازدواج کرد. و خدا نگفته به این خاطر ازدواج نکنید.
و همین طور این که براى اینکه مردان از این حکم ، سوء استفاده نکنند ، گفته شده که حالا که نمیتونید مساوات کامل را از نظر محبت ، بین همسران رعایت کنید، لا اقل تمام تمایل قلبى خودتون رو متوجه یکى از زنان نکنید ، که یکیشون بصورت بلا تکلیف در بیاد و حقوقش ضایع بشه .
امام باقر در مورد معلق گذاشتن و بلاتکلیفی و... میگه که : یعنی آن زن را که به وی میلی ندارید همچون زنی که نه شوهر دارد و نه بیوه است رها نکنید.
به هر حال خدا هم اخطار ها و مشکلاتی که ممکنه این زندگی ها داشته باشه رو گفته . دیگه با خودشون.

حالا خلاصه در مورد چند همسر داشتن امام ها و پیامبر و....چیزایی ‌که بالا گفتم هم برای امام ها و پیامبران هم صدق میکنه .
تا یه جایی به خودشون ربط داره و اون ها هم انسان بودن و زندگی خودشون بوده .
البته اون ها توی زندگیشون آدم های خوب و با ایمانی بودن. چیز بدی هم از اون ها در مورد چند همسر داشتنشون هم من که نشنیدم که مثلا بگن زن آزار بودن و یا هوس باز بودن و....پس حداقل چند همسری اون ها بد نبوده.

طبق حدیثی که ازشون هست ، خود پیامبر میگه که این طوری بوده:
بهترین شما مردى است‏ که با همسرش به خوبى رفتار کند و من از همه شما نسبت ‏به همسرم‏ خوش رفتارتر هستم.
(وسائل ج 14 ص 122)

این حدیث ها هم گفته شده :

امام صادق علیه السلام فرمود :
یکى از اخلاق پیغمبران اینست که نسبت‏ به‏ همسرانشان محبت دارند.
بحار جلد 103 ص 236

رسول خدا (ص) فرمود :
هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.
بحار جلد 103 ص 228

امیر المؤمنین‏ علی علیه السلام فرمود :
آنها (زنان) نزد شما امانت هاى خدا هستند ، آزارشان نرسانید و بر آنها سخت نگیرید.
مستدرک جلد 2 ص 551

همچنین امام ها و پیامبران کسانی بودن که اگه فرصتی میکردن حتی توی کارای خونه به زن هاشون کمک میکردن.
اگه زندگی نامشون رو بخونید و یا آداب همسر داری که داشتن رو ببینید متوجه میشید که شاید الان هیچ مردی مثل اون ها نباشه.
حتی میگن  پیامبر اگه مریض می‌شده، حتی توی این ایام هم لازم می‌دیده که نوبتی خونه همسرهاش باشه .
اما الان کی این چیزا رو رعایت میکنه؟اگرم بشه واقعا میگم خیلی سخت و نادره.
الان برادر به برادر ،خواهر به خواهر  ، برادر به خواهر ، فامیل به فامیل و...رحم نمیکنه، چه برسه بخواد یه زن هوو رو تحمل کنه یا یه مرد بتونه عدالت رو بین زن هاش برآورده کنه. 
اما خب بازم شاید این نوع زندگی ها برای عده ای مفید باشه و ان شاالله خدا کمکشون کنه.

تازه مثلا بعضی از همسر های حضرت محمد( ص) مسن و پیر بودن.
اگه هوس باز بود که نمیرفت با این خانم ها ازدواج کنه. کلی خانم و دختر زیبا و جوون وجود داشته.  اما بیشترن با زن های پیر و مطلقه و بیوه ازدواج کردن.

البته حضرت محمد و امام علی(ع) تا زمانی که حضرت خدیجه (س)و حضرت فاطمه( س) همسرشون بودن ، همسر دیگه ای نداشتن.
پس اینم شاید بشه یه الگو قرار داد.
البته شاید هم علت این که همسر دیگه ای نگرفته باشن ، میتونه این باشه که شرایط طوری نبوده که بشه همسر دوم بگیرن.
و یا نه همین علتش باشه که امکان این بوده که خدایی نکرده به این دو بانو ظلمی بشه اگر که هوو داشته بودن.
و یا الحمدلله همسر های کاملی بودن و وقتی آدم از هر نظر همسر کامل و خوب و فداکاری داره ، نیازی به داشتن همسر دیگه ای نیست. و این چیزا رو میشه ازشون یاد گرفت.
و یا خلاصه دلیل های دیگه.

خب حالا اما اگه بخوایم این طور فکر کنیم که نه شاید

نباید در هر حال این کار رو میکردن و چند همسر اختیار میکردن، خب پس میریم به زمان پیامبر و برگردیم به دوره اون موقع و فرهنگ اون موقع رو بررسی کنیم.

شاید متوجه شدیم که اون ها طبق عرف و رسم اون موقع رفتار کردن و یا حتی گاهی مجبور بودن چند همسر داشته باشن . و شاید اگه یه روزی ما هم در اون دوران بودیم دقیقا همین کاری که اون ها کردن رو میکردیم.

یعنی اگه مرد بودیم چند همسر داشتیم و اگه زن بودیم ممکن بود با کسی ازدواج کنیم که چند همسر داره و شاید هیچ عیبی نبوده و خیلی هم طبیعی بوده.

۱۴۰۰ سال پیش بوده . خیلی فرهنگ ها با الان متفاوت بوده.

زمونه الان با زمونه اون موقع آنچنان قابل مقایسه نیست.

پس الان باید به رفتار و نحوه زندگی زمان خودمون نگاه کنیم و قدیم هم به رفتار و نحوه زندگی مردم اون زمان نگاه بشه.

خب پس در اون زمان چند همسر داشتن یکم طبیعی بوده و زیاد عیب نبوده .

دلایلش هم میتونه اینا بوده باشه که... :

۱-جنگ و درگیری خیلی زیاد پیش میومده و مرد ها کشته میشدن و به این خاطر تعداد زن ها خیلی زیاد بودن و این زن ها در اون زمونه که پشت و پناهی نداشتن ، ممکن بوده اذیت بشن .

و مثل زمان الان نبوده که زن ها در امنیت بیشتری باشن و امکان کار کردن و درس خوندن و....داشته باشن و ازشون حمایت بشه. اون موقع معمولا زن ها اختیار نداشتن و اجازشون هم دست خودشون نبوده .

و حتی شاید به سبب این که تعداد زیادی از زن ها همسری نداشتن، شاید جامعه به فساد کشیده میشد و دیگه چند همسری رایج شده تا جولوی این اتفاق ها گرفته بشه.

و یا کلا این که یه زن مجرد باشه زشت بوده و کلا این طوری بوده که اگه زنی طلاق میگرفته و یا شوهرش فوت می‌شده، بلافاصله بعد از گذشت چند ماه باید با کسی دیگه ازدواج میکرده.

خلاصه برای همین مرد ها و زن ها در اون زمان این رو پذیرفته بودن که همچین زندگی هایی داشته باشن.

چون براشون بهتر بوده.

 

۲- بعضی از ازدواج های پیامبر و امام ها یه جورایی از روی ناچاری بوده و ازدواج و وصلت با یه قومی یه جور روش بستن پیمان بوده.

یعنی غیر از ازدواج کردن راهی برای بستن پیمان

نبوده و یا بهترین راه بوده و ازدواج مجددشون یه جورایی جنبه سیاسی داشته. و یا حتی شاید اگه رسم وصلت رو قبول نمیکردن ممکن بوده کشته هم بشن. معلوم نیست واقعا.

و یا چون وضع اقتصادی بعضی از خانواده ها خوب نبوده میخواستن هر طوری شده به یه روشی دخترشون رو بدن به کسی و این طوری از بقیه کمک میگرفتن.

 

خب پس اون ها هم شاید مجبور بودن با عرف همراه بشن تا این که بعدا بتونن کم کم یه سری رسم ها رو از بین ببرن.

چون نمی‌شده یهویی با چیزی مخالفت کنن و مردم قبول نمیکردن و جبهه میگرفتن .

همیشه آروم آروم اومدن جولو و کم کم خیلی خیلی رسم های بد رو از بین بردن .

مخصوصا خیلی رسم های بدی که برای خانم ها بوده.

مثل ظهار و زنده به گور کردن و....

پس گاهی رسم و عرف اون زمان برای بستن پیمان این بوده که دختر بدن به طرف مقابل.حتی اگه همسری داشته باشه.

اما الان توی این دوران چیزی به اسم ازدواج به عنوان پیمان وجود داره؟ نه. اما اون موقع وجود داشته.

در اون زمان با ازدواج و پیمان با یه قومی، با هم خویشاوند میشدن.

مردم هم در اون دوران خیلی به خویشاوندی اهمیت میدادن و باعث می‌شده از جنگ و درگیری هم جلوگیری بشه . یعنی فقط کافی بوده فامیل بشن تا به سبب فامیلی با هم درگیر نشن.

پس اگه یه عده از ازدواج های پیامبران و امامان به دلیل بستن پیمان بوده باشه ، اگه الان در این دوران بودن، احتمالا دیگه این کار رو نمیکردن و همسران کمتری داشتن و یا فقط یک همسر داشتن.

در هر حال امامان و پیامبران ما پاک و مومن بودن و هر کاری کردن الکی نبوده و علتی داشته.

۳- همچنین یه سری از ازدواج مجدد های اون ها به این دلیل بوده که میخواستن رسم بدی رو از بین ببرن و به دستور خدا این کار ها رو میکردن.

وقتی به بعضی از ازدواج های پیامبر و امامان نگاه می‌کنیم متوجه میشیم بیشتر ازدواج هاشون، ازدواج های معمولی نبودن. ازدواج های هدف دار بودن.

مثل ماجرای ازدواج حضرت محمد با همسر مطلقه پسر خوندش. که البته پسر واقعی پیامبر نبوده و انگاری قبلا برده بوده.

که دلیل ازدواج این بوده که مردم بفهمن که پسر خوانده مثل پسر واقعی نیست.

و یا امام سجاد کنیزی که داشتن رو آزاد کردن و بعد باهاش ازدواج کردن .

تا نشون بدن اجباری در کار نباید باشه برای ازدواج و به زور با کنیز ازدواج نکنن و با رضایت خودش باید باشه.

و همچنین کنیز بودن و بردگی و... رسم خوبی نبوده و کنیزشون رو آزاد میکردن تا مردم هم ازشون یاد بگیرن.

بنابراین الان دیگه توی این زمونه این کارها زیاد معنی نداره.و خیلی رسم های بد برچیده شدن.

و دیگه نیازی نیست به واسطه ازدواج مجدد بخوان رسمی رو بردارند.

اما اون موقع حتی یه حرکت کوچیک از جانب پیامبران و....خیلی روی رفتار مردم تاثیر داشته.

۴- رفتار امام ها گاهی الگو برداری بوده.

یعنی اگه امام ها همه یک همسر داشتن، یه جورایی شاید احتمال داشت که ما بیاییم فرض کنیم چند زن داشتن حرامه و هر کسی که چند زن داره رو سرزنش کنیم .

در حالی که شاید یه بخشی از جامعه مشکلی نداشته باشن با این قضیه و یا زمانی به چند همسری احتیاج پیدا کردیم.

یعنی قرآن همیشه تمام جوانب رو می‌سنجه و جوری صحبت میکنه که به درد همه دوران ها بخوره .

کسی چه میدونه شاید یه روزی دوباره رسیدیم به دوران پیامبر و احتیاج به چند همسری پیدا کردیم.

البته حکم ۴ همسر تغییری نمیکنه و کسی حق داشتن بیشتر از ۴ همسر رو نداره.

چون اون دوران و با وضع بد اون موقع خدا این قانون رو گذاشت. پس برای بعدا هم همین قانون کافیه.

خلاصه اگه خدا میگفت فقط یک همسر ، بعد بعدا اگه برمیگشتیم به زمان پیامبر و احتیاج به چند همسری میشد، اون موقع شاید تک همسری میشد دردسر و میگفتیم قرآن فکر همه چیز رو نکرده. چون چه بخوایم چه نخوایم بعضی ها همچین زندگی هایی دارن.

اما خدا فکر همه چیز رو کرده و دستورهایی صادر کرده.

 

یه چیز دیگه این که چند همسری در کل دنیا وجود داره و داشته.

و حتی موقعی که اسلامی وجود نداشت، بازم چند همسری وجود داشت.

اون زمان تازه خیلی خیلی بیشتر با زن ها ازدواج میکردن و چهار تا تازه خیلی کم بوده .

قرآن اما اومده سعی کرده یه نظری بده که از همه لحاظ خوب باشه.

گفتم یعنی اینم بگم که اگه چند همسری رو جز بدی های دین میدونید ، باید بدونید که قبل از اسلام هم چند همسری بوده و اگه اسلامی وجود نداشت ، بازم بودش.

و فقط اسلام نیاوردش. اما خب اسلام هم قبولش داره و محدودش کرده به ۴ زن و در کنارش توصیه ها و اخطار های خودش در این مورد رو هم داده.

 

پس طبق حرف های که در بالا زدم ، چند همسر داشتن امام ها و...، علتش به هیچ عنوان نمیتونه بی اهمیت بودن به جنس زن باشه و خواسته باشن تفریح کنن و آدم بدی باشن.

سلام آقای سبحان.

خوب هستید؟ اوضاع و احوالتون خوبه؟

فکر کنم از بس دیر جواب دادم دیگه برای دیدن جواب پیام هاتون به این جا سر نزنید 😅 

اما خب من مینویسم براتون. ان شاالله بعدا بیایید و ببینید.

راستی حال پدر و مادرتون چه طوره؟ بهتر نشدن؟

امیدوارم حالشون بهتر شده باشه.

سلام دوباره آقای سبحان.

با اجازتون من فعلا تا جایی که شد جواب دادم.

به امید خدا پس من حدود دو ماه دیگه میام دوباره شروع میکنم به جواب دادن پیام هاتون.

شما همون طور که گفتم اگه سوالی داشتید بازم بپرسید. اصلا اشکال نداره.

و البته بگم که من جواب پیام هاتون رو همون طور که گفتم قسمت زیادیش رو نوشتم و تقریبا آماده هست. اما اون ۱۰ درصد بیشترن پاک نویس هست و آدم توی پاک نویسی خب هم مدام مطالب جدید دیگه به ذهنش میاد و حرف ها طولانی میشه و هم باید حرف هام رو منظم و یک جا کنم و خود این ها زیاد طول میکشه.

پس فعلا خدانگهدارتون و بازم بابت دیر جواب دادن حلال کنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی